الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#ذبیح_الله_کریمی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌹🥀🥀🥀🥀
🌹🥀🥀
🌹🥀
#عملیات_بیت_المقدس_4
#شاخ_شمیران
#خط_شکنان_تخریبچی
✍️✍️✍️ راوی: #ذبیح_الله_کریمی

#قسمت_سوم
بعد اتمام ماموریت #بچه_های_تخریب در شکستن خط به مقر #شهر_بیاره_عراق برگشتیم و چند روزی استراحت کردیم. بدستور فرمانده گردان ( جناب حاج مجید مطیعیان ) قرار شد یه تعدادی از بچه ها در خط مستقر شوند و در صورت نیاز به #بچه_های_تخریب دم دست باشند از بیاره به سمت خط مقدم حرکت کردیم و پس از رسیدن به ساحل دریاچه #سد_دربندیخان به وسیله قایق به آن طرف رفتیم.
دقیقا همان مسیرهایی که شب عملیات در تاریکی شب طی کرده بودیم پیاده به سمت ارتفاعات رفتیم
در دوتا از سنگرهای عراقی که در روزهای قبل فتح شده بود مستقر شدیم .
دیوارهای سنگر با سنگهای کوه و روی آن را با پلیت های فلزی پوشانده بودند. قبلا گفته بودم این منطقه عقبه دشمن محسوب میشد لذا سنگرها از استحکام کافی برخوردار نبود، لکن ما به اجبار در آن پناه گرفته بودیم.
سنگرهامون خیلی کوچیک بود شاید10 متر مربع میشد که در هر سنگر تقریبا 10 نفر بیشتر جا نمیشدند بطوریکه برای نماز جا به اندازه کافی نبود و مجبور بودیم دوبار نماز جماعت برگزار کنیم موقع نهار نمیتونستیم سر یک سفره بنشینیم.
علی ایحال روز اول و وعده اول دنبال غذا رفتیم و مقداری کنسرو لوبیا، شیر خشک، شیره خرما، نان و کنسرو گوشت پیدا کردیم، البته بچه ها هم جیره و کنسرو ماهی همراشون بود.
حاج آقا تاج آبادی #روحانی_گردان فرمودند که چون کنسروهای گوشت از یک کشور غیر مسلمان (استرالیا ) تهیه شده و معلوم نیست که گوشتها ذبح اسلامی باشد لذا خوردن آن اشکال دارد.
وعده اول رو با شیره خرما، شیر خشک و کنسرو ماهی و نان سر کردیم.
یکی از مشکلات ما برای ماندن در آن سنگرها کمبود آب بود هم برای خوردن و هم برای طهارت، چندتا دبه آب داشتیم ولی کفاف این همه نیرو رو نمی داد.
بدستور برادر اسماعیل یزدی مسوول #بچه_های_تخریب که در خط مستقر بودند قرار شد که از آب محدودی که اونجا بود برای خوردن استفاده شود و برای طهارت بچه ها از سنگ و گونی استفاده کنند.
طهارت با سنگ و گونی!!!!!!!
اون هم در #گردان_اسطوره_ها.
بلاخره دستور فرمانده لازم الاجرا بود.
گونی ها رو تکه تکه کردند و گذاشتند بیرون سنگر.
سنگ هم تا دلت بخواد وجود داشت.
مشکل بعدی اینکه اصلا دستشویی وجود نداشت، با تلاش بچه های با تجربه در این کار یه دستشویی احداث شد.
مشکل بعدی اینکه سنگر کوچک، افراد زیاد، سقف سنگر نامطمئن، خمپاره های دشمن هم که مثل بارون میبارید به حدی که به هرجای کوه که اصابت میکرد اگر ترکش نمی اومد حتما سنگ ها رو پرتاب می کرد، این خمپاره بارونها مستمر ادامه داشت و اصلا قطع شدنی نبود و هر وقت هم شروع میشد هیچ جان پناهی غیر همون سنگر درب و داغون رو نداشتیم و لذا در آن هنگام هرچی دعا و عربی بلد بودیم میخوندیم.
من هیچ وقت با گونی و سنگ دستشویی نرفتم، این رو برادر اسماعیل یزدی می دونست و گفته بود اگر آب تموم بشه مقصر تویی و باید خودت بری و آب تهیه کنی منم قول داده بودم اگر آب تموم شد برم آب بیارم.
روز دوم شد و چون غذا کم بود، از باب عندلاضطرار اکل میته، به کنسروهای گوشت حمله بردیم و یه جورایی گذروندیم، حالا دیگه هم غذا نداشتیم و هم از آب خبری نبود و باید فکری برای غذا میکردیم و من هم باید میرفتم آب تهیه میکردم.
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchnnel
🌹🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀
#عملیات_بیت_المقدس_4
#شاخ_شمیران
#6_فروردین_67
#خط_شکنان_تخریبچی
✍️✍️✍️ راوی: #ذبیح_الله_کریمی
#قسمت_دوم

بالای #خط_راس غوغایی بود، #حلاجی رو دیدم که داره سنگرها رو پاک سازی میکنه داد زدم حلاجی مواظب باش نارنجک توی #انبار_مهمات نیاندازی، پرده سنگری رو کنار زد و یه نارنجک انداخت توی سنگر ومثل کوه رفت هوا، بله نارنجک رو انداخت توی انبار مهمات، آتش دشمن کم بود انبار مهمات هم در حال سوختن و انفجار بود.
بالاخره خط تسخیر شد و رزمندگان مشغول پاکسازی سنگرها و اطراف بودند، یکباره متوجه فردی عراقی شدم که پایین کوه پنهان شده بود و بچه هایی که روی خط راس حرکت میکردند رو هدف قرار میداد.
به علیرضا گفتم من میرم پایین و اطراف عراقی سنگر میگیرم شما هم با یه #آر_پی_جی_زن مراقب باشید هر موقع گفتم عراقی رو چند متر آنطرفتر بزنید.
اسلحه فرمانده گروهان رو گرفتم و رفتم پایین و پشت یه سنگ سنگر گرفتم و شروع به تیراندازی به سمت عراقی کردم.
عراقی متوجه من شد و شروع به تیراندازی به سمت من کرد . سنگی که پشت اون سنگر گرفته بودم کوچک بود و دایما داد میزدم علیرضا بزنش، این موضوع دوبار تکرار شد تا آر پی جی زن جای عراقی رو پیدا کرد و اون رو هدف قرار داد و به درک واصل شد
هوا داشت کم کم روشن میشد و هنوز تپه کناری ما سقوط نکرده بود و تیربار چهارلولی که روی اون بود به سمت #قایق_ها شلیک میکرد.
#شهید_میرنوری در اون عملیات دلاوری ها کرد.
یه آر پی جی 7 برداشت و رفت روی یه تخته سنگ و به سمت چهارلول شلیک کرد ولی فاصله و عدم دید دقیق باعث عدم دقت در شلیک میشد. چشمت روز بد نبینه چهارلول قایق ها رها کرد و به آتیشش رو روی ما متمرکز کرد .
در این اثنا یه عده از دامنه کوه بالا می آمدند که سرستون این گروه سردار رشید اسلام #حاج_خادم بود که به سمت تپه بغلی حرکت میکردند. من چند قدمی به سمت پایین تپه رفتم و با قرص شب نمایی که دستم بود به رزمنده ها علامت میدادم که به سمت من بیایند.
یکی از رزمنده ها به من رسید و تیربارش رو به سمتم گرفت گفت تو کی هستی گفتم ایرانی هستم نزنی. گفت چرا لباست این رنگیه و کفش پات نیست.
گفتم این #لباس_غواصیه.
بالاخره قانع شد که من ایرانی هستم و شلیک نکرد، خودتون رو بگذارید جای من ببینید توی این وضعیت توی اون شب چه حالی بهتون دست میده. تازه میخوایی با این وضعیت استدلال هم بکنی که شلیک نکنه، داشتم التماس میکردم که نزنه.
این مدتی که من مشغول هدایت نیروها به سمت قله بودم متوجه نشدم که چی شد #آقای_گوهری یه تیر به ران پاش خورده بود و استخوان پاش شکسته بودو خونریزی میکرد. دیگه صبح شده بود و تپه کناری ما هم توسط اون گروهی که به فرماندهی حاج خادم بالا میرفتند تصرف شد و چهارلول هم خاموش شده بود.
رزمنده ها برای پدافند آماده میشدند، به یکباره دیدم آقای برگی هم کمرش رو گرفته و با چهره ای گرفته روی خط راس به ما ملحق شد، البته ایشان به همراه رزمنده ها با قایق اومده بود و لباس خاکی داشت، گفت زمان انفجار انبار مهمات و یا احتمالا انفجار خمپاره یه سنگ بزرگ هم به کمر ایشان خورده.
دو نفر مجروح داشتیم که آقای برگی میتونست راه بیاد و باید گوهری رو توی پتو میگذاشتیم و به پایین کوه منتقل میکردیم ( برانکار نبود ) چند نفری دور پتو رو گرفتیم تازه چندتا اسیر عراقی هم کمکمون میکردند، هوا کاملا روشن شده بود و #هلیکوپتر_های عراقی می آمدند و موشک شلیک میکردند، هر وقت هلیکوپتر می آمد ما گوهری رو همون جا رها میکردیم و سنگر میگفتیم، گوهری هم داد میزد من رو هم ببرید.
با هر زحمتی بود آقای گوهری رو به پایین کوه رساندیم و سوار بر قایق کردیم و به #بیمارستان_صحرایی منتقل شد و ما هم برای استراحت به #شهر_بیاره_عراق منتقل شدیم و قرار شد پس از استراحت مجددا برای ایجاد موانع و تله گذاری به خط برگردیم.
🌹
🌹🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🥀🌹🥀🌹
🥀🌹
🥀
عملیات بیت المقدس 4
#شاخ_شمیران
#6_فروردین_67
#خط_شکنان_تخریبچی
✍️✍️✍️ راوی: #ذبیح_الله_کریمی
#قسمت_اول
#شب_عملیات_بیت_المقدس_4 قرار بود دوازده نفر از #بچه_های_تخریب که آموزش #غواصی دیده بودند برای عملیات به گروهان خط شکن مامور بشند.
ما به همراه گروهان خط شکن از ارتفاع #تیمور_ژنان سرازیر شدیم، در مقابل ما دریاچه سد نمایان بود و آن طرف دریاچه خط دشمن بود که در تاریکی شب سکوت همه جا رو فرا گرفته بود و در آن شب تاریک به سمت ساحل دریاچه در دامنه کوه در حال حرکت بودیم تا اینکه به ساحل رسیدیم #معاون_اطلاعات_لشگر آقای وحیدزاده رو دیدیم که آنجا منتظرمان بود.
بلافاصله ما و فرمانده گروهان سوار بر قایق شدیم و یک پتو روی موتور قایق انداخته بودند که صدای موتور باعث هوشیاری دشمن نشود.
در هر صورت حرکت کردیم تا به ساحل آنطرف که دوستان از قبل برای شناسایی رفته بودند ملحق شویم، یکی از آن برادران که در آنطرف ساحل عراقیها منتظرمان بود #آقای_گوهری بود،
آنطور که آقای وحیدزاده میگفت ما باید در ساحل آن طرف یک غار میدیم و سپس به دوستان ملحق میشدیم، وقتی به ساحل رسیدیم بجای یک غار چند غار دیدیم، جلوی یکی از آنها پهلو گرفتیم ولی خبری از دوستان نبود.
سکوت دلهره آوری بر همه جا حکم فرما بود، تا اینکه در دل تاریکی یک نفر را دیدیم که بالای صخره مشرف به ما اینطرف و آنطرف میرود و هیچ چیزی نمی گوید و علامتی هم نمی دهد فقط گاهی اوقات به سمت ما خیره می شود، فرمانده گروهان یواش گفت: عراقی است و اینجا سنگر کمین آنهاست .
نفس ها در سینه حبس شده بود و با اینکه لباس غواصی تنم بود ولی راست شدن موهای بدنم رو احساس میکردم، در آن چند ثانیه به تمام گذشته و آینده خودم، عملیات، همرزمان فکر میکردم.
قرار بود ما خط شکنرو بشکنیم و رزمندگانی که در آن سوی ساحل دریاچه در قایق ها آماده شکستن خط بودند به ما بپوندند و تازه عملیات اصلی شروع بشه و سایر نقاطی که امکان رفتن نبود از معبری که ما با شکستن خط درست میکردیم عبور کنند.
همه داشتیم آماده میشدیم که نفر بالای سرمان که ایستاده بود و به نگاه میکرد رو بزنیم که یکباره صدا زد کریمی ( بجز من و علیرضا شهرت فرمانده گروهان رزمی هم کریمی بود ) سبحان الله قرار بود ما آقای گوهری رو بجای عراقی هدف قرار بدیم که همین که صدا کرد انگار دنیا رو بما دادند، زود از قایق پیاده شدیم و قرار شد بدون درگیر شدن با سنگر های کمین دشمن، خودمون رو به خط اول برسونیم.
گوهری جلو افتاد و من، علیرضا کریمی، #شهید_سید_عباس_میر_نوری و حلاجی به همراه گروهان عازم #خط_مقدم در بالای ارتفاع #شاخ_شمیران شدیم، سنگرهای کمین رو رد کردیم و به نزدیکی خط رسیده بودیم و منتظر اعلام حمله بودیم که حد سمت راست ما وارد عمل شد و خط بالای سر ما هوشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، هنوز چند متری تا خط مانده بود و ما باید به سرعت خودمان رو می رساندیم و خط را می شکستیم و الا از بالا به دریاچه سد مشرف بودند و قایقهای رزمندگان رو میزدند.
در این اثنا هم یه رزمنده ای که در حد سمت راست ما تیر خورده بود چنان نعره میکشید و امدادگر رو صدا میزد که بند دل آدم پاره میشد و قدم ها رو سست میکرد، صدای ناله رزمندگان مجروح، آتش سنگین دشمن، منورها، مسیر باقی مانده تا خط، خستگی مسیر و خیلی مسایل دیگه حرکت رو به سمت خط کند کرده بود.
خدا رو شکر که ما به عقبه دشمن حمله میکردیم و هیچ موانعی در سر راهمون نبود، با هر زحمتی بود به خط دشمن رسیدیم و اولین کسی که خودش رو به سنگر دوشیکا رسوند فردی از گروهان رزمی بنام #شهید_جعفری بود که با نارنجک دوشکا رو خفه کرد و همه وارد محوطه خط و سنگرهای دشمن شدیم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#امیر_تخریب
#حاج_امیر_یحیوی

رحلت جانگداز یار دیرینه و عزیزمان #جناب_حاج_امیر_یشلاقی باعث تاثر شدید اینجانب گردید امشب بیاد اون عزیز سفر کرده با چشمی اشکبار #دعای_کمیل در حرم #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها خواندم و برای دوست باوفا دو رکعت نماز هدیه کردم، خداوند با ائمه معصومین علیهم صلوات الله محشور کند
دو سال پیش طوری به من التماس میکرد که خیلی دوست دارم به سوریه بروم و در صحنه های نبرد با داعشیهای تکفیری بجنگم که من که از او شخصیتی شجاع در نظرم بود دلم سوخت که چقدر عاشق جهاد و شهادت است و همیشه در مواقعی که به هر دلیلی یادم می افتاد دعاگوی او بودم
خاطره ای از ایشان دارم،
قرار بود که جلوی #خط_پدافندی_ماووت مین گذاری و سیم خاردار بکشیم ولی بدلیل دوری راه انتقال مینها و سیم خاردارها را سخت میکرد .
داشتیم برنامه ریزی میکردیم که چطور وسایل رو منتقل کنیم که حاج امیر یشلاقی سر رسید گفت با خودرو وسایل رو منتقل میکنیم بعضی گفتند که امکان نداره و خودرو رو میزنند ایشان این شعر را میخواند
که تفنگ 106 کلت من است،
شلوار رستم شرت من است،
آب دریا قورت من است
و سپس گفت با خودرو میریم و دسته را سوار بر خودرو کرد و تمام وسایل و نیروها را تا 100 متری خط عراقیها منتقل کرد و توانستیم بجای دو شب کاشت مین، در یک شب کار رو تمام کنیم و برگردیم، شجاعت و دلیری همراه با شوخ طبعی اون سردار رشید باعث افزایش روحیه دیگر رزمنده ها میشد و هر موقع بنده اون عزیز سفر کرده را می دیدم یادی از تمام عزیزان سفر کرده شهیدمان میکردم و دیدن ایشان همیشه با خاطرات زمان جنگ و شهدا و عملیات های متعدد همراه بود، خدایش رحمت کند و با سید و سرور شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام محشور کند، انشاالله برای شادی روحش صلوات
✍️✍️ #ذبیح_الله_کریمی
#دمشق
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel