سهش

#گفتگو
Канал
Образование
Политика
Искусство и дизайн
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала سهش
@FdpariziПродвигать
520
подписчиков
317
фото
55
видео
162
ссылки
فاطمه دلاوری پاریزی دانشجوی دکتری فلسفه غرب، دانشگاه تهران سهش، شاید طریق حقیقت است. سهش از ریشه سهستن به معنی نگریستن است، ترسیدن و ظاهر شدن... زیبایی‌شناسی ایدئالیسم آلمانی فلسفه فرهنگ، سیاست، اخلاق و... @fdparizi ادمین: @FatemehDelavari
د آید که بحث و مناظره در مسایلی که به ندرت اتفاق می افتد موجب تقویت و رشد نیروی استدلال و تحلیل در انسان است. که معمولا افرادی که درباره این قبیل موضوعات مناظره می کنند دنبال بهره وری نفسانی هستند و می خواهند از طریق اظهار فضل و ابراز علم، خودنمایی کنند و حتی دنبال ورزش فکر نیستند چه برسد به انگیزه های الهی.

۵) مناظره در خلوت و دور از چشم مردم

مناظره در مکان خلوت به تمرکز فکر و صفای اندیشه برای درک حقیقت کمک بیشتری می کند. مناظره در حضور توده ی مردم انگیزه های نفسانی و ریاکاری و تظاهر و حرص در غلبه و اسکات خصم را ولو به هر دلیل باطلی تقویت می کند. شیوه ی افرادی که دارای مقاصد فاسدی هستند این است که در خلوت از پاسخ به پرسش دیگران لذت نمی برند و در جلوت و انظار مردم با همدیگر به رقابت بر می خیزند و برای این که پاسخی منحصر به فرد بدهند به هر حیله و ترفند و روشی دست می زنند.

۶) مناظره، همکاری در راه احیای حق و نه مخاصمه

مناظره کننده باید دنبال حق باشد ولو این که از زبان طرف مقابل حقیقت شنیده شود و باید به خاطر درک و فهم حقیقت سپاسگذار خداوند باشد. مناظره کننده باید فرد مقابل خویش را شریک و همکار علمی خود در دریافت حق تصور کند و نه رقیب و دشمن خود. لذا در صورتی که فرد مقابل مناظره کننده او را به اشتباهاتش واقف ساخت یا منطق کلام خود را به او اثبات کرد و حقیقت را به او نمایاند از وی تشکر کند که او را به سمت گمشده ی خویش رهنمون ساخته است. نه آن که احساس شرمساری و باخت به او دست دهد و رنگ چهره اش دگرگون شود و برآشوبد و بکوشد که نظر طرف را مخدوش کند.

۷) ضرورت رعایت انصاف در مناظره

مناظره کننده نباید فرد مقابل خود را از تغییر استدلال و یا پرش از سوالی به سوال دیگر بازدارد بلکه باید فضایی را فراهم کند تا فرد مقابل بتواندد آن چه را که در ذهن خود دارد، بکار بگیرد و بیان کند و از مجموع سخنان و استدلال های خود ، آن چه را که برای رسیدن به حق نیاز دارد استخراج کند. و اگر مناظره کننده حق را در لابلای حرف ها و تعابیر و استدلالات فرد مقابل یافت حتی اگر خود آن فرد متوجه نشده باشد باید از او بپذیرد و خداوند را شاکر باشد. مقصود اثبات حق است حتی اگر این حق در تعبیر و بیان نامتناسبی بیان شده باشد. این که مناظره کننده بگوید این نظریه لازمه ی سخن من نیست یا تو سخن نخست خود را رها کردی و نمی توانی این گونه بگویی و امثالهم، به عنوان عناد و لجاج و انحراف از طریق حکمت و استواراندیشی و اراجیف بندی مناظره کنندگان به شمار می آید.

مناظره ای که به ستیزه جویی و جدال منتهی شود و شخص معترض با علم به حقیقت سخن طرف مقابل، درصدد یافتن دلیل علیه طرف برآید و جلسه به انکار و عناد و کینه کشیده شود، عین تبهکاری و خیانت به شرع مقدس اسلام است و موجب ورود مناظره کنندگان در گروه کسانی است که به خاطر کتمان علم و پوشاندن حق در قرآن کریم مورد نکوهش قرار گرفته اند.

۸) مناظره با افراد برجسته علمی

باید با افرادی مناظره کرد که صاحب فکر و اندیشه و دارای استقلال علمی باشند تا در طول مناظره بتوان از مطالب ایشان بهره برد.

اکثر مناظره کنندگان از مناظره با دانشمندان چیره دست و بزرگان علم پرهیز می کنند چون نگران غلبه آن ها و شکست خویش هستند. لذا مایلند با اشخاصی که دارای مرتبه ی پایین تر علمی هستند مناظره کنند تا بتوانند حس توفق طلبی خویش را ارضا نمایند.

در ادامه شهید ثانی اشاره داشته اند که شرایط و آداب دقیق دیگری هم برای مناظره وجود دارد. اما ذکر همین شرایط کافی است تا شناخت مناظره ای با انگیزه های الهی، و مناظره هایی که با انگیزه های غیر الهی و یا اهداف ناروا صورت می گیرند حاصل شود.

منبع: کتاب آداب تعلیم و تعلّم در اسلام، نگارش دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ترجمه‌ی گزارش گونه ای از کتاب "منیة المرید فی آداب المفید و المستفید" تالیف شهید ثانی

#فاطمه_دلاوری_پاریزی
#مناظره
#گفتگو

@Fdparizi
تحمل نشدن کسی مثل حجه الاسلام زائری در جمهوری اسلامی، آخرین شعله‌های کم‌نور امید و حیات را هم خاموش می‌کند.
چقدر مشی جمهوری اسلامی شبیه امامان شیعه است که جلسات مباحثه علمی و اعتقادی چند صدنفری داشته‌اند و با مخالف و موافق به گفتگو می‌نشستند؟ تا جایی که رهبران مذاهب چهارگانه اهل سنت همه شاگردان امامان شیعه بودند.

#آزادی
#گفتگو
@Fdparizi
انقلاب اسلامی ۵۷ با شعار آزادی و عدالت‌خواهی به جایی رسیده که امثال #جلایی_پور و #بادامچی های آکادمیک و اهل قلم و #دختران_خیابان_انقلاب دشمنانش شناخته شوند؟
چه مسیری طی شده که به اینجا رسیده‌ایم؟ قرار بود کمونیسم در دانشگاه‌های ما توسط خود کمونیست‌ها تدریس شود. قرار بود الگوی آزادی و عدالت و جمهوریت باشیم. قرار بود، انقلاب، مال مستضعفان باشد، مستضعفان عالم... قرار نبود چنین شود...
ما آدم‌های غیروابسته به هیچ‌جا و دلبسته به وطن و انقلاب چه باید بکنیم که از یک طرف با بدذاتی ترامپ و نتانیاهوها طرفیم و از طرفی با دوستان نادان (و شاید دشمنان دانای) داخلی؟ سر بر کدامین دامان بگذاریم و خون بگرییم از رنجی که بر این پاره از خاک می‌رود؟ چه باید بکنیم که هر روز دوستی از ما احضار نشود؟ هر روز تصمیم عجولانه‌ای برای تحدید آزادی‌های قانونی گرفته نشود؟ قامت مردی روی سطل‌های زباله خم نشود و دستی لابه‌لای آشغال‌ها دنبال خوراک فرزندانش نگردد؟ کارگری بیکار نشود و حقوق معوق زن سرپرست خانوار او را به هزار و یک کار نامربوط مجبور نکند؟
که بانکی تمام سرمایه خانواده‌ای را به تاراج نبرد و هیچ گلویی را یارای فریاد زدن حق نباشد؟
دلم خون است...

نه از مهر و نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می‌نویسم
دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می‌نویسم

#گفتگو
#سیاست
#عدالت
#آزادی
#آرمان_های_انقلاب_اسلامی
#برجام
#دل_خون
#قیصر
#امید؟

@Fdparizi
آمیگدالای مغز ما برای محافظت از ما همواره گذشته و پیش‌فرض‌هایمان را پیش چشم ما حفظ می‌کند. قبلا در پست‌های #راهبری بحث شد که چطور باید از این آمیگدالا استفاده کرد که قدرت راهبری و خلاقیت ما کور نشود. امروز وقتی یک روحانی کانت شناس داشت می‌گفت:"زمان و مکان صور پیشینی شهود حسی هستند." لحن صدا و آهنگ کلمات و کسوت و لباسش باعث می‌شد من بشنوم: "حسن و حسین سیدی شباب اهل الجنة"

#آمیگدالا
#گفتگو
#کانت
@Fdparizi
سقراط از جنگ پوته ایدایا در سپتامبر 432 ق.م. به آتن برگشت. طبق معمول به یکی از ورزشگاه های شهر می رود تا بیشتر با جوانان باشد. جوانان به او «خارمیدس» را نشان می‌دهند و می گویند «خارمیدس در زیبایی بی نظیر است» و زیبایی در یونان یعنی اندام ورزیده یا Kalos Kagathos که ترکیبی است به معنای زیبای شجاع. جوانان خارمیدس را احاطه می‌کنند که لباس از تن در آورد و زیبایی اندام خود را به نمایش بگذارد. اما سقراط می گوید کاش روحش هم به زیبایی تنش باشد. جوانان می گویند: «دارای سیرت زیبا هم هست.»
سقراط می گوید پس به جای آنکه رخت از تنش بر کنیم چرا جامه از روحش بر نگیریم و از زیبایی آن بر خوردار نگردیم؟

و اما آن‌چه پرده از زیبایی روح بر می‌دارد، «گفتگو و محاوره» است.

#زیبا
#گفتگو
#سقراط
@Fdparizi
افلاطون در گزارش از محاورات سقراطی، از هیچ کوششی در توصیف جزئیات محیطی که گفتگو در آن صورت می‌گیرد فروگذار نکرده است. محیط گفتگوی سقراط با دیگران، محیط انتزاعی و فارغ از قید زمانِ آکادمی نیست. بلکه محیط عینی بازار و دادگاه و ورزشگاه و مهمانی است. گفتگوهای سقراطی، گفتگوهایی در بطن زندگی و حیات مردم بوده و با زندگی روزمره مردم نسبت داشته است. سقراط، هرگز کاخ نشینی تنزه طلب نیست. بلکه ناظر به مسائل انضمامی، با مردم واقعی و در محیط‌های روزمره زندگی به گفتگو می‌پردازد تا به عنوان فرزند خلف مادرش که ماما بود، حقیقت را از بطن مخاطب به دنیا بیاورد.

#گفتگو
#سقراط
@Fdparizi
گادامر بر این باور است که: ما گفتگو را هدایت نمی‌کنیم و اگر هدایت کنیم این دیگر گفتگو نیست بلکه ما به گفتگو کشیده و درگیرِ گفتگو می‌شویم.
این سخن از آن رو صحیح است که اگر دیالوگ در خدمت هدف قرار گیرد آنگاه، ما دیگر با گفتگو مواجه نیستیم، بدین معنا که هدفِ از پیش تعیین شده باعث کنترلِ دیالوگ می‌شود. برای مثال: آموزش میانِ معلم و دانش آموز، تعلیم و امر ونهیِ والدین، بازجویی میان بازپرس و متهم و همچنین روانکاوِ درمانگر و درمانپذیر و...
بدیهی است با تخصیص مثال های فوق در کانسپت گفتگو، نظر گادامر صحیح است. در مثال های ذکر شده غالبن یک طرفِ دیالوگ با هدفی که در نظر دارد، دیالوگ را کنترل کرده و تلاش خواهد کرد از مسیر و مرحلهٔ مورد نظر خارج نشود و طرفِ دیگر ناچار است از این مسیر تبعیت کند. در این دامنه از تعریفِ گفتگو ما با رویکردی سلبی مواجه‌ایم و هر آنچه که به واسطهٔ هدف، در دیالوگ کنترل می‌شود را از گفتگو جدا می‌کنیم تا بیشتر به آنچه گفتگو به مثابهٔ گفتگو‌ست نزدیک‌تر شویم.

اما چند نکته...

نخست اینکه در این نظر، گفتگو از دیالوگ متمایز شده و مراد از گفتگو همان بحث در چارچوبِ ساختارِ موضوع است، چه آنکه غالبن گفتگو را عام تلقی می‌کنیم اما در اینجا خاص در نظر گرفته شده است. نه اینکه در اصل موضوع تغییری ایجاد شده باشد اما اگر به این نکته توجه نشود! ممکن است این پرسش ایجاد شود: مگر نه اینکه میان استاد و شاگرد علیرغم غلبهٔ هدف در کلامِ معلم یک گفتگو شکل می‌گیرد؟! همچنین است در همهٔ مثال های تخصیص داده شده.

دوم: آیا تلاش برای فهم شخصیتِ طرفینِ دیالوگ، در گفتگو اهمیت دارد یا خیر؟ و اینکه اساسن این امر ممکن است؟ از آن جهت که در کنترلِ گفتگو اثرگذار است یا خیر؟
بدون تردید در برخی از کانسپ‌ها خاستگاه کلام اهمیت دارد، اینکه چه سخنی از چه منبعِ تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر پذیرفته است!. نه در همهٔ موضوعاتِ گفتگو، که دانستن این امر در تبیینِ نقد و نظر و خصوصاً مقایسه وجوهِ گفتگو می‌تواند مؤثر باشد. البته این شناخت و فهم از شخصیت، نسبی خواهد بود اما امکان‌پذیر است و نمی‌توان آن را محال دانست، از آنجا که اگرچه مثلاً یک روانکاو در مسیر درمان و برای رسیدن به هدف، نیازِ بیشتری به فهمِ شخصیتِ درمان‌پذیر دارد، باید مراقب بود تا مبادا این امر با محور قرار گرفتن، اصلِ موضوع در گفتگو را تحت‌الشعاع قرار دهد.

در آخر و البته نکته بسیار مهم: آیا صرفن این هدف است که دیالوگ را با کنترل، به چیزی غیر از گفتگو تبدیل می کند؟ آیا در گفتگو به مثابهٔ گفتگو، عوامل کنترل کنندهٔ دیگری غیر از هدف وجود ندارد؟ مثلن پیشینهٔ تاریخیِ موضوع؟ پیش‌فرض‌ها؟ علمِ موضوع؟ منطقِ حاکم بر گفتگوی مبتنی بر ساختارِ موضوع؟ آرا، عقاید و در نهایت و به طور کلی کانتکس گفتگو هیچ نقشی در کنترل گفتگو ندارند؟
اگر کنترل را صرفن مسیری برای نیل به هدف تلقی کنیم، البته می‌توانیم بپذیریم که این تنها «هدف» است که می‌تواند دیالوگ را کنترل کند و از گفتگو خارج سازد، اما در غیر این‌صورت باید پذیرفت عوامل بسیاری غیر از هدف، در گفتگو نقش دارند که البته گفتگو را کنترل می‌کنند. نه برای رسیدن به هدفِ یک طرفِ دیالوگ، که برای رسیدن به پرسش‌های دقیق‌تر و جزیی‌تر...

مهم، مونولوگ را هم می‌توان گفتگو با خویش دانست، که شاید اغراق نباشد اگر بگویم گفتگو اساسن در منولوگ پردازش می‌شود...



محمدرضا سروش

#گفتگو
@Fdparizi
در کلاس توسعه بازار شرکت پلان، بحثی ارائه دادم با موضوع گفتگو و دیگرپذیری، تاکید اصلی این بحث بر این بود که ویژگی هر گفتگوی راستین این است که هر فرد به گفته‌های «دیگر» ی توجه کند و برای دیدگاه وی ارزش و حق قائل باشد و او را به «رسمیت» بشناسد اما برای فهم شخصیت او گفتگو نکند. چرا که هر فرد تاریخ و سنتی دارد که وقوف به آن و پرسپکتیوی که وی در آن قرار دارد محال است و در نتیجه فهم شخصیت او نیز محال می‌باشد. تنها بازجو و روان‌شناسند که از طریق کلام به دنبال شخصیت گوینده اند و این دیگر نامش گفتگو نیست، درمان یا بازجویی است.

#گفتگو
#شرکت_پلان
@Fdparizi
گادامر بر این باور است که ما گفتگو را هدایت نمی‌کنیم، و اگر هدایت کنیم این دیگر گفتگو نیست بلکه ما به گفتگو کشیده می‌شویم و درگیر گفتگو می‌شویم.

کتاب گادامر، هرمنوتیک، سنت و عقل اثر جورجیا وارنکه

#گفتگو
#گادامر
@Fdparizi
گفتگو، مدارا نیست. مدارا سکوت و انفعال است. گفتگو،فعالیت است و انقلابی‌گری. گفتگو ساختار قدرت را به هم می‌زند و شهر را می‌آشوباند. سقراط اهل گفتگو بود و نه مدارا و این چنین بود که ارباب زر و زور و تزویر را می‌آزرد و شهر را به هم می‌ریخت. از همین رو به او جام شوکران بخشیدند.

گفت و گو آئین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم...


آئین درویشی مدارا است و آئین فیلسوف، گفتگو.

#گفتگو
#مدارا

@Fdparizi
باید مرزهای بحث و مناظره به وقایع مهم دینی و یا مسائل قریب الوقوع محدود باشد. و نباید در هر مسئله ای که احتمال وقوع آن بسیار کم است وقت و فرصت را هدر داد. هم چنین نباید سخن و گفتار را بیش از اندازه برای کنکاش و بررسی حق طولانی کرد. لازم است که طرفین مناظره از بحث راجع به مسئله ای که در اولویت نیست یا مورد ابتلا نیست و یا به ندرت اتفاق می افتد خودداری کنند.
مناظره کننده نباید مغرور شود و این تصور دراو به وجود آید که بحث و مناظره در مسایلی که به ندرت اتفاق می افتد موجب تقویت و رشد نیروی استدلال و تحلیل در انسان است. که معمولا افرادی که درباره این قبیل موضوعات مناظره می کنند دنبال بهره وری نفسانی هستند و می خواهند از طریق اظهار فضل و ابراز علم، خودنمایی کنند و حتی دنبال ورزش فکر نیستند چه برسد به انگیزه های الهی.

۵) مناظره در خلوت و دور از چشم مردم

مناظره در مکان خلوت به تمرکز فکر و صفای اندیشه برای درک حقیقت کمک بیشتری می کند. مناظره در حضور توده ی مردم انگیزه های نفسانی و ریاکاری و تظاهر و حرص در غلبه و اسکات خصم را ولو به هر دلیل باطلی تقویت می کند. شیوه ی افرادی که دارای مقاصد فاسدی هستند این است که در خلوت از پاسخ به پرسش دیگران لذت نمی برند و در جلوت و انظار مردم با همدیگر به رقابت بر می خیزند و برای این که پاسخی منحصر به فرد بدهند به هر حیله و ترفند و روشی دست می زنند.

۶) مناظره، همکاری در راه احیای حق و نه مخاصمه

مناظره کننده باید دنبال حق باشد ولو این که از زبان طرف مقابل حقیقت شنیده شود و باید به خاطر درک و فهم حقیقت سپاسگذار خداوند باشد. مناظره کننده باید فرد مقابل خویش را شریک و همکار علمی خود در دریافت حق تصور کند و نه رقیب و دشمن خود. لذا در صورتی که فرد مقابل مناظره کننده او را به اشتباهاتش واقف ساخت یا منطق کلام خود را به او اثبات کرد و حقیقت را به او نمایاند از وی تشکر کند که او را به سمت گمشده ی خویش رهنمون ساخته است. نه آن که احساس شرمساری و باخت به او دست دهد و رنگ چهره اش دگرگون شود و برآشوبد و بکوشد که نظر طرف را مخدوش کند.

۷) ضرورت رعایت انصاف در مناظره

مناظره کننده نباید فرد مقابل خود را از تغییر استدلال و یا پرش از سوالی به سوال دیگر بازدارد بلکه باید فضایی را فراهم کند تا فرد مقابل بتواندد آن چه را که در ذهن خود دارد، بکار بگیرد و بیان کند و از مجموع سخنان و استدلال های خود ، آن چه را که برای رسیدن به حق نیاز دارد استخراج کند. و اگر مناظره کننده حق را در لابلای حرف ها و تعابیر و استدلالات فرد مقابل یافت حتی اگر خود آن فرد متوجه نشده باشد باید از او بپذیرد و خداوند را شاکر باشد. مقصود اثبات حق است حتی اگر این حق در تعبیر و بیان نامتناسبی بیان شده باشد. این که مناظره کننده بگوید این نظریه لازمه ی سخن من نیست یا تو سخن نخست خود را رها کردی و نمی توانی این گونه بگویی و امثالهم، به عنوان عناد و لجاج و انحراف از طریق حکمت و استواراندیشی و اراجیف بندی مناظره کنندگان به شمار می آید.

مناظره ای که به ستیزه جویی و جدال منتهی شود و شخص معترض با علم به حقیقت سخن طرف مقابل، درصدد یافتن دلیل علیه طرف برآید و جلسه به انکار و عناد و کینه کشیده شود، عین تبهکاری و خیانت به شرع مقدس اسلام است و موجب ورود مناظره کنندگان در گروه کسانی است که به خاطر کتمان علم و پوشاندن حق در قرآن کریم مورد نکوهش قرار گرفته اند.

۸) مناظره با افراد برجسته علمی

باید با افرادی مناظره کرد که صاحب فکر و اندیشه و دارای استقلال علمی باشند تا در طول مناظره بتوان از مطالب ایشان بهره برد.

اکثر مناظره کنندگان از مناظره با دانشمندان چیره دست و بزرگان علم پرهیز می کنند چون نگران غلبه آن ها و شکست خویش هستند. لذا مایلند با اشخاصی که دارای مرتبه ی پایین تر علمی هستند مناظره کنند تا بتوانند حس توفق طلبی خویش را ارضا نمایند.

در ادامه شهید ثانی اشاره داشته اند که شرایط و آداب دقیق دیگری هم برای مناظره وجود دارد. اما ذکر همین شرایط کافی است تا شناخت مناظره ای با انگیزه های الهی، و مناظره هایی که با انگیزه های غیر الهی و یا اهداف ناروا صورت می گیرند حاصل شود.

منبع: کتاب آداب تعلیم و تعلّم در اسلام، نگارش دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ترجمه‌ی گزارش گونه ای از کتاب "منیة المرید فی آداب المفید و المستفید" تالیف شهید ثانی

#مناظره
#گفتگو
@Fdparizi
آیسوخولوس که پدر تراژدی است هم در فرم و هم در محتوا تراژدی را تکامل بخشید. یکی از مهمترین تغییراتی که وی ایجاد کرد، وارد کردن بازیگر دوم به تراژدی، کاستن از اهمیت همسرایان و در جایگاه نخست نشاندنِ دیالوگ و گفتگو بین بازیگران و شخصیت‌ها بود. در همین راستا وزن تراژدی نیز از وزن سنگین و فاخر سداسی که وزن حماسه است، به وزن ایامبیک که وزنی نزدیک به گفتارهای روزمره و محاورات می‌باشد، تغییر یافت.

بوطیقا، ارسطو

#تراژدی
#ارسطو
#گفتگو

@Fdparizi
برای انسان گرد آمده‌ایم، انسانی که ادیان برای او آمده‌اند، ادیانی که یکی بوده‌اند و هرکدام ظهور دیگری را بشارت می‌داده است و یکدیگر را تصدیق می‌کرده‌اند. خداوند، به‌ واسطۀ این ادیان، مردم را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون کشید و آنان را از اختلافاتِ ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت. ادیان یکی بودند، زیرا در خدمتِ هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانه‌اند. و آن گاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینی به خود آن‌قدر شد که تقریباً به فراموشی هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونی یافت.

امام موسی صدر، از موعظه روزه، کلیسای کبوشین بیروت، 19 فوریه 1975

#امام_موسی_صدر
#گفتگو
@Fdparizi
اصل دو

اصل نظری:
حقیقت، در دستان کسی نیست. حقیقت، در اینترسابجکتیویتی و عالمی که در اشتراک افکار و انسان‌هاست ساخته می‌شود. کتب آسمانی بشارت داده اند بر کسی که همه گفته‌ها را می‌شنود و بهترین را بر می‌گزیند.

اصل عملی:
اضربوا الشیء بالشیء فیتولد منه الصواب
تضارب آرا کنید تا امر نیک، متولد شود.
گفت و گو، گفت و شنید، تنها راه رسیدن به حقیقت است. باید گفت و شنید تا در مسیری افتاد که امکان دست‌یابی به حقیقت یا شمه‌ای از آن فراهم شود. این گفتگو می‌تواند با خود(فکر)، با دیگری یا با متن (مطالعه) باشد.
#اصل
#اصول
#حقیقت
#گفتگو
#تضارب_آراء
@Fdparizi
درباره‌ی آشتی:

وقتی به شخصیت‌های دینی و فلسفی که عمیقا از ایشان متاثرم نگاه می‌کنم، دغدغه‌ای را در خودم تشخیص می‌دهم که همواره از سالیان دور در من وجود داشته است. دغدغه آشتی. حقیقت برای من نه امری در چنگ گروهی خاص است که کل حزب بما لدیهم فرحون. بلکه در ارتباط و اینترسابجکتیویتی است که می‌توان به افق حقیقت نزدیک شد. بنابراین، گفتگو، یکی از جدی‌ترین بزنگاه‌هایی است که به آن معتقدم و نسبت به آن، امیدوار. از این رو از بین شخصیت‌های دینی، امام موسی صدر و از بین فیلسوفان، هگل، برای من همواره جایگاه خاصی داشته‌اند. هگل با طرح جایگاهی که برای «دیگری» دارد، او را در جایگاهی برابر و کامل کننده هویت شناختی و حتی وجودی انسانی می‌داند. اما به تازگی متوجه شده ام با هگل راه به جایی نخواهیم برد. هگل با شقاقی که بین سوژه و ابژه دارد و با تعریفش از مطلق به مثابه سوژه، همچنان در تفکر سوبژکتیو خود مانده است. شاید برای این دغدغه، باید روی «دازاین» و گشودگی‌اش به روی عالم حساب کرد.

امام موسی صدر: همۀ ‌ادیان ‌به همگرایی ‌و گفتگو فرمان ‌داده‌اند و انسان باید در همگرایی ‌دایمی ‌با دیگران ‌باشد.

دازاین: کلمه‌ای آلمانی مرکب از دو واژه Da به معنی آنجا و sein به معنی بودن و دازاین یعنی «آنجا بودن» و هایدگر این تعبیر را برای انسان به کار می‌برد. انسان به مثابه دازاین. به مثابه «آنجا بودن»

#گفتگو
#هگل
#امام_موسی_صدر
#هایدگر
#دازاین
#Dasein


@Fdparizi