اندیشیدن تنها راه نجات

#معنای
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndisheKonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
#معنای#زندگی


کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟


زهیر باقری نوع‌پرست

یکی از پرسش‌هایی که دیر یا زود در زندگی با آن مواجه می‌شویم، پرسش از معنای زندگی است. پرسشی که در واقع بحران است. منظور از «معنای زندگی» دقیقاً چیست؟
آیا کسی که دچار بحران «معنای زندگی» می‌شود، در فهم معنای واژه‌ی «زندگی» دچار اختلال می‌شود؟

اگر در فرهنگ دهخدا به دنبال «معنای زندگی» بگردیم به این تعریف می‌رسیم:
زندگی . ]زِ دَ / دِ] (حامص ، اِ) زندگانی . (از فرهنگ فارسی معین ). حیوة. (ناظم الاطباء). حیات . محیا. حیوان . نقیض مرگ . زندگانی . مقابل مردگی . مقابل مرگ و ممات . و آن صفتی است مقتضی حس و حرکت.

ولی آیا این تعریف که در واقع شامل یک سری واژگان مترادف برای واژه‌ی «زندگی» و متضاد آن «مرگ» است کسی را که دچار بحران معنای زندگی شده، آرامش می‌بخشد؟ معنای واژه‌ی زندگی چیزی نیست که مبتلا به بحران، نداند یا دانستنش او را آرامش بخشد. شخصی که به بحران مبتلا شده و به دنبال معنای زندگی است، در واقع به دنبال معناداری دنیایی است که در آن زندگی می‌کند. به دنبال پاسخ به این پرسش است که «کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟». این دنیا که ما انسانها هم بخشی از آن هستیم چرا وجود دارد؟ چرا باید در این دنیا ما انسانها نیز بوجود می‌آمدیم؟ و هر یک از ما ممکن است بپرسد چرا «من» هم باید به این دنیا می‌آمدم؟ این سه پرسش، پرسشهای متفاوتی‌اند.
در پاسخ به این پرسش که چرا هر یک از انسانهای روی کره‌ی زمین وجود دارند، باید به اهداف و برنامه‌های احتمالی یا صرفاً اعمال پدر و/یا مادر هر شخص مراجعه کرد. چنین پاسخی «دلیل» بوجود آمدن هر فرد به صورت مجزا است. «علت» بوجود آمدن هر فرد، وجود مکانیسمی است که طی آن با ترکیب تخمک و اسپرم هر فرد بوجود می‌آید. به دیگر عبارت، اگر بحران معنای زندگی فردی بر این پرسش استوار باشد که چرا او هم باید به این دنیا می‌آمد، باید از افرادی که با آمیزش جنسی یا لقاح مصنوعی یا هر روش دیگری او را بوجود آورده‌اند بپرسد هدف، برنامه و قصد آنها از بوجود آوردن او چه بوده است. برای چنین فردی چرایی وجود جهان و نوع بشر، مسئله نیست. شاید اصلاً این پرسش‌ها برایش جذابیتی ندارند. مسئله‌ی او این است که چرا و به چه حقی انسانهای دیگری تصمیم گرفته‌اند انسان دیگری را که او باشد بوجود بیاورند. می‌توانیم نام این بحران معنای زندگی را «بحران شخصی» بنامیم. 

در مواجهه با این پرسش که چرا باید انسانها در این جهان وجود داشته باشند، اگر خالقی برای انسانها در نظر بگیریم، آنگاه می‌توانیم از «دلیل» خلقت انسانها نیز سخن بگوییم ولی در غیر اینصورت وجود انسانها را تنها با «علت»ی طبیعی باید تبیین کرد. اگر انسانها خالقی داشته باشند، آنگاه باید دید قصد، هدف و برنامه‌ی او از آفرینش نوع بشر چه بوده است. مثلاً ممکن است خالقی، نوع بشر را آفریده باشد تا خالق را بپرستند، یا ممکن است انسان را آفریده باشد تا شانس خود را در برقراری نوع خاصی از رابطه بسنجند. اگر انسان، خالقی صاحب قصد، اراده و هدف نداشته باشد، پیدایش انسان فاقد «دلیل» خواهد بود. ولی در آن حالت از آنجا که انسان نتیجه‌ی نیروهای فیزیکی است، بوجود آمدنش «علت» دارد. برای برخی پذیرفتن اینکه انسان حاصل نیروهای کور فیزیکیِ فاقد قصد، اراده و هدف است غیرقابل پذیرش است...

ادامه مطلب :
http://www.salekenisti.com/khayyam3/


@AndisheKonim
#معنای_زندگی


کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟


زهیر باقری نوع‌پرست

یکی از پرسش‌هایی که دیر یا زود در زندگی با آن مواجه می‌شویم، پرسش از معنای زندگی است. پرسشی که در واقع بحران است. منظور از «معنای زندگی» دقیقاً چیست؟
آیا کسی که دچار بحران «معنای زندگی» می‌شود، در فهم معنای واژه‌ی «زندگی» دچار اختلال می‌شود؟

اگر در فرهنگ دهخدا به دنبال «معنای زندگی» بگردیم به این تعریف می‌رسیم:
زندگی . ]زِ دَ / دِ] (حامص ، اِ) زندگانی . (از فرهنگ فارسی معین ). حیوة. (ناظم الاطباء). حیات . محیا. حیوان . نقیض مرگ . زندگانی . مقابل مردگی . مقابل مرگ و ممات . و آن صفتی است مقتضی حس و حرکت.

ولی آیا این تعریف که در واقع شامل یک سری واژگان مترادف برای واژه‌ی «زندگی» و متضاد آن «مرگ» است کسی را که دچار بحران معنای زندگی شده، آرامش می‌بخشد؟ معنای واژه‌ی زندگی چیزی نیست که مبتلا به بحران، نداند یا دانستنش او را آرامش بخشد. شخصی که به بحران مبتلا شده و به دنبال معنای زندگی است، در واقع به دنبال معناداری دنیایی است که در آن زندگی می‌کند. به دنبال پاسخ به این پرسش است که «کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟». این دنیا که ما انسانها هم بخشی از آن هستیم چرا وجود دارد؟ چرا باید در این دنیا ما انسانها نیز بوجود می‌آمدیم؟ و هر یک از ما ممکن است بپرسد چرا «من» هم باید به این دنیا می‌آمدم؟ این سه پرسش، پرسشهای متفاوتی‌اند.
در پاسخ به این پرسش که چرا هر یک از انسانهای روی کره‌ی زمین وجود دارند، باید به اهداف و برنامه‌های احتمالی یا صرفاً اعمال پدر و/یا مادر هر شخص مراجعه کرد. چنین پاسخی «دلیل» بوجود آمدن هر فرد به صورت مجزا است. «علت» بوجود آمدن هر فرد، وجود مکانیسمی است که طی آن با ترکیب تخمک و اسپرم هر فرد بوجود می‌آید. به دیگر عبارت، اگر بحران معنای زندگی فردی بر این پرسش استوار باشد که چرا او هم باید به این دنیا می‌آمد، باید از افرادی که با آمیزش جنسی یا لقاح مصنوعی یا هر روش دیگری او را بوجود آورده‌اند بپرسد هدف، برنامه و قصد آنها از بوجود آوردن او چه بوده است. برای چنین فردی چرایی وجود جهان و نوع بشر، مسئله نیست. شاید اصلاً این پرسش‌ها برایش جذابیتی ندارند. مسئله‌ی او این است که چرا و به چه حقی انسانهای دیگری تصمیم گرفته‌اند انسان دیگری را که او باشد بوجود بیاورند. می‌توانیم نام این بحران معنای زندگی را «بحران شخصی» بنامیم. 

در مواجهه با این پرسش که چرا باید انسانها در این جهان وجود داشته باشند، اگر خالقی برای انسانها در نظر بگیریم، آنگاه می‌توانیم از «دلیل» خلقت انسانها نیز سخن بگوییم ولی در غیر اینصورت وجود انسانها را تنها با «علت»ی طبیعی باید تبیین کرد. اگر انسانها خالقی داشته باشند، آنگاه باید دید قصد، هدف و برنامه‌ی او از آفرینش نوع بشر چه بوده است. مثلاً ممکن است خالقی، نوع بشر را آفریده باشد تا خالق را بپرستند، یا ممکن است انسان را آفریده باشد تا شانس خود را در برقراری نوع خاصی از رابطه بسنجند. اگر انسان، خالقی صاحب قصد، اراده و هدف نداشته باشد، پیدایش انسان فاقد «دلیل» خواهد بود. ولی در آن حالت از آنجا که انسان نتیجه‌ی نیروهای فیزیکی است، بوجود آمدنش «علت» دارد. برای برخی پذیرفتن اینکه انسان حاصل نیروهای کور فیزیکیِ فاقد قصد، اراده و هدف است غیرقابل پذیرش است...

ادامه مطلب :
http://www.salekenisti.com/khayyam3/

@AndisheKonim

هدف و #معنای_زندگی چیست و چطور می‌توانیم شاد باشیم؟
#هدف_زندگی
(بخش دوم و پایانی)

هرچند این جهان قدیمی و گسترده برای ما به وجود نیامده ولی همهٔ ما به نحوی به چیزی بزرگ‌تر از خودمان وصل هستیم. ممکن است خانواده یا جامعهٔ محلی باشد یا سنتی از قدیم به جا مانده و یا راهی هدفی به سمت آینده و یا طبیعت زیبای جهان که در آن ما به وجود آمده و شاهد فرگشت بوده‌ایم.

معنای این تفکر این است که یک معنای بزرگ جهان در کار نیست و هرکسی در این جهان معنای متفاوتی در زندگی دارد. هرکدام از ما منحصر به فرد هستیم و تک‌تک ما مجموعه‌ای از تأثیرات گرفته شده از محیطی که در آن بزرگ شده‌ایم، خانواده‌ای که ما را بزرگ کرده و ارتباط‌هایمان هستیم که با تغییر شرایط و با کسب تجربه عوض می‌شوند.

یک نسخه و راهنمای زندگی که بتواند برای همه قابل اجرا باشد، وجود ندارد. ما ذائقه و ترجیح‌های متفاوت داریم، اولویت‌ها و اهداف مختلفی داریم، یکی ممکن است نقاشی دوست داشته باشد و بخواهد در جنگل قدم بزند و مراقب نوه‌های خودش باشد. یکی دیگر ممکن است آشپزی و سریال دیدن از تلویزیون یا چشیدن شراب و یا غذایی تازه را دوست داشته باشد.

ما ممکن است معنا را از راه خانواده و یا فرصت شغلی خود، حضور در یک پروژه هنری و یا کمک به اصلاح سیاسی، یا در لذت‌های ساده مثل باغبانی و یا دیگر دل‌مشغولی‌ها پیدا کنیم. یا هزار راه دیگر که اجازه گسترش کنجکاوی یا خلاقیت و یا توانایی هوشمندی و یا زندگی احساسی را می‌دهد.

زمان شاد بودن همین حالاست و راه پیدا کردن معنا در زندگی را به بهترین شکلی که در توان داریم را باید خود برای خود بیافرینیم و رقم بزنیم.


@AndisheKonim

هدف و #معنای_زندگی چیست و چطور می‌توانیم شاد باشیم؟
#هدف_زندگی
(بخش نخست)

هدف، مفهومی انسانی است!
هیچ چیز در ذات خود دارای هدف نیست، هدف مانند معنی است، مفهومی است که انسان در ذهن خود به چیزها می‌بخشد، مفهومی است ذهنی، یعنی اگر انسانی نباشد هدف و معنایی هم وجود ندارد.

برای اینکه این مسئله روشن‌تر شود که هیچ‌چیز به خودی خود و بدون ذهن انسان معنی ندارد، به این فکر کنید که معنای پنج چیست؟ هدف سیارهٔ مشتری چیست؟

بنابر این باید توجه داشت که ذهن، معنی بخش و هدف بخش است، این ما هستیم که با ذهن خود هدف و معنی برای چیزهای مختلف در نظر می‌گیریم و اِلا چیزهای مختلف بی‌معنی و بی‌هدف هستند.

زندگی هم از قاعدهٔ بالا مستثنی نیست، زندگی به خودی خود دارای هدفی عینی نیست، اما این زندگی را از دیگر چیزها جدا نمی‌کند، همانطور که به چیزهای مختلف می‌توان معنی بخشید، به زندگی نیز می‌توان معنی بخشید، به عبارت دیگر هدف زندگی هر آدمی دست خودش است، انسان می‌تواند زندگی‌اش را معنی‌دار و با هدف کند و می‌تواند نکند!

برخی هستند که فکر می‌کنند که یک معنای واحد در مورد زندگی وجود دارد. فکر می‌کنند جهان برای منظوری خاص به وجود آمده و بشر جزیی از یک نقشه فراجهانی است. فکر می‌کنند معنای ما به خاطر حضور در بخشی از این نقشه است و در آن نوشته شده و فقط منتظر است ما آن را کشف کنیم.

اما نگرش یک انسان‌گرا در زندگی، متفاوت است. انسان‌گرایان دلیل خاصی در پیدایش جهان نمی‌بینند و باور دارند این پدیده طبیعی است که هیچ معماری و طراحی پشت آن نیست. یعنی چیزی آن دور دست‌ها نیست که منتظر ما باشد کشفش کنیم، که چیزی است که ما در زندگی خود به وجود می‌آوریم.

@AndisheKonim
#ادامه_دارد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#معنای_زندگی

👈آیا زندگی به خودی خود معنا دارد؟
👈معنا را در کجا می توان یافت؟

ارتباط
درک
عشق

@AndisheKonim
#معنای_زندگی


کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟


زهیر باقری نوع‌پرست

یکی از پرسش‌هایی که دیر یا زود در زندگی با آن مواجه می‌شویم، پرسش از معنای زندگی است. پرسشی که در واقع بحران است. منظور از «معنای زندگی» دقیقاً چیست؟
آیا کسی که دچار بحران «معنای زندگی» می‌شود، در فهم معنای واژه‌ی «زندگی» دچار اختلال می‌شود؟

اگر در فرهنگ دهخدا به دنبال «معنای زندگی» بگردیم به این تعریف می‌رسیم:
زندگی . ]زِ دَ / دِ] (حامص ، اِ) زندگانی . (از فرهنگ فارسی معین ). حیوة. (ناظم الاطباء). حیات . محیا. حیوان . نقیض مرگ . زندگانی . مقابل مردگی . مقابل مرگ و ممات . و آن صفتی است مقتضی حس و حرکت.

ولی آیا این تعریف که در واقع شامل یک سری واژگان مترادف برای واژه‌ی «زندگی» و متضاد آن «مرگ» است کسی را که دچار بحران معنای زندگی شده، آرامش می‌بخشد؟ معنای واژه‌ی زندگی چیزی نیست که مبتلا به بحران، نداند یا دانستنش او را آرامش بخشد. شخصی که به بحران مبتلا شده و به دنبال معنای زندگی است، در واقع به دنبال معناداری دنیایی است که در آن زندگی می‌کند. به دنبال پاسخ به این پرسش است که «کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟». این دنیا که ما انسانها هم بخشی از آن هستیم چرا وجود دارد؟ چرا باید در این دنیا ما انسانها نیز بوجود می‌آمدیم؟ و هر یک از ما ممکن است بپرسد چرا «من» هم باید به این دنیا می‌آمدم؟ این سه پرسش، پرسشهای متفاوتی‌اند.
در پاسخ به این پرسش که چرا هر یک از انسانهای روی کره‌ی زمین وجود دارند، باید به اهداف و برنامه‌های احتمالی یا صرفاً اعمال پدر و/یا مادر هر شخص مراجعه کرد. چنین پاسخی «دلیل» بوجود آمدن هر فرد به صورت مجزا است. «علت» بوجود آمدن هر فرد، وجود مکانیسمی است که طی آن با ترکیب تخمک و اسپرم هر فرد بوجود می‌آید. به دیگر عبارت، اگر بحران معنای زندگی فردی بر این پرسش استوار باشد که چرا او هم باید به این دنیا می‌آمد، باید از افرادی که با آمیزش جنسی یا لقاح مصنوعی یا هر روش دیگری او را بوجود آورده‌اند بپرسد هدف، برنامه و قصد آنها از بوجود آوردن او چه بوده است. برای چنین فردی چرایی وجود جهان و نوع بشر، مسئله نیست. شاید اصلاً این پرسش‌ها برایش جذابیتی ندارند. مسئله‌ی او این است که چرا و به چه حقی انسانهای دیگری تصمیم گرفته‌اند انسان دیگری را که او باشد بوجود بیاورند. می‌توانیم نام این بحران معنای زندگی را «بحران شخصی» بنامیم. 

در مواجهه با این پرسش که چرا باید انسانها در این جهان وجود داشته باشند، اگر خالقی برای انسانها در نظر بگیریم، آنگاه می‌توانیم از «دلیل» خلقت انسانها نیز سخن بگوییم ولی در غیر اینصورت وجود انسانها را تنها با «علت»ی طبیعی باید تبیین کرد. اگر انسانها خالقی داشته باشند، آنگاه باید دید قصد، هدف و برنامه‌ی او از آفرینش نوع بشر چه بوده است. مثلاً ممکن است خالقی، نوع بشر را آفریده باشد تا خالق را بپرستند، یا ممکن است انسان را آفریده باشد تا شانس خود را در برقراری نوع خاصی از رابطه بسنجند. اگر انسان، خالقی صاحب قصد، اراده و هدف نداشته باشد، پیدایش انسان فاقد «دلیل» خواهد بود. ولی در آن حالت از آنجا که انسان نتیجه‌ی نیروهای فیزیکی است، بوجود آمدنش «علت» دارد. برای برخی پذیرفتن اینکه انسان حاصل نیروهای کور فیزیکیِ فاقد قصد، اراده و هدف است غیرقابل پذیرش است...

ادامه مطلب :
http://www.salekenisti.com/khayyam3/

@AndisheKonim
گفتگو
#چرا به خدا اعتقاد ندارید؟

چون هیچ دلیل و مدرک معتبری برای وجود خدا، موجود نیست، همان طور که هیچ مدرک معتبری برای وجود خدایانی که شما به آنها اعتقاد ندارید وجود ندارد. (زئوس، ثور، ونوس و..)

#معنای زندگی چیست؟

هیچ معنای خاصی برای زندگی وجود ندارد، این ما هستیم که می توانیم با اعمال و رفتارمان به زندگی مان معنا ببخشیم.


#آیا بی خدایی یک دین است؟

نه، بی خدایی نیازی به ایمان ندارد، بی خدایی می تواند برای عده ای تعصب امیز شود اما یک دین نیست همان طور که کچلی یک نوع رنگ مو نیست.

#اگر شما دعا نمی کنید، پس در زمان سختی و مشکلات چه کار می کنید؟

تلاش می کنم تا شرایط را درست کنم، اگر کاری از دستم بر نیامد با کسی که بهش اعتماد دارم صحبت می کنم و امیدوارم که شرایط بهتر شود.

#آیا بی خدایان باید بقیه را متقاعد کنند که دست از باور به خدا بردارند؟

بله اما نه بخاطر لجاجت یا ناراحت کردن دیگران، هر جا از ایمان به عنوان توجیه برای باور به چیزی استفاده می شود ما باید تشویق کننده تفکر انتقادی و صداقت فکری باشیم.

#آیا بی خدایان برخی از بدترین جنایات قرن بیستم را مرتکب نشدند؟

بله برخی از بی خدایان مرتکب جنایات وحشتناک شده اند (مثل استالین) اما آنها بخاطر بی خدا بودن این جنایات را مرتکب نشدند بلکه بخاطر سیاست های رادیکال و ایدئولوژی های نژاد پرستانه دست به جنایت زدند.



#چطور ممکن است میلیارد ها انسان که به خدا ایمان دارند در اشتباه باشند؟

واقعیت وابسته به نظر مردم نیست، اکثر مردم می توانند در مورد وجود خدا اشتباه کنند همانطور که زمانی اکثر مردم در مورد صاف بودن زمین یا مرکز جهان بودن زمین اشتباه می کردند، اکثر مردم خداباور هستند چون در یک خانواده خداباور پرورش یافتند، بطور کلی اعتقادات ما میراثی است که از نسل های قبل به ما رسیده است.

#چرا جهان وجود دارد؟

فقط به خاطر اینکه جهان وجود دارد دلیل نمی شود یک چرائی هم وجود داشته باشد تا وجود جهان را توضیح دهد، جهان فقط هست، همین.

#حیات چگونه به وجود امد؟

ما هنوز در این مورد مطمئن نیستیم، اما یکی از بهترین نظریه ها میگه ،باتوجه به ترکیبات گازی و شیمیایی حدود4/5 میلیارد سال پیش آسید های امینه ساخته و سپس اولین RNA و بعد اولین مولکول و از طریق انتخاب طبیعی تکامل یافته و تبدیل به مولکول های پیچیده تری شده است.

#آیا همه ادیان مضر هستند؟

ادیان مضر هستند، به خاطر اینکه تعصبات دینی پتانسیل ایجاد فجایع وحشتناک را دارند. با ترویج ایمان و دوری از منطق به هنگام تصمیم گیری هر چیزی را می توان توجیه کرد چه خوب و چه بد، گرچه هستند مردمی که می توانند بین باور های مذهبی و حقایق علمی تفاوت قائل شوند و به همه مردم احترام بگذارند، با این حال بسیاری نمی توانند اینکار را انجام دهند.


#آیا مذهبی های میانه رو بهتر از افراطیون نیستند؟

مذهبی های میانه رو نیز ایمان را یک فضیلت می دانند و از استدلال های مشابه افراطیون برای توجیه باور های خود استفاده می کنند.اگر ایمان تنها چیزی هست که انها برای باور کردن چیزی نیاز دارند، پس میانه رو های امروز می توانند تبدیل به افراطیون فردا شوند.

#آیا جایگزینی برای دین وجود دارد؟

دین می تواند به عنوان یک محرک خوب استفاده شود، در زمان نیاز می تواند منبع آسایش باشد، توانایی گرد هم آوردن افراد و ایجاد اتحاد را دارد و مضامین دینی الهام بخش بسیاری از شاعران و معماران بوده است، با این حال برای تمام این ویژگی ها جایگزینی خارج از دین نیز هست.

#اگر شما در مورد خدا اشتباه کنید و او وجود داشته باشد چه؟

این بستگی به ذات خدا دارد، اما تصورش سخت است که خدا از اینکه کسی صادقانه در جست و جوی شواهد وجودش است ولی مدرک قانع کننده ای پیدا نمی کند، ناراحت شود!

#آیا نباید به تمام اعتقادات مذهبی احترام گذاشت؟

نه، باید به باور ها، ایده ها و اصولی احترام گذاشت که سزاوار احترام هستند.عقاید در هر صورتی قابل نقد هستند و انسان ها هستند که باید محترم شمرده شوند.

#آیا بی خدایان باهوش تر از خداباوران هستند؟

نه لزوما، بین هر دو طرف افراد باهوش وجود دارد، با این حال افرادی که می تواند منطقی و انتقادی فکر کنند به طور کلی آگاهی بیشتری نسبت به بقیه مردم دارند.



#آیا جهان بدون دین جای بهتری می شود؟

جهان در صورتی جای بهتری می شود که طرز فکر و رفتار مردم در جهانی بدون دین تغییر کند. در غیر این صورت دیگر ایدئولوژی های مضر می تواند جای دین را بگیرد. به طور کلی جهان بدون عقاید کورکورانه و جزمی جای بهتری می شود مهم نیست که این عقاید چه فرمی داشته باشند.

#بعد از مرگ ما چه اتفاقی می افتد؟

این سوالی نیست که ما بتوانیم جواب دهیم، اما تا جایی که می دانیم، بدن ما تجزیه می شود وبه طبیعت بازمی‌گردد ما فقط در خاطراتی که در ذهن دیگران به جای می گذاریم، زنده می مانیم.
@AndisheKonim