تاریخ و فرهنگ دره شهر

#کتاب
Канал
Логотип телеграм канала تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANПродвигать
6,48 тыс.
подписчиков
28,3 тыс.
фото
7,59 тыс.
видео
3,29 тыс.
ссылок
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
#جذاب

"بسیار #مشکل است بتوان تصور کرد، دوزن باهم بشینند و مدتی #ساکت باشند."

🔺بزرگترین #مسابقه_دروغگویی جهان هر سال در #انگلیس برگزار می‌شود ، هر شخص 5 دقیقه وقت دارد !

🔻جالب است بدانید ورود سیاستمداران ، وکلا و مشاورین املاک به این مسابقه به دلیل تبحر در دروغگویی ممنوع است.

🔻جالبه بدونید: یک بار در حین مسابقه مردی وارد شد و گفت به پارک رفتم و دیدم دو زن روی نیمکت نشسته اند و پنج دقیقه ساکت مانده بودند!!
ولوله ای بزرگ بر پا شد، همه فریاد کشیدند: مردم فریاد زدند:
هیچ #دروغی ازین بزرگتر نمی شود!

این بزرگترین دروغ ممکن است! او باید برنده شود و آن مرد مسابقه را برد.

#منبع :
#کتاب ازسکس تا فراآگاهی_اوشو_ترجمه محسن خاتمی_ ص ۱۶۴


@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
روانشاد حاج #علی_رشنو (معلم و ناشر خرم آبادی) او مثل گُلی بود که در شوره زار ، روئیده بود #کتاب_فروشی_رشنو #انتشارات_رشنو #گرمابه_رشنو
یادی از روانشاد حاج #علی_رشنو
(معلم و ناشر خرم آبادی)

همه‌ِ بچه‌ها آرزو میکردند که ای کاش آقای رشنو ، معلممان شود چون او بسیار مهربان و با حوصله بود و بدون چوب تَر و تَرکه با لبخندی امیدبخش به کلاس می‌آمد. تابلوِ سیاهِ کلاس همیشه برایم یادآور تاریکی بود ؛ اما وقتی که آقای رشنو روی تخته سیاه با یدِ بیضایش چیزی مینوشت ، من فقط نورِ آگاهی میدیدم …

صبح‌ها جهت بازدید ناخنها دست خود را به آقای ناظم نشان میدادیم سرمای زمستان و ضربات چوب پُشت دست‌هایمان ، فریادمان را به آسمان بلند میکرد، چون همه‌ی ناخن‌ها بلند و کثیف بود ؛ یک روز در غیاب ناظم ، آقای رشنو دست و ناخنهای ما را بازدید کرد اما کسی #کتک_نخورد ! رویش را به من کرد و گفت : چرا اینقدر پُشت دستت قرمز است ؟ گفتم : آقا آنقدر با سنگِ پا ، مالیدم قرمز شده و ترک برداشته ؛ به فکر فرو رفت با یدِ بِیضایَش دستانم را مالش داد، بغضم ترکید و به گریه افتادم. گفت : چی شد پسرم ؟ گفتم : هیچی آقا ، به خدا هر چی میمالم تمیز نمیشه ! اولین روزی بود که بدون کتک به گریه افتادم.

آقای رشنو یک کتاب‌فروشی هم در چهارراه فرهنگ داشت . بعد از چندین سال گرمابه‌ی آقای رشنو هم افتتاح شد، از آن تاریخ به بعد گرمابه گرم بود و صف نظافتی در کار نبود و هیچ دانش‌آموزی به دلیل نظافت نداشتن کتک نخورد . او معلمی بود که ریشه‌ای می‌اندیشید و برای رفع مشکلات دانش‌آموزان بسیار تلاش میکرد. می اندیشیدم مگر میشود که چهارراه فرهنگ باشد و خیابان منتهی به چهارراه چندین مدرسه وجود داشته باشد اما فاقد #کتاب‌_فروشی و #گرمابه باشد که پلیدی‌ها را از جسم و روح بزداید ! مگر میشود بدون بستر سالم اجتماعی رشد کرد و به خود بالید ! این را آقای رشنو خوب دریافته بود که عصر شعار "تا نخورَد چوبِ تَر ، نمیبَرَد بارِ خر" که در خانه و مدرسه زیاد به گوش میرسید ، سر آمده است.

شعار آقای رشنو در واقع این بود که "درسِ معلم اَر بُوَد زمزمه‌ِ محبتی ، جمعه به مکتب آوَرَد طفلِ گریز پای را". یادم می‌آمد جلوی کتاب فروشی فوتبال میکردیم و او نظاره میکرد، توپ به ته کتاب فروشی خورد با لبخندی که به لب داشت بیرون آمد و توپ را با پا برای بچه‌ها انداخت و توپ گل شد و ما خوشحال فریاد میزدیم : گُل ، گل ، گل . من که از معلم وحشت داشتم ، چقدر به آقای رشنو عشق میورزیدم ؛ او مثل گُلی بود که در شوره‌زار ، روییده بود.

سالها بعد یک روز عازم سفر بودم ، که اتفاقی کنارم نشست، پرسیدم آقا مرا میشناسی ؟ با لبخندی گفت : تو خیلی شیطون بودی مرد عاقل گفتم : من تن و روحم را در نفس و گرمابهِ گرمت و کتابفروشی‌ات ، جلا داده‌ام و آن گُلی که زدی هیچگاه فراموش نمیکنم. سیر و سفر خسته‌اش کرد، ناخواسته سر روی شانه‌ام گذاشت و خوابش برد. شانه‌ام را تکان ندادم که مبادا از خواب شیرین بیدار شود. ناگهان از خواب پرید و عذرخواهی کرد. گفتم: آقای معلم ، اگر تا انتهای سفر خواب بودی شانه‌ام را تکان نمیدادم. من خوابم نمی‌آمد اما سرم را به شانه‌اش نهادم تا مهربانی‌هایش، نفس گرمش، گرمابه‌ی گرمش و گُلی را که دم کتابفروشی زد و بچه‌ها گُل گُل گفتند، یادم نرود.

هيچکس آدرس چهارراه فرهنگ را مانند آقای رشنو نمیدانست، ابتدا باید از خیابان #اندیشه گذشت تا به چهارراه #فرهنگ رسید، دَمِ کتاب‌فروشی پیاده شد و کتاب #ریشه‌ای_بیندیشیم را خرید.

#خدایار_حیدری |
هفته نامه وزین #سیمره - شماره ۶۲۸ (تیر ۱۴۰۱

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
روانشاد حاج #علی_رشنو
(معلم و ناشر خرم آبادی)

او مثل گُلی بود که در شوره زار ، روئیده بود

#کتاب_فروشی_رشنو
#انتشارات_رشنو
#گرمابه_رشنو
#تلنگر

مدیر محترم کانال سلام علیکم
ذکر خاطره ای از گذشته در این زمان خالی از لطف نیست

پدرم تعریف می کرد اوایل پاییز بود کپرها را برای فصل زمستان اماده کرده بودیم کپرها هم دوش بدوش هم در صفی طولانی در کنار هم بر افراشته بودند کنف هایی که در تابستان جمع کرده بودیم در سقف کپر اویزان کرده بودیم (ذکر این نکته لازم است که کشت کنف در قبل در منطقه ما رایج بود پس از رسیدن محصول انرا درو میکردند .سپس ان را در رودخانه سیمره زیر اب میگذاشتند و سنگ های بزرگی روی انها می گذاشتن و مدتی به این روال می گذشت بعد افرادی را جمع میکردند از اقوام و دوستان و شروع میکردند تارهای کنف را از ساقه ابخورده جدا میکردند و روی هم تل انبار میکردند هم سخت بود و هم لذت بخش چون همه این کار ها را در داخل اب انجام می دادند) حالا این کنفها را همگی دارند و بهترین و امن ترین جا هم اویزان از سقف کپر بود ...

پدرم تعریف میکرد سوزن جوالدوزی را قبلا در سقف کپر برای روز مبادا پنهان کرده بودم و الان برای پیدا کردنش چراغ میشی را برداشم و تا جوالدوز راپیدا کنم در دم شعله میشی با کنف ها برخورد کرد انگار بنزین بود در ثانیه کپر اتش گرفت تا خواستیم فرار کنیم باد پاییزی که قبلش در حال وزیدن بود در کمترین لحظه آتش همه کپر ها و وسایل همسایگان را به تلی از خاکستر تبدیل کرد نقل میکنند در بین ان شعله هاقطعه ای از اتش از شعله ها جدا شده و صد متر ان ورتر افتاد...

رفتند و نگاه کردند #کتاب_مقدس_قرآن است که در میان این شعله ها و حاشیه ها سوخته ولی اتش به ایات سرایت نکرده بود ..‌

بدنبال ان قران را با عزت واحترام در پارچه سبزی پیچانده و احترام کردند و از ان زمان این قران به #قران_خونه_شیخه معروف شد و تا بحال نیزمورد قسم مردم است .و از ان مردم هیچ کس معترض مرحوم پدر نشد و با صلح و صفا دوباره در جایی دیگر دست بدست هم دادند و ان زندگی را دوباره ساختند

اما امروز میبینیم در سطح جامعه با ایات قران تخمه می فروشند . ما با خودمان چه کردیم به کجا رسیدیم...

پی نوشت:
۱_ شیخه سلیمانی شخصی مومن خوش صحبت شوخ طبع و نجیب ساکن چمکلان بود .

۲_ چراغ میشی دارای انبار کوچکی برای نفت بود که فتیله ای از وسط ان عبور داده و نوک این فتیله را اتش میزدند و به عنوان چراغ از نورش استفاده می کردند.

م امیری


تاریخ وفرهنگ سیمره(دره شهر)
@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾

فاجعه و مرضی بنام نوکیسگی...

نوکیسگی را اینگونه تعریف کرده‌اند.
قشری که از لحاظ درامد به طبقه بالا ولی از لحاظ فرهنگ به طبقه بسیار پایین جامعه و حتی نزدیک به لمپن‌ ها. لمپن‌های فرهنگی...
علاقه بسیاری به خودنمایی, دیده شدن عرض اندام و نوچه پروری دارند.
.
نوکیسه ها, از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاب شده اند. این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق با استفاده از رانت، دلالی، ارث، موج‌سواری و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد. آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند. یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند.
نوکیسه برای این که به طبقه سابق خود ثابت کند که دیگر به آن ها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل
طبقه جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه وار کالاهای لوکس، نمایش عروسی ها، میهمانی ها و خانه های آن چنانی شان است.
.
اما فاجعه اصلی از جایی آغاز می شود که ما، فیلم و عکس عروسی ها، میهمانی ها، اتوموبیل ها و خانه های آن ها را از طریق پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی برای همدیگر ارسال می کنیم. ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی آن‌ها تبدیل می شویم که بی مزد و منت ، به هدفی که آن ها دارند نزدیکشان می کنیم. آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن. جاهلان عصر جدید نوچه‌های جدید لازم دارند. عده ای با موبایل‌های‌شان، عکس و فیلم آن‌ها را به اشتراک می‌گذارند و افتخار نوچگی آن‌ها را پذیرا می‌شوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسه‌ها متنفرند. زیرا می‌دانند نوکیسه‌ها بر خلاف سرمایه دارهای واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایه خود را نه در کار آفرینی که در دلالی صرف می کنند. آن‌ها منابع مالی جامعه را بر اساس بی‌لیاقتی به دست گرفته‌اند و بر این تنفر دامن می‌زنند.
اما فاجعه بزرگ‌تر وقتی رخ می‌دهد که هنگام تماشای فیلم عروسی ها و پارتی‌های این دسته، به جای آن که به فکر پس گرفتن حق خود باشیم، خودمان را جای این افراد می‌گذاریم و بر زندگی سطحی و انگل گونه این افراد حسرت می‌خوریم.
فاجعه آغاز شده است؛
شما صدایش را نمی‌شنوید.
.
متن از #کتاب تازه به دوران رسیده‌ها

یحیی خدایاری /فروردین 1400



@CEYMARIAN
Audio
معرفی کتاب
روزهای قرنطینه
#کتاب مبادی العربیه
توسط آقای
روح الامین قاسمی
عضو فعال کتابخانه عمومی امام خمینی ره دره شهر
@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
مخاطب این داستان هیچ کس و هیچ چیز نیست، الا هیچ.

«سایه ی هیچ»

دفتر اول

📝نویسنده: علی کاظم زاده

لینک دانلود نسخه ی اینترنتی کتاب 👇👇👇
http://theshadowofnothing.com/

#سایه_هیچ
#کتاب_اینترنتی
بزودی منتشر خواهد شد...

مخاطب این داستان هیچ کس و هیچ چیز نیست،الا هیچ.

کتاب اینترنتی «سایه ی هیچ»
نویسنده: علی کاظم زاده

#سایه_هیچ
#کتاب_اینترنتی
#همه_با_هم_با_فرهنگ_و_رعایت_بهداشت
#کرونارا_شکست_خواهیم_داد
@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
قسمت دوم
عنوان : ما ملت نداریم
لق نویس : حسین کریمی:
@ceymarian
آیا این یک اصل کلی است که اگر ما بیشتر درس خوانده باشیم مفید تریم؟ آیا در بسیاری از اوقات داشتن تجربه بیشتر، بهتر از اضافی درس خواندن نیست؟

ایرانی ها #بی_فرهنگ شده اند چون نژاد پرست شده اند. وقتی ما با دلایل واهی اقوام مختلفی را که مشترکات بسیاری با ما دارند و با ما در یک کشور زندگی می کنند را به تمسخر می گیریم آیا می توانیم با هم هویت واحد قوی بسازیم!؟

چنین رفتارهایی باعث چند دستگی جامعه و عدم کارایی آن می شود. متاسفانه چنین رفتاری را می توان در ایرانیانی که در خارج از ایران زندگی می کنند هم دید. رفتاری که باعث می شود به طور مثال ایرانیان چینی ها و عرب ها را در محافل خود به تمسخر بگیرند...

کلاً این امر که بسیاری از ایرانیان اصرار دارند که ثابت کنند که از نژاد آریایی هستند یکی از سمبل های #تفکر_نژاد_پرستی ما ایرانیان است. حال نکته جالب این است که بسیاری از علایم نژاد آریایی همچون قد بلند و چشم آبی در کمتر ایرانی دیده می شود و دوم اینکه از چند هزار سال پیش صدها نژاد دیگر هم به ایران مهاجرت کرده اند یا تاخته اند و ایران امروزی ما ترکیبی از اقوام متفاوت است.

چگونه از من می خواهید سکوت کنم ٬ چگونه می خواهید رفتار ایرانی ها با افغان ها را نظاره گر باشم و بگویم که شما آزاده هستید.

تو در کشوری زندگی میکنی که پر حادثه ترین جاده های دنیا در آن قرار دارد پس چگونست که به خودتان غره می شوید که صاحب تمدن ۲۵۰۰ ساله هستید . از چه دم میزنید ٬ کدام تمدن کدام کشک ٬ تعریف بی جا تا کی ! نمی دانم اگر کوروش نبود ما چه در چنته داشتیم...

صدها مسئول در اين کشور از وزير گرفته تا بالاتر و پايين‌تر، سالها در خارج از کشور تحصيل و يا زندگي کرده و اين نظم و انضباط‌ اروپایی های معاصر را از نزديک ديده‌اند؛ در اين سال ها بيش از صد هزار سفر خارجي دولتي انجام شده است، اما يک نفر به فکر ترويج مثلا فرهنگ #صف_ايستادن_در_ايران_نيفتاده_است ٬
شما چگونه اینگونه در صف نان و پنیر و شکم می ایستید و همزمان ادعای فرهنگ اساطیری تان گوش فلک را پر می کند . بس کنید آقایان.

ایرانی ها می گویند #ما_از_همه_برتریم . آن ها می گویند این را تاریخ به ما حقنه کرده است. شکوه تاریخی پارتیان و هخامنشیان ما را به وجد می آورد تا به خود بگوییم هنر نزد ایرانیان است و بس. ولی آن ها نمیدانند که این رفتار خود #شیفتگی_فرهنگی نام دارد و از نظر من این دیدگاه در اصل یک جور ریشخند به خود و وضعیت امروزتان است و البته مایه شرمساری طبقه روشنفکر ایرانیست.

ما ایرانی ها بی فرهنگیم چون #کتاب_نمی_خوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم ٬ چون
متاسفانه ملتی توده وار هستیم و این یک نقص است ٬ این یک آفت است ٬
در یک برهه از زندگی به مدت کوتاهی با یک فردی دوست بودم او می گفت من مطالعه نمیکنم چون این بیشتر دانستن باعث آسیب رساندن به من و ناراحتی من میشود ٬ وقتی که او این حرف را گفت در سکوتی عمیق فرو رفتم ٬ دلیل این کارش را میدانستم او به فکر منافعش بود و از تناقض ذهنی می ترسید و من او را به حال خودش رها کردم

جامعه ایران وضعیت طبیعی ندارد و این من را نگران کرده است و بیم آن دارم که ظرف چند دهه آینده وضعیت فرهنگی به مراتب بدتر از وضعیت کنونی باشد. تهران به عنوان الگوی سمبلیک دیگر شهر های ایرانی وضعیت نرمالی ندارد و آلارم قرمز وضعیت فرهنگی در این شهر برقرار است.

دختران مرز و بوم ما آهن پرست و پسرانش مانکن پرست شده اند و وقتی این نوع منش جوان ایرانی را با دختر و پسری فرانسوی مقایسه میکنم نمیشود از من انتظار داشته باشید که بگویم ایرانی پِرفِکت است ٬ بلی من نمی توانم بگویم ایرانی نِچرال است.

در مملکت من عامه مردم و حتی قشر روشنفکر ما، بر این گمانند که «قانون ابزاری است در دست دولت» پس می توان آن را دور زد ٬ اما این تفکر اشتباه است . دولت و ملت باید بدانند که «قوای مملکت ناشی از ملت است» و «متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم قانون» ٬ در حالی که در جامعه ی ایرانی چه در گذشته و چه در زمان حال هر اربابی نوکر و رعایای خود را شخصاً مجازات می کند. پس حال سخن این است که شما و گذشتگان شما که چندین سده است که در بی قانونی و شهر هرت زندگی کرده اید و خود هم قاضی و هم شاکی بوده اید از کدام فرهنگ بالا و پیشرو بودن سخن به میان می آورید ٬ هم میهنان عزیز ما مجبور هستیم که بپذیریم که به دلایل مختلف #بی_فرهنگ شده ایم و #فرهنگ_زده...٬
آیا امیدی به بهبود هست؟
پاسخ آن را نمی دانم
@CEYMARIAN
ادامه متن در زیر👇
۱مارس(۱۰اسفند) روز جهانی #کتاب (انگلستان) است؛ یار و دوست همیشگی ما در تنهایی،در سفر،در غم و شادی. امروز کتاب بخونیم،کتاب بخریم . کتاب عیدی بدیم.
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN