الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#معراج_شهدای
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی فرزند همسنگر عزیزمان حاج رمضان خلیلی در مصاف با تکفیری های پلید در 27 آبانماه سال 92 مصادف با 14 ماه #محرم در حوالی #شهر_حلب با انفجار تله انفجاری به شهادت رسید.

✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

حاج عبدالله سمنانی به من زنگ زد و خبر شهادت رسول رو داد.
گفتم پیکر رسول کجاست .
گفت بردند غسالخونه بهشت زهراء(س) برای غسل دادن.
رفتم غسالخونه برای غسل رسول که گفتند به علت متلاشی شدن بخشی از صورت و بدن در اثر موج انفجار امکان غسل وجود ندارد و تیممش دادند و کفن کردند و بردند برای معراج شهدا.
خبر دادند که خانواده رسول برای دیدن پیکر رسول عازم #معراج_شهدای تهران هستند و من هم خودم رو رسوندم که کمک حال حاج رمضان باشم.
الان شهدای #مدافع_حرم رو در معراج برای دیدن خانواده هاشون آماده میکنند اما قدیم ها اینگونه نبود.
تابوت رسول رو آوردند و مقابل پدر و مادر و بستگان ودوستان زمین گذاشتن و روی پیکر رو باز کردند.
صورت رسول رو کامل نشون ندادند چون سمت راست صورت متلاشی شده بود و دیدنش برای مادر رسول خارج از طاقت بود.
حاج رمضون وقتی پیکر رسول رو دید اولین جمله اش شکرگذاری از خدا بود و اینکه رسول امانتی در دست ما بود وبه صاحب امانت برگشت. و مادر رسول هم با وقار تمام و زینب گونه با پیکر رسول روبرو شد و ابدا جزع و فزعی دیده نشد.
رفتیم بهشت زهراء(س) برای مشخص کردن محل دفن رسول. چون خودش خواسته بود.
بالای مزار اولین شهید مدافع حرم #محرم_ترک یه جای خالی بود و دوستانش گفتند که رسول دوست داشت همین جا دفن بشه.
تشیع باشکوهی در شهرک شهید محلاتی انجام شد و پیکر رسول رو برای دفن به #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا(س) آوردند
وقت دفن رسول در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) حاج رمضان اصرار داشت که بالای سر رسول باشد و برای آخرین بار روی فرزند را ببیند.
من رفتم داخل قبر تا پیکر رسول رو توی قبر بخوابونم ... بند های کفن رو باز کردم و صورت خونین رسول رو کاملا از کفن بیرون آوردم و گونه راستش که در اثر انفجار داغون شده بود روی خاک گذاشتم.
داخل حفره قبر تاریک بود و جمعیت زیادی ایستاده بودند و نوری نبود که صورت رسول در قبر قابل روئیت باشه.
حاج رمضان چراغ قوه موبایلش رو روشن کرده بود وتوی صورت رسول انداخته بود و خیره خیره نگاهش میکرد و ذکر میگفت.
تلقین که خونده شد با خواهش به من گفت: آقا جعفر صورت رسول رو بالا بیار من برای آخرین بار روی رسول رو ببوسم .
شاید چندین ثانیه کشید ...
وقتی صورت این پدر روی صورت فرزند بود من هم یه سلام به امام حسین (ع) دادم و عرض کردم آقا جان چه کسی کمک شما اومد وقتی صورت به صورت جوانت گذاشته بودی.
حاج رمضون مشغول وداع با رسول بود که از پشت سر هم خانومی التماس میکرد که تو را بخدا بگذارید من هم رسول رو ببینم. اون خانوم هم به آرزوش رسید و صورت غرق خون رسول رو بوسید. من اول فکر کردم مادر رسول بود اما بعدا گفتند عمه ایشون بوده.
رسول وقتی شهید شد 27 سالش بود و مدال شهید مدافع حرم به سینه اش خورد... خوشا به سعادتش... انشاءالله برای ما هم دعا کند..
در دهمین سالگرد #تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی یادش رو گرامی میداریم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹

#خبر_شهادت_وسط_دعای_کمیل
پنجشنبه11فروردین67 و12ماه شعبان
#شهدای_تخریبچی

✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی


نزدیک غروب بود که با یکی دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با ماشین گردان رفتیم به مقر زیر ارتفاع تیمور ژنان... ماشین تا بالا نمیرفت و مجبور شدیم بقیه راه رو پیاده بریم.هنوز به شیاری که چادر هامون در آن مستقر بود نرسیده بودیم که یک عده میگفتند جلو نرید منطقه آلوده است و #بمب_شیمیایی زدند. ما توجهی نکردیم و به محوطه مقر که رسیدیم دیدیم #چادر_ها_روی_هم_خوابیده اند . بچه های پست امداد گفتند همه را عقب بردند. فکر کنیم بردند #معراج_شهدای_جوانرود...

سوار وانت شدیم و خودمون رو به معراج شهدای جوانرود رسوندیم. دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود .. سراغ بچه ها رو گرفتیم . گفتند یک تعداد شهید برای ما آوردند و داخل سردخونه اند. از اونها خواستیم که اجازه بدهند اونها رو شناسایی کنیم.بچه های معراج گفتند امکانش نیست. من زدم زیر گریه و گفتم برادر ما باید اینها رو ببینیم اینها همسنگران ما هستند .مسوولشون دلش به حال ما سوخت و درب کانکس رو باز کرد...کف کانکس پر بود از شهید که همه رو داخل پلاستیک پیچیده بودند. نه زانوهام جون داشت و نه دستم یاری میکرد که پلاستیک روی صورت بچه ها رو کنار بزنم و از طرفی هم مدام مسوول کانکس میگفت برادر یک خورده زودتر..
اولین شهیدی که پلاستیک رو از صورتش کنار زدم #شهید_سید_عباس_میرنوری بود. خیلی آروم خوابیده بود دور لب و اطراف گوشهاش یک مقدار کف جمع شده بود. شیخ تاج آبادی بیرون کانکس بود و سوال کرد #بچه_های_ما_هستن..گفتم آره اولیش سید عباس بود و بعد #ابوطالب و بعد #غلامرضا و #نوبخت و دیگر بچه ها....

شوخی نبود بدن بی جان یازده تا بچه ها داخل کانکس معراج شهدا بود. صورتهاشون سفید شده بود و آرام خوابیده بودند. مشخصاتشون رو ثبت کردیم و درب کانکس رو بستند.
از معراج بیرون اومدیم و به سمت مقرمون راه افتادیم. من عقب وانت نشستم و تا خود مقر گریه کردم توی راه مدام به این جمله سید عباس فکر میکردم که گفت : #عملیات_رفتیم_و_کسی_شهید_نشد.. به مقر که رسیدیم بچه ها دور ما رو گرفتند .. شب جمعه بود. اعلام کردیم رفقا برای #دعای_کمیل داخل ساختمون جمع بشند. بچه ها اومدند و من وسط خوندن دعای کمیل #خبر_شهادت_بچه_ها رو دادم و غوغایی شد دعا که تموم شد #یک_خبر دیگر هم به ما رسید و اون خبر شهادت عزیز ترین یارمون #شهید_غلامرضا_زعفری بود. روزهای آغازین سال 67 روزهای سختی برای ما بود

🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
🟢🟢 #معراج_شهدای_الوارثین
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
دلتنگ این مکانیم
حسینیه الوارثین
معراج شهدای تخریبچی لشگر10
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی فرزند همسنگر عزیزمان حاج رمضان خلیلی در مصاف با تکفیری های پلید در 27 آبانماه سال 92 مصادف با 14 ماه #محرم در حوالی #شهر_حلب با انفجار تله انفجاری به شهادت رسید.

✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

حاج عبدالله سمنانی به من زنگ زد و خبر شهادت رسول رو داد.
گفتم پیکر رسول کجاست .
گفت بردند غسالخونه بهشت زهراء(س) برای غسل دادن.
رفتم غسالخونه برای غسل رسول که گفتند به علت متلاشی شدن بخشی از صورت و بدن در اثر موج انفجار امکان غسل وجود ندارد و تیممش دادند و کفن کردند و بردند برای معراج شهدا.
خبر دادند که خانواده رسول برای دیدن پیکر رسول عازم #معراج_شهدای تهران هستند و من هم خودم رو رسوندم که کمک حال حاج رمضان باشم.
الان شهدای #مدافع_حرم رو در معراج برای دیدن خانواده هاشون آماده میکنند اما قدیم ها اینگونه نبود.
تابوت رسول رو آوردند و مقابل پدر و مادر و بستگان ودوستان زمین گذاشتن و روی پیکر رو باز کردند.
صورت رسول رو کامل نشون ندادند چون سمت راست صورت متلاشی شده بود و دیدنش برای مادر رسول خارج از طاقت بود.
حاج رمضون وقتی پیکر رسول رو دید اولین جمله اش شکرگذاری از خدا بود و اینکه رسول امانتی در دست ما بود وبه صاحب امانت برگشت. و مادر رسول هم با وقار تمام و زینب گونه با پیکر رسول روبرو شد و ابدا جزع و فزعی دیده نشد.
رفتیم بهشت زهراء(س) برای مشخص کردن محل دفن رسول. چون خودش خواسته بود.
بالای مزار اولین شهید مدافع حرم #محرم_ترک یه جای خالی بود و دوستانش گفتند که رسول دوست داشت همین جا دفن بشه.
تشیع باشکوهی در شهرک شهید محلاتی انجام شد و پیکر رسول رو برای دفن به #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا(س) آوردند
وقت دفن رسول در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) حاج رمضان اصرار داشت که بالای سر رسول باشد و برای آخرین بار روی فرزند را ببیند.
من رفتم داخل قبر تا پیکر رسول رو توی قبر بخوابونم ... بند های کفن رو باز کردم و صورت خونین رسول رو کاملا از کفن بیرون آوردم و گونه راستش که در اثر انفجار داغون شده بود روی خاک گذاشتم.
داخل حفره قبر تاریک بود و جمعیت زیادی ایستاده بودند و نوری نبود که صورت رسول در قبر قابل روئیت باشه.
حاج رمضان چراغ قوه موبایلش رو روشن کرده بود وتوی صورت رسول انداخته بود و خیره خیره نگاهش میکرد و ذکر میگفت.
تلقین که خونده شد با خواهش به من گفت: آقا جعفر صورت رسول رو بالا بیار من برای آخرین بار روی رسول رو ببوسم .
شاید چندین ثانیه کشید ...
وقتی صورت این پدر روی صورت فرزند بود من هم یه سلام به امام حسین (ع) دادم و عرض کردم آقا جان چه کسی کمک شما اومد وقتی صورت به صورت جوانت گذاشته بودی.
حاج رمضون مشغول وداع با رسول بود که از پشت سر هم خانومی التماس میکرد که تو را بخدا بگذارید من هم رسول رو ببینم. اون خانوم هم به آرزوش رسید و صورت غرق خون رسول رو بوسید. من اول فکر کردم مادر رسول بود اما بعدا گفتند عمه ایشون بوده.
رسول وقتی شهید شد 27 سالش بود و مدال شهید مدافع حرم به سینه اش خورد... خوشا به سعادتش... انشاءالله برای ما هم دعا کند..
در هفتمین سالگرد #تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی یادش رو گرامی میداریم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹

#خبر_شهادت_وسط_دعای_کمیل
پنجشنبه11فروردین67 و12ماه شعبان
#شهدای_تخریبچی

✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی


نزدیک غروب بود که با یکی دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با ماشین گردان رفتیم به مقر زیر ارتفاع تیمور ژنان... ماشین تا بالا نمیرفت و مجبور شدیم بقیه راه رو پیاده بریم.هنوز به شیاری که چادر هامون در آن مستقر بود نرسیده بودیم که یک عده میگفتند جلو نرید منطقه آلوده است و #بمب_شیمیایی زدند. ما توجهی نکردیم و به محوطه مقر که رسیدیم دیدیم #چادر_ها_روی_هم_خوابیده اند . بچه های پست امداد گفتند همه را عقب بردند. فکر کنیم بردند #معراج_شهدای_جوانرود...

سوار وانت شدیم و خودمون رو به معراج شهدای جوانرود رسوندیم. دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود .. سراغ بچه ها رو گرفتیم . گفتند یک تعداد شهید برای ما آوردند و داخل سردخونه اند. از اونها خواستیم که اجازه بدهند اونها رو شناسایی کنیم.بچه های معراج گفتند امکانش نیست. من زدم زیر گریه و گفتم برادر ما باید اینها رو ببینیم اینها همسنگران ما هستند .مسوولشون دلش به حال ما سوخت و درب کانکس رو باز کرد...کف کانکس پر بود از شهید که همه رو داخل پلاستیک پیچیده بودند. نه زانوهام جون داشت و نه دستم یاری میکرد که پلاستیک روی صورت بچه ها رو کنار بزنم و از طرفی هم مدام مسوول کانکس میگفت برادر یک خورده زودتر..
اولین شهیدی که پلاستیک رو از صورتش کنار زدم #شهید_سید_عباس_میرنوری بود. خیلی آروم خوابیده بود دور لب و اطراف گوشهاش یک مقدار کف جمع شده بود. شیخ تاج آبادی بیرون کانکس بود و سوال کرد #بچه_های_ما_هستن..گفتم آره اولیش سید عباس بود و بعد @ابوطالب و بعد #غلامرضا و #نوبخت و دیگر بچه ها....

شوخی نبود بدن بی جان یازده تا بچه ها داخل کانکس معراج شهدا بود. صورتهاشون سفید شده بود و آرام خوابیده بودند. مشخصاتشون رو ثبت کردیم و درب کانکس رو بستند.
از معراج بیرون اومدیم و به سمت مقرمون راه افتادیم. من عقب وانت نشستم و تا خود مقر گریه کردم توی راه مدام به این جمله سید عباس فکر میکردم که گفت : #عملیات_رفتیم_و_کسی_شهید_نشد.. به مقر که رسیدیم بچه ها دور ما رو گرفتند .. شب جمعه بود. اعلام کردیم رفقا برای #دعای_کمیل داخل ساختمون جمع بشند. بچه ها اومدند و من وسط خوندن دعای کمیل #خبر_شهادت_بچه_ها رو دادم و غوغایی شد دعا که تموم شد #یک_خبر دیگر هم به ما رسید و اون خبر شهادت عزیز ترین یارمون #شهید_غلامرضا_زعفری بود. روزهای آغازین سال 67 روزهای سختی برای ما بود

🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#معراج_شهدای_تهران
لحظه دیدار #همسر_و_فرزندان
با پیکرمطهر سردار مدافع حرم
#شهید_حاج_احمد_غلامی
شهریورماه 1395
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹

#خبر_شهادت_وسط_دعای_کمیل
پنجشنبه11فروردین67 و12ماه شعبان
#شهدای_تخریبچی

✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی


نزدیک غروب بود که با یکی دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با ماشین گردان رفتیم به مقر زیر ارتفاع تیمور ژنان... ماشین تا بالا نمیرفت و مجبور شدیم بقیه راه رو پیاده بریم.هنوز به شیاری که چادر هامون در آن مستقر بود نرسیده بودیم که یک عده میگفتند جلو نرید منطقه آلوده است و #بمب_شیمیایی زدند. ما توجهی نکردیم و به محوطه مقر که رسیدیم دیدیم #چادر_ها_روی_هم_خوابیده اند . بچه های پست امداد گفتند همه را عقب بردند. فکر کنیم بردند #معراج_شهدای_جوانرود...

سوار وانت شدیم و خودمون رو به معراج شهدای جوانرود رسوندیم. دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود .. سراغ بچه ها رو گرفتیم . گفتند یک تعداد شهید برای ما آوردند و داخل سردخونه اند. از اونها خواستیم که اجازه بدهند اونها رو شناسایی کنیم.بچه های معراج گفتند امکانش نیست. من زدم زیر گریه و گفتم برادر ما باید اینها رو ببینیم اینها همسنگران ما هستند .مسوولشون دلش به حال ما سوخت و درب کانکس رو باز کرد...کف کانکس پر بود از شهید که همه رو داخل پلاستیک پیچیده بودند. نه زانوهام جون داشت و نه دستم یاری میکرد که پلاستیک روی صورت بچه ها رو کنار بزنم و از طرفی هم مدام مسوول کانکس میگفت برادر یک خورده زودتر..
اولین شهیدی که پلاستیک رو از صورتش کنار زدم #شهید_سید_عباس_میرنوری بود. خیلی آروم خوابیده بود دور لب و اطراف گوشهاش یک مقدار کف جمع شده بود. شیخ تاج آبادی بیرون کانکس بود و سوال کرد #بچه_های_ما_هستن..گفتم آره اولیش سید عباس بود و بعد @ابوطالب و بعد #غلامرضا و #نوبخت و دیگر بچه ها....

شوخی نبود بدن بی جان یازده تا بچه ها داخل کانکس معراج شهدا بود. صورتهاشون سفید شده بود و آرام خوابیده بودند. مشخصاتشون رو ثبت کردیم و درب کانکس رو بستند.
از معراج بیرون اومدیم و به سمت مقرمون راه افتادیم. من عقب وانت نشستم و تا خود مقر گریه کردم توی راه مدام به این جمله سید عباس فکر میکردم که گفت : #عملیات_رفتیم_و_کسی_شهید_نشد.. به مقر که رسیدیم بچه ها دور ما رو گرفتند .. شب جمعه بود. اعلام کردیم رفقا برای #دعای_کمیل داخل ساختمون جمع بشند. بچه ها اومدند و من وسط خوندن دعای کمیل #خبر_شهادت_بچه_ها رو دادم و غوغایی شد دعا که تموم شد #یک_خبر دیگر هم به ما رسید و اون خبر شهادت عزیز ترین یارمون #شهید_غلامرضا_زعفری بود. روزهای آغازین سال 67 روزهای سختی برای ما بود

🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀
🌹
امروز #معراج_شهدای_تهران میزبان
#شهید_مدافع_حرم_آقا_سعید_انصاری_بود
به دعوت #دختران_بابا_سعید میهمان این محفل نورانی بودیم
همه ی همراهان و همسنگران #الوارثین را در این بزم معنوی شریک کردیم
نوش جانتان
و نوش جان سعید شهادت
🌹
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#سرگذشت_یاران_خمینی
#شهید_ایرج_خرم_جاه
غواص گروهان نصر
#گردان_علی_اکبر(ع)
شهادت 19 دیماه شلمچه
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

آسمان روز 19دی ماه که روشن شد دیگر #دژ_شلمچه تسخیر شده بود و در #معبر_حضرت_زهرا(س) اسکله ل10 سیدالشهداء(ع) استقرار پیدا کرد و #بچه_های_تخریب مشغول جمع آوری پیکر مطهر #غواصان_شهید از داخل موانع و از کنار خاکریزها شدند و به کمک رزمندگان #گردان_فرات(یگان دریایی لشگر10) این پیکرهای مطهر با قایق به عقب منتقل شد.
بدنهای غواص های شهید زیاد متلاشی نشده بود و اکثر از ناحیه سینه و پهلو به شهادت رسیده بودند و صورت های همگی شان از زیبایی برق میزد.
شهدای غواص که ایرج خرم جاه هم بین آنان بود به به معراج شهدای اهواز منتقل شد....
ماشین حامل شهدا که از #شلمچه دور شد . #شهید_زینال_الحسینی فرمانده تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) به ما ماموریت داد که تا دیر نشده خودمون رو به معراج شهدای اهواز برسونیم. علی رغم اینکه در خط به وجود ما نیاز بود این یک دستور بود و باید انجام میدادیم. به #معراج_شهدای_اهواز که رسیدیم ، شهدا زیاد نبودند و عمده شهدا، متعلق به #لشگر_سیدالشهداء(ع) و اکثرا هم غواص بودند. همه را در فضای باز معراج شهدا در حالیکه پلاستیک های ضخیمی زیرشان پهن شده بود و اکثرا لباس زیر به تن داشتند خوابانیده بودند . اکثر شهدای غواصی که ما عقب آوردیم لباسهای غواصی شون سالم و قابل استفاده بود به خاطر این لباسهای غواصی را از تن شهدا بیرون آورده بودند .بعضی ها پلاک به گردن داشتند و بعضی ها هم هیچ نشونی نداشتن.بدنها زیاد خونی نبود چون همه رو با آب شستشو داده بودند.فقط جای گلوله ها روی سینه و پهلو و بعضا صورت پیدا بود.میان ده ها پیکر شهید دنبال #بچه_های_تخریب میگشتیم و اونها رو پیدا کردیم و مشخصات اونها ثبت شد و داخل پلاستیک پیچیدند. تعدادی از غواصها هم هیچ نشانی نداشتند.اما بدنهای اونها سالم بود و صورتهاشون با آب هم که شسته شده بود زیباتر جلوه میکرد.باید زود به خط بر میگشتیم .
تا وقتی ما در معراج بودیم هویت تعداد دیگری از غواصها مشخص شد و پیکر مطهر چند #غواص_شهید دیگر روی زمین مانده بود که هیچ نشانی از هویت اونها نبود و شهید #ایرج_خرم_جاه هم یکی از اونها بود.و این پیکر مطهر بعد از۶ ماه توقف در سردخانه معراج شهدای تهران به علت تشابه چهره با شهیدی که بعدا اسیر شد به همدان منتقل شد و در گلزار شهدای همدان با نام شهید جعفر زمرديان به خاک سپرده شد.
تقدیر الهی چه بود که رزمنده گروهان نصر گردان حضرت علی اکبر علیه السلام از لشگر ده سیدالشهداء(ع) ، نوجوان شهید ایرج خرم جاه بعد از 27 سال شهره آفاق شود .و به جای گلزار شهدای یکی از روستاهای ساوجبلاغ از گلزار شهدای همدان سر در بیاورد.چه گونه میتوان حل این معما کرد؟؟؟؟و بقول امام شهدا ، خمینی عزیز که : حاشا حل این معما جز به عشق میسر نگردد.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی فرزند همسنگر عزیزمان حاج رمضان خلیلی در مصاف با تکفیری های پلید در 27 آبانماه سال 92 مصادف با 14 ماه #محرم در حوالی #شهر_حلب با انفجار تله انفجاری به شهادت رسید.

✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

حاج عبدالله سمنانی به من زنگ زد و خبر شهادت رسول رو داد.
گفتم پیکر رسول کجاست .
گفت بردند غسالخونه بهشت زهراء(س) برای غسل دادن.
رفتم غسالخونه برای غسل رسول که گفتند به علت متلاشی شدن بخشی از صورت و بدن در اثر موج انفجار امکان غسل وجود ندارد و تیممش دادند و کفن کردند و بردند برای معراج شهدا.
خبر دادند که خانواده رسول برای دیدن پیکر رسول عازم #معراج_شهدای تهران هستند و من هم خودم رو رسوندم که کمک حال حاج رمضان باشم.
الان شهدای #مدافع_حرم رو در معراج برای دیدن خانواده هاشون آماده میکنند اما قدیم ها اینگونه نبود.
تابوت رسول رو آوردند و مقابل پدر و مادر و بستگان ودوستان زمین گذاشتن و روی پیکر رو باز کردند.
صورت رسول رو کامل نشون ندادند چون سمت راست صورت متلاشی شده بود و دیدنش برای مادر رسول خارج از طاقت بود.
حاج رمضون وقتی پیکر رسول رو دید اولین جمله اش شکرگذاری از خدا بود و اینکه رسول امانتی در دست ما بود وبه صاحب امانت برگشت. و مادر رسول هم با وقار تمام و زینب گونه با پیکر رسول روبرو شد و ابدا جزع و فزعی دیده نشد.
رفتیم بهشت زهراء(س) برای مشخص کردن محل دفن رسول. چون خودش خواسته بود.
بالای مزار اولین شهید مدافع حرم #محرم_ترک یه جای خالی بود و دوستانش گفتند که رسول دوست داشت همین جا دفن بشه.
تشیع باشکوهی در شهرک شهید محلاتی انجام شد و پیکر رسول رو برای دفن به #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا(س) آوردند
وقت دفن رسول در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) حاج رمضان اصرار داشت که بالای سر رسول باشد و برای آخرین بار روی فرزند را ببیند.
من رفتم داخل قبر تا پیکر رسول رو توی قبر بخوابونم ... بند های کفن رو باز کردم و صورت خونین رسول رو کاملا از کفن بیرون آوردم و گونه راستش که در اثر انفجار داغون شده بود روی خاک گذاشتم.
داخل حفره قبر تاریک بود و جمعیت زیادی ایستاده بودند و نوری نبود که صورت رسول در قبر قابل روئیت باشه.
حاج رمضان چراغ قوه موبایلش رو روشن کرده بود وتوی صورت رسول انداخته بود و خیره خیره نگاهش میکرد و ذکر میگفت.
تلقین که خونده شد با خواهش به من گفت: آقا جعفر صورت رسول رو بالا بیار من برای آخرین بار روی رسول رو ببوسم .
شاید چندین ثانیه کشید ...
وقتی صورت این پدر روی صورت فرزند بود من هم یه سلام به امام حسین (ع) دادم و عرض کردم آقا جان چه کسی کمک شما اومد وقتی صورت به صورت جوانت گذاشته بودی.
حاج رمضون مشغول وداع با رسول بود که از پشت سر هم خانومی التماس میکرد که تو را بخدا بگذارید من هم رسول رو ببینم. اون خانوم هم به آرزوش رسید و صورت غرق خون رسول رو بوسید. من اول فکر کردم مادر رسول بود اما بعدا گفتند عمه ایشون بوده.
رسول وقتی شهید شد 27 سالش بود و مدال شهید مدافع حرم به سینه اش خورد... خوشا به سعادتش... انشاءالله برای ما هم دعا کند..
در پنجمین سالگرد #تخریبچی_شهید_رسول_خلیلی یادش رو گرامی میداریم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹

#خبر_شهادت_وسط_دعای_کمیل
پنجشنبه11فروردین67 و12ماه شعبان
#شهدای_تخریبچی

✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی


نزدیک غروب بود که با یکی دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با ماشین گردان رفتیم به مقر زیر ارتفاع تیمور ژنان... ماشین تا بالا نمیرفت و مجبور شدیم بقیه راه رو پیاده بریم.هنوز به شیاری که چادر هامون در آن مستقر بود نرسیده بودیم که یک عده میگفتند جلو نرید منطقه آلوده است و #بمب_شیمیایی زدند. ما توجهی نکردیم و به محوطه مقر که رسیدیم دیدیم #چادر_ها_روی_هم_خوابیده اند . بچه های پست امداد گفتند همه را عقب بردند. فکر کنیم بردند #معراج_شهدای_جوانرود...

سوار وانت شدیم و خودمون رو به معراج شهدای جوانرود رسوندیم. دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود .. سراغ بچه ها رو گرفتیم . گفتند یک تعداد شهید برای ما آوردند و داخل سردخونه اند. از اونها خواستیم که اجازه بدهند اونها رو شناسایی کنیم.بچه های معراج گفتند امکانش نیست. من زدم زیر گریه و گفتم برادر ما باید اینها رو ببینیم اینها همسنگران ما هستند .مسوولشون دلش به حال ما سوخت و درب کانکس رو باز کرد...کف کانکس پر بود از شهید که همه رو داخل پلاستیک پیچیده بودند. نه زانوهام جون داشت و نه دستم یاری میکرد که پلاستیک روی صورت بچه ها رو کنار بزنم و از طرفی هم مدام مسوول کانکس میگفت برادر یک خورده زودتر..
اولین شهیدی که پلاستیک رو از صورتش کنار زدم #شهید_سید_عباس_میرنوری بود. خیلی آروم خوابیده بود دور لب و اطراف گوشهاش یک مقدار کف جمع شده بود. شیخ تاج آبادی بیرون کانکس بود و سوال کرد #بچه_های_ما_هستن..گفتم آره اولیش سید عباس بود و بعد @ابوطالب و بعد #غلامرضا و #نوبخت و دیگر بچه ها....

شوخی نبود بدن بی جان یازده تا بچه ها داخل کانکس معراج شهدا بود. صورتهاشون سفید شده بود و آرام خوابیده بودند. مشخصاتشون رو ثبت کردیم و درب کانکس رو بستند.
از معراج بیرون اومدیم و به سمت مقرمون راه افتادیم. من عقب وانت نشستم و تا خود مقر گریه کردم توی راه مدام به این جمله سید عباس فکر میکردم که گفت : #عملیات_رفتیم_و_کسی_شهید_نشد.. به مقر که رسیدیم بچه ها دور ما رو گرفتند .. شب جمعه بود. اعلام کردیم رفقا برای #دعای_کمیل داخل ساختمون جمع بشند. بچه ها اومدند و من وسط خوندن دعای کمیل #خبر_شهادت_بچه_ها رو دادم و غوغایی شد دعا که تموم شد #یک_خبر دیگر هم به ما رسید و اون خبر شهادت عزیز ترین یارمون #شهید_غلامرضا_زعفری بود. روزهای آغازین سال 67 روزهای سختی برای ما بود

🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Ещё