دربارهی فهمیدن و نفهمیدن:
اگر حواس تصویری در درجه اول به جای آن که ساخته شود، توسط مغز دریافت می شد، انتظار داشتید که بیشتر فیبر هایی که به قشر بینایی اولیه ی مغز می آید از شبکیه ی چشم آمده باشد؛ در عوض عصب شناسان دریافته اند که تنها 20% از فیبرها از این قشر می آیند؛ 80% مابقی از زیر مناطقی از مغز می آیند که عملکردهایی مثل حافظه را کنترل می کنند .ریچارد گرگوری، عصب شناس برجسته بریتانیایی، تخمین میزند که نگرش تصویری ما از بیشتر از 90% حافظه و کمتر از 10% از سیگنال های عصبی حسی تشکیل شده است.
از اسلایدهای کورس راهبری- دوبی 2014
این مطالعه ساینتیفیک در کنار بسیاری از نظرات مبتنی بر داشتن پیشفرضهابه ما نشان میدهد که همواره امکان خطا در فهمِ سخنان، نوشتهها یا اعمال دیگران وجود دارد. اما این به نسبیگرایی تام منجر نمیشود. چرا که آن ابژه بیرونی (سخن ،متن، عمل و...) افقی را برای ما ترسیم میکند که در آن افق، فهم ما محدود میشود. برای خود مفسر یا مؤول نیز، مجموعه پیشیابها، پیشفهمها و پیشداشتها افقی را ترسیم میکند. پس به قول
گادامر، فهم در گروه امتزاج افقهای مفسر با افقهای متن است. از آنجا که افقهای مفسر همواره در فهم، مشارکت دارند، امکان نفهمیدنِ آن فعل بیرونی همواره هست و از آنجا که افقهای متن در برابر مفسر حضور دارند امکانِ برخی از تفسیرهای غیر مرتبط نفی و رد میشود.
#راهبری#تفسیر#گادامر#افق#امتزاج_افقها@Fdparizi