ادب‌سار

#ادبیات_ایران
Канал
Логотип телеграм канала ادب‌سار
@AdabSarПродвигать
14,39 тыс.
подписчиков
4,88 тыс.
фото
120
видео
828
ссылок
آرمان ادب‌سار پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی instagram.com/AdabSar گردانندگان: بابک مجید دُری @MajidDorri پریسا امام‌وردیلو @New_View فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Forwarded from ادب‌سار
👸❤️🙍💔
@AdabSar

بررسی جایگاه زن در سرزمین ایران و عرب در ادبیات داستانی ایران

سیمای دو زن

داستان‌های عاشقانه‌ی "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون"، هردو سروده‌ی "نظامی گنجوی" سراینده‌ی توانمند ایرانی هستند.

منظومه‌ی "خسرو و شیرین" داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ی در جوانی از کف رفته‌ی "نظامی" به نام "آفاق".
به نحوی که در این هشت‌سد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید.

و "لیلی و مجنون" داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.

نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.

نظامی نا‌خوداگاه در "لیلی و مجنون" به ترسیم چهره‌ی زن در دیار عرب و در "خسرو و شیرین" به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.

لیلی، پرورده‌ی جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ی انحراف می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی است، در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.

اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.

اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار...
نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم.
گناه دیگرش زیبایی‌ست.
در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ی استبداد مردان است.
پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندان‌بانش، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
@AdabSar
اما فضای داستان "خسرو و شیرین" متفاوت است.
دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ی زنی است که به گفته‌ی نظامی: "ز مردان بیشتر دارد سترگی"
شیرین، دختر ورزشکار نشاط‌طلب طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد بر می‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن و سال خود که: "ز برقع نیستشان بر روی بندی" و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.

شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.

و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ی نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.

این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران.

بر گرفته از نسک (کتاب) ارزنده‌ی
#سیمای_دو_زن
نوشته‌ی
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی *
#ادبیات_ایران

پی‌نوشت: علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و اندیشمند ایرانی، در سال ۱۳۷۴ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و اندیشمندان، در تهران کشته شد.
@AdabSar
👸💞🎓🐎
Forwarded from ادب‌سار
⚡️🔥📿

خدا مرا از بهشت راند
از زمین ترساند

شما مرا از زمین راندید
از خدا ترساندید

من اینک
در کنار شیطان آرام گرفته‌ام

که نه مرا از خویش می‌راند و نه از هیچ می‌ترساند...

#احمد_شاملو
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌾
همراهان ارجمند

شما نیز می‌توانید چکامه‌ها(شعرها)، نوشته‌های ادبی و یا داستان‌های کوتاه خود و دیگران را که به پارسی پاک سروده یا نوشته شده‌اند، و نیز پیشنهادها و یا پرسش‌های خود را در باره‌ی #پارسی_پاک، به نشانی @New_View بفرستید تا پس از بررسی، به نام خود‌تان در ادب‌سار گذاشته شود.

برای دیدن پیام‌ها در زمینه‌ی دلخواه نیز می‌توانید فَرنام(عنوان) آن را در پهرست (فهرست) زیر بفشارید و یا با نوشتن واژه دلخواه در "Search"، و زدن نشانگر( ^ ) آن را جستجو کرده و بیابید.

#پارسی_پاک
#درست_نویسی
#شعر_ایران
#شعر_جهان
#ادبیات_ایران
#ادبیات_جهان
#سخن_بزرگان
#دل_نوشته
#موزیک
#طنز

برای هَموَندی(عضویت) در ادب‌سار و آگاهی از پیام‌های تازه، "JOIN" را فشار دهید.
ـ 👇👇👇👇👇
@AdabSar
🌷🌷
@AdabSar

اگر اردیبهشت ماشین داشت و من افسر بودم، قطعن به او تذکر می‌دادم که با سرعت ۱۰کیلومتر حرکت کند!

یا به او پیشنهاد می‌کردم از سرعتش کم کند و از مناظر لذت ببرد!

یا شایدم در بهترین هتل برایش اقامت می‌گرفتم تا اندکی بیشتر بماند!

اگر اردیبهشت ماشین داشت، قطعن چهار چرخش را پنچر می‌کردم...

#ناشناس
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🍃🌸🍃🌸
🌾🌿🌱🍃
@AdabSar

هنرمند، طبیعت را تزیین نمی‌کند؛
زیبایی خلق نمی‌کند؛
"خود" را پدید می‌آورد.

انسان‌ها همه هنرمندند؛
و هرکسی به میزان هنری که دارد، انسان است؛

و با انکار واقعیت طبیعت، حقیقت خویش را ابداع می‌کند.

#علی_شریعتی
#ادبیات_ایران

@AdabSar
🌾🍃🌿🌱
✂️✂️✂️✂️
@AdabSar

مدرسه "زمان" را از ما می‌گرفت.
علاقه به کتاب را می‌کُشت.
به همدیگر شبیه‌مان می‌کرد.
از مطالعه، دانستن و آگاهی بیزارمان می‌کرد...

اگر دیکتاتور بودم
مدرسه‌های بیشتری می‌ساختم!

برداشت از یادداشت #اگر_دیکتاتور_بودم
نویسنده #معین_دهاز
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🚶🚶🚶🚶
👸❤️🙍💔
@AdabSar

بررسی جایگاه زن در سرزمین ایران و عرب در ادبیات داستانی ایران

سیمای دو زن

داستان‌های عاشقانه‌ی "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون"، هردو سروده‌ی "نظامی گنجوی" سراینده‌ی توانمند ایرانی هستند.

منظومه‌ی "خسرو و شیرین" داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ی در جوانی از کف رفته‌ی "نظامی" به نام "آفاق".
به نحوی که در این هشت‌سد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید.

و "لیلی و مجنون" داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.

نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.

نظامی نا‌خوداگاه در "لیلی و مجنون" به ترسیم چهره‌ی زن در دیار عرب و در "خسرو و شیرین" به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.

لیلی، پرورده‌ی جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ی انحراف می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی است، در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.

اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.

اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار...
نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم.
گناه دیگرش زیبایی‌ست.
در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ی استبداد مردان است.
پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندان‌بانش، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
@AdabSar
اما فضای داستان "خسرو و شیرین" متفاوت است.
دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ی زنی است که به گفته‌ی نظامی: "ز مردان بیشتر دارد سترگی"
شیرین، دختر ورزشکار نشاط‌طلب طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد بر می‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن و سال خود که: "ز برقع نیستشان بر روی بندی" و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.

شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.

و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ی نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.

این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران.

بر گرفته از نسک (کتاب) ارزنده‌ی
#سیمای_دو_زن
نوشته‌ی
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی *
#ادبیات_ایران

پی‌نوشت: علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و اندیشمند ایرانی، در سال ۱۳۷۴ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و اندیشمندان، در تهران کشته شد.
@AdabSar
👸💞🎓🐎

@AdabSar
تو حق نداری
عاشق کسی بمانی که
سال‌‌هاست رفته...

تو
مال کسی نیستی
که نیست

تو حق نداری
اسم دردهای مزمنت را
عشق بگذاری

می‌توانی مدیون زخم‌هایت باشی
اما
محتاج آن‌که زخمی‌ات کرده
نه!

دست بردار
از این افسانه‌های بی‌ سر و ته
که به نام عشق
فرصت عشق را
از تو می‌گیرد

آنکه تو را
زخمی خود می‌خواهد
آدم تو نیست
آدم نیست

و تو
سال‌هاست
حوای بی‌آدمی...
حواست نیست!

#افشین_یداللهی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌱🌱🌱🌱
📖📚📝👓
@AdabSar

دانستنی‌ها را باید حفظ کرد؛
و ندانسته‌ها را باید پیدا و کشف کرد!

زیرا دانستن مانند جلیقه نجاتی است که افراد هنگام غرق شدن با استفاده از آن می‌توانند خود را نجات دهند.

اما ندانستن مانند وزنه‌ای است که بر پای ما بسته شده و ما را به عمق خفقان هدایت می‌کند.

#افشین_شاه_کرم
#ادبیات_ایران
@AdabSar
✖️
دوست داشتن سکوت نیست!
گاهی دل تمنا می‌شود
فریاد می‌‌خواهد
مرد و زن ندارد!

وقتی دوستش داری
ب‌ایست پایِ احساست
پایِ دلت

یک گوشه نشستن
این پا و آن پا کردن
بهانه است!
بهانه‌ای برایِ غرورت...

پایِ دلدادگی که به میان است
بی‌خیالِ حرف و حدیث باش
چه حدیثی بالاتر از
برقِ چشمانش
به وقتِ اعترافِ تو!

چه حرفی پاک‌تر از
کلماتِ چیده شده در ذهنِ عاشقت
و لکنتِ زبانت برایِ گفتنِ تمامشان؟

دوست داشتن پا رویِ پا گذاشتن نیست!
دوستش داری؟
به احترامِ دلت
زبان باز کن
ما آدم‌ها عجیب بدهکارِ دل می‌شویم
این روزها

#عادل_دانتیسم
#ادبیات_ایران
@AdabSar
💝💝💝💝
🔎😍🔍🕵🔎😘🔍
🤕🔨

خدایا من سیاسی نیستم
ولی در خاورمیانه حتا رویاهای ما سیاسی است

شب‌ها وقتی خواب می‌بینیم
خواب را به پایان نبرده، با وحشت، بیدار می‌شویم
چرا که می‌ترسیم در بیداری از خواب خود نتوانیم تبری جوییم!

وقتی به دختر همسایه سلام می‌کنیم
نگرانیم این سلام
به ضرر منافع ملی باشد
برای همین سال‌هاست زبان به دندان گرفته‌ایم
و بی‌صداترین عاشقانه‌های دنیا را سروده‌ایم؛
و بی‌صداترین ع‍شق‌ورزی‌های دنیا را ساخته‌ایم!

ما در خاورمیانه
وقتی داریم بزرگ می‌شویم
به روزهایی می‌اندیشیم
که دست در جیب، در آفتاب سوزان این سرزمین، ترانه‌های عاشقانه را در خیابان‌ها فریاد بزنیم؛

و وقتی بزرگ شدیم
فرزندان‌مان را از خواندن بی‌پروای ترانه‌ها بر حذر می‌کنیم

شاعران‌مان را
در این سرزمین
تا مرگ بدرقه می‌کنیم
نویسندگان‌مان را
تا مرزهای مهاجرت
دنبال می‌کنیم
روزنامه‌نگاران‌مان را
در شهر دور می‌چرخانیم
هنرمندان‌مان را
احضار می‌کنیم

و زندان خانه‌ی دوم همه‌ی ماست
در سرزمینی که کسی دوست ندارد سیاسی باشد
در سرزمینی که همه سیاسی‌اند

اینجا خاورمیانه است
خاورمیانه اینجاست
میانه‌ی خاور
و میانه‌ی باختر
آنجا که آب لوله‌کشی دولتی‌اش با خاوران و باختران هرگز در یک جو نمی‌رود

جایی که خورشید قرار بوده غروب نکند
اما غروب کرد
و آسمان بی‌ستاره را بر سر شهر گستراند

خدایا اینجا خاورمیانه است
مشت‌مان را فقط برای تو باز می‌کنیم
و این مشت‌های خالی را با خیال نان پر می‌کنیم
و با خیال عطر گندم و نان در مشت‌های‌مان، قلوه سنگ پنهان می‌کنیم!

اینجا قلوه‌های سنگ
بعد از همه‌ی این سال‌ها
قلوه‌ی مردمی است که در قلب گورهای دسته‌جمعی خفته‌اند

خدایا
اینجا خاورمیانه است
بین زمین و زمان
بین زمین و آسمان
صندوق صدقات غرب و ستارگان هالیوود
وی‌اچ‌اس‌های اجاره‌ای بالیوود

جایی که زمین‌های بایر را باید بیل زد
تا چاه نفت سبز شود
تا شرکت‌های نفتی
برای ما خانه‌های شرکتی بسازند
و بشکه‌های خالی نفت را
برای استحمام بچه‌های‌مان
در میدان اصلی شهر قرار دهند

خدایا
اینجا خاورمیانه است
جایی که حتا وقتی به تو فکر می‌کنیم
مشغول فعالیت سیاسی هستیم
چرا که در این سرزمین خالی، در این سرزمین خیالی، عبادت تو نیز سیاسی محسوب می‌شود!

#پوریا_عالمی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌏🌩🔥
🌱🌿🌴🌳

خلق عشق مساله‌ای نيست،
حفظ عشق مساله‌ست.
عاشق شدن مهم نيست،
عاشق ماندن مهم است.
عاشق شدن حرفه‌ی بچه‌هاست،
عاشق ماندن هنر مردان و دلاوران.

سست عهدی‌های عشاق باعث شده كه بسياری از داستان‌های عاشقانه‌ی مبتذل در جایی تمام شود كه عاشق به معشوق می‌رسد!
حال آن‌كه مهم، از اين لحظه به بعد است.
مهم، پنجاه سال بعد است: دوام عشق!
دوام زيبايی و شكوه عشق...

عشق مثل یک كاسه‌ی سفالی‌ست كه سفال‌گری آن را ساخته باشد. اين كاسه را زمان اعتبار می‌بخشد.
هرچه از عمر اين سفال بگذرد بر ارزشش افزوده می‌شود.

#نادر_ابراهيمی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌏⭐️🌕☀️
🏡💋🌱

حسینا گفت: «می‌دانی اولین بوسه‌ی جهان چطور کشف شد؟»
دست‌هاش تا آرنج گلی بود!

گفت: در زمان‌های بسیار قدیم زن و مردی پینه‌دوز، یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند.
مرد دست‌هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کَند و به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم. ناچار با لب برداشت!
شیرین بود... ادامه دادند...

#عباس_معروفی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🍷💋🌱🌾
⚡️🔥📿

خدا مرا از بهشت راند
از زمین ترساند

شما مرا از زمین راندید
از خدا ترساندید

من اینک
در کنار شیطان آرام گرفته‌ام

که نه مرا از خویش می‌راند و نه از هیچ می‌ترساند...

#احمد_شاملو
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌾
📝📖📚📜
بریده‌ای از یک یادداشت

داستان یعنی: لطفن اون تلویزیون رو خفه‌ش کن!
یعنی: پس این سیگارهای من کدوم جهنمی هستند؟
یعنی: گرفتار شدن در گوشه‌ی رینگ بوکس، زیر مشت‌های حریف، وقتی دستکش‌های تو از جنس کلمات است و حریف، اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی...

بخشی از یادداشت #داستان_چیه
نویسنده #مصطفا_مستور
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🏹🚬🛡💔
🗣🗣🗣🗣

بشر موجودی منطقی نیست
موجودی است منطق تراش.
به هر کار دست زد و به هر چه عادت کرد، سعی می‌کند برای آن دلیلی بتراشد و عذر و بهانه‌ای بیاورد!
وقتی حرف می‌زنیم، بیشتر می‌خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را؛

کسی که قانع شده باشد
کسی که به اندیشه‌های خود ایمان داشته باشد،
اصلا حرف نمی‌زند.

#فریدون_تنکابنی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
👓👤📖🖋
👫👫👫
💃💃
🏃
انسان کامل انسانی‌ست که از هر دو وجه زنانگی و مردانگی روحش بهره می‌برد!

اگر قرار است جایی عشق بورزیم؛
اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم؛
اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم؛
اگر قرار است جاهایی زیباپسند و حساس باشیم...

و در همه‌ی موقعیت‌ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد!
آنچه روحمان تشنه‌ی اوست را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم.

#کارل_گوستاو_یونگ
#ادبیات_ایران
#روانشناسی
@AdabSar
🌹🕯🍷❤️
#پریسا

در موسیقی سنتی یک گوشه‌ای هست به‌نام سَلمَک‌.
یک جایی بین پرده‌ی چهارم و پنجم دستگاه شور.
وقتی می‌خواهی از "شور" بیفتی تویِ "دشتی"...

آن‌جا؛
درست همان لحظه، یک مکث می‌کنی؛ یک توقف چند ثانیه‌ای بین دو پرده.
یک لحظه آواز را به جای آن‌که رها کنی توی هوا، نگه می‌داری توی گلو... می‌پیچانی،
مکث می‌کنی،
خسیس می‌شوی توی خرج کردنش!

چرا؟
چون بعدش که می‌روی توی "دشتی" و صدا را رها می‌کنی، آزادش می‌کنی، آن مکث چند ثانیه‌ای کرشمه می‌شود روی صدایت.
یک دمِ دل‌انگیز می‌آفرینی؛
جانِ جهان ‌می‌شود ترمه‌ی آوازت...

زندگی هم همین است!
گاهی اگر دلش خواست مکث کند، پاپِی نشوید که هل بدهیدش جلو.
بگذارید لحظه‌ای را توقف کند،
دراز بکشد بین دو اتفاق...
رها کنید این با شتاب پیش رفتن را.
کِش بیائید میان حادثه‌ها.
دست بیندازید توی جیبتان.
سوت بزنید و خیابان‌ها را فتح کنید و بسپارید خودتان را به خیال خوش آسودگی...

شاید زندگی آن نغمه‌ی جادویی که برایتان حبس کرده است در گلو را،
همین زودی،
پشت این مکثِ کش‌دارِ بدِ حادثه‌ها،
رها کند توی سرنوشت‌تان!

#نقل_و_نبات_های_بچه_های_کوچه_پشتی
#پرویز_آریا
#ادبیات_ایران
@AdabSar
📝🗞📚📖
#پریسا

برگ‌های پاییزی بی‌شک
به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت
سهمی از یاد نرفتنی دارند...

#نادر_ابراهیمی
از کتاب #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
بریده‌ای از نامه‌ی بیست و سوم
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🍂🌲🍃🌳
#پریسا

راهنمای فصل‌ها

جاده‌ى تابستان از وسط آفتاب مى‌گذرد؛
اما براى يافتن پاييز
بايد روى برگ‌هاى زرد ريخته راه بروى...

به انتهاى آن فصل كه رسيدى
كنار یک نیمکت تنها
ماشين سفيدرنگى منتظر توست؛

سوارش شو
و بى‌توقف از ميان زمستان بگذر

لطفن احتياط كن
سر راهت یک سراشيبى ليز و خطرناک هست
كه تا امروز
فقط باد از آن جان سالم بدر برده است!

يادت باشد بهار اگر بيايد
تصادفى نمى‌آيد...

#مانا_آقایی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
Ещё