آیا شرکت در انتخاباتمجلس #اخلاقی است؟🔴 #اخلاق از دید جامعهشناسی یعنی رعایتحقوقدیگران، و بیاخلاقی یعنی ضایعکردنحقوقدیگران
این یک تعریف حداقلی از اخلاقمدرن در برابر اخلاقسنتی و دریچهای به پایه و اساس قوانین است. اخلاقی عملکردن در پرتو منافعجمعی یا همگانی شکل میگیرد. زیرا فرد نمیتواند در انزوا زندگی کند، و هر پدیدهاجتماعی، از جمله اخلاق، در ارتباط متقابل با افراد دیگر تعریف و ساخته میشود. براین اساس، انسان در ارتباط با دیگران موجودی اخلاقی یا غیراخلاقی شمرده میشود. عملاخلاقی هم درشکل، هم در محتوا و هم در هدف باید بر اصل بالا منطبق باشد
تجربه ج.ا. نشان داده است که چگونه قدرتموقعیت و قدرتزورمدار میتواند اخلاق هزاران و میلیونها نفر مردمعادی را از بین ببرد و حتا آنها را به آدمکشانی بیرحم بدل کند. تمام این انسانها در شرایطی دیگر از اخلاقیسنتی یا مدرن برخوردار بودند و مراوده عادی با دیگران داشتند. اما قدرتموقعیت آنها را دگرگونه کرد
پذیرش این اصل، مسئولیت افراد و شهروندان را در جامعه، نسبت به یکدیگر و در برابر حکومتی که همهجانبه حقوق همگان را ضایع میکند، کم نمیکند. مردم نباید آلوده فساد حکومتی شوند، بلکه باید با آن مقابله کنند. شهروندان در کنار حقوق مسولیتی نیز دارند که بدون انجام آن نمیتوانند انتظار کسب حقوق خود را داشته باشند
در جامعهمدرن برخلاف جامعهسنتی یا دورهپیشامدرن، اخلاقیرفتار کردن به معنای پیروی از سنتمتداول یا ارزشهایجمع نیست. برعکس، ذهنیت فرد اخلاقی در استقلال ارادهآزادنه و آگاهانه او است. این استقلال ناشی از
#سکولاریزاسیون، و پیشرفت عقلانیت در جامعهمدرن است. اینگونه فهماخلاقی تابعی از مفاهیم اساسی مانند زمان و مکان رابطه علتومعلولی (عقلانیت در جامعه) میشود.
#هاول در کتاب قدرتبیقدرتان میگوید:
تأثیر خانمانسوز حکومت
#توتالیتر بر بافتجامعه، شیوع فساد اخلاقی و ترس در همه سطوح اجتماعی، همراه با سرکوب دائم خلاقیت، و نفی جوهر انسانی شهروندان است. تداوم حکومتتوتالیتر از انسانهای آزاد و خلاق، مهرههایی بدون اراده و اسیر میسازد، عاقبت مرگ جامعه را به دنبال خواهد داشت
به مکانیسم ایجاد و تداوم سیطره کامل بر اراده شهروندان توسط نظامی که دیگر حتا نیازی به اعمال زور فیزیکی ندارد باید توجه کرد. ویژگی دیکتاتوریهای ایدئولوژیکی و تفاوت آنها با حکومتهای خودکامهای که بر پایه قدرتشخصی دیکتاتور بنا شدهاند در همین است. نظامهای سیاسی که نوع متحولشده نظامهای توتالیتر هستند. در این نظامهای
#پساتوتالیتر، ایدئولوژی حاکم تبدیل به ماشین تولید واقعیتیکاذب میشود، و این دروغبزرگ همچون تاری سرتاسر جامعه را فرامیگیرد، چنانکه همه در آن اسیر میشوند، چه آنان که در صدر هرمقدرت قرار گرفتهاند، چه شهروندانی که هیچ قدرتی ندارند. او نشان میدهد که هیچکس در این نظامها آزاد نیست. همه شهروندان در این نظام شعارهایی می دهند که خود باور ندارند، ولی برای اینکه به دردسر نیفتند هرآنچه را باور ندارند انجام می دهند. البته فرد در مقابل این سرپناه ارزان، بهای گرانی میپردازد. او از عقل و آگاهی و مسئولیت خود دست میشوید. چرا که وانهادن ذهن و ضمیر به مقامات بالا از ملزومات این ایدئولوژی و ناشی از اصل يكی شدن مرکز قدرت و مرکز حقیقت است. شهروندان در سرکوب خودشان با حکومت مشارکت میکنند.(با شرکت در انتخابات)
نظام پساتوتالیتر با خواستههایش فرد را گامبهگام و در پوشش ایدئولوژی دنبال میکند. به همین دلیل زندگی در این نظام آکنده از فریبکاری و دروغ است. قدرتبوروکراسی، قدرتخلق نام میگیرد، به نام طبقه کارگر، کارگران به بندگی میافتند. تحقیر کامل فرد، آزادی واقعی قلمداد میشود، محروم کردن از اطلاعات را، دسترسی به اطلاعات مینامند، دستکاری و جهت دادن به افکار عمومی را، نظارت مردم بر قدرت مىخوانند، خودسری قدرت را احترام به نظام قضایی، سرکوب فرهنگ را تعالی آن، گسترش حوزهنفوذ امپریالیستی را حمایت از ستمدیدگان، نبود آزادیبیان را عالیترین شکل آزادی، مضحکه انتخاباتی را بالاترین نوع دموکراسی، ممنوعیت استقلالاندیشه را علمیترین جهانبینی، و اشغال کشور دیگر را کمک برادرانه مینامند. حاکمیت گرفتار دروغبافیهای خویش میشود و به همین دلیل، باید تاریخ گذشته را به طور مداوم جعل کند، او حال را جعل میکند، آینده را جعل میکند. دادههای آماری را جعل میکند. وانمود میکند که دستگاه پلیسی بسیار نیرومندی ندارد، به رعایت حقوقبشر تظاهر میکند. مدعی است که کسی را سرکوب نمیکند. وانمود میکند که از هيچكس هراسی ندارد. تظاهر به عدمتظاهر میکند
با این تفاسیر نتیجه میگیریم که:
رایدادن و شرکت در انتخابات عملی غیراخلاقی و در جهت خلاف حفظ منافععمومی است⚛ @AndisheKonim