صفحه اطلاع رسانی محمد بهرامی

#شهید
Channel
News and Media
Motivation and Quotes
Religion and Spirituality
Social Networks
Persian
Logo of the Telegram channel صفحه اطلاع رسانی محمد بهرامی
@rahkooshPromote
86
subscribers
195
photos
103
videos
111
links
خدایا، چنان کن سرانجام کار... تو خشنود باشی و ما "رستگار"...
به نام خدا
و ... سلام

ای معلم!
تو عصاره علمی...
تو... ماحصل حلمی....
تو را در کتابهای آسمانی، در صحف ابراهیم، تورات موسی، انجیل عیسی و قرآن بی بدیل محمد چه زیبا می توان نظاره کرد....
نه فقط علم که الفبای زندگی را در مکتب تو می آموزیم.
#روز_معلم بر معلمان دلسوز و زحمت کش سرزمینم #مبارک و بر ارواح مطهر معلمان #شهید درود می‌فرستیم.

محمد بهرامی
۱۲/اردیبهشت/۱۳۹۹

#معلم
#روز_معلم
#معلم_شهید_خلیل_اله_بهرامی
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

#ایثار فقط در میدان جنگ نظامی تجلی پیدا نمی‌کند. ایثار یعنی محروم کردن خود از #حق.
اگر روزی پدری خودش را از حق همسر و فرزند و زندگی محروم کرد و #شهید شد؛ امروز هم محروم کردن خودمان از #زیارت، تفریح، خرید و کار یک #ایثار است.
برای #ایثار و #شهادت دنبال جبهه و گلوله نگردیم. جبهه امروز شهرهای ماست و گلوله امروز #کرونا.‌..
پس هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله...
هرکس به سهم خود، کادر درمان در خط مقدم درمان، دوستان جهادی در خط مقدم پشتیبانی و من و شما در خط مقدم پیشگیری.
در زنجیره انتقال #کرونا نباشیم.

#ایثار
#شهادت
#گذشتن_از_حق_برای_دیگران
#کرونا
#حرم
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام
دختر است دیگر...
دخترها بابایی هستند...
دلش که بابا بخواهد خرابه و خانه نمی شناسد...
از همه دم به دم پدر میخواهد...
در رویاهایش و در خوابش با بابا حرف میزند...
با سر بابا...
با عکس بابا...
فرقی نمیکند.
در خیالش لب های بابا را لمس میکند...
می بوسد...
و بوی بابا را حس میکند.
قربان صدقه بابا میرود...
خانه را خرابه میکند... ~~~~~~~~~
دختر شهید ضیایی موبایل مادر را برداشته و به دور از چشم مادرش با بابا حرف میزند.
~~~~~~~~~
روضه های خرابه را میشود تجسم کرد.

#حضرت_رقیه_س
#شهید_مدافع_حرم_ضیایی
#شهدای_مدافع_حرم
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی
@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

وَلَا تَحْــسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبـِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

بی شک #حاج_قاسم_سلیمانی زنده است و مسیر و هدفش ادامه دارد. اما افسوس میخورم برای جاهلانی که مقام رفیع شهادت را به امیال و اهداف و کوته بینی خود مقایسه نموده و حال که دل انقلاب داغدار است به دنبال عقده گشایی هستند...
غافل از آنکه #سلیمانی فقط یک نام نیست...
#سلیمانی فقط یک فرد نیست...
امروز #سلیمانی را در نه تنها در یک ملت بلکه در یک امت میتوان یافت.

خدایا
دلمان را از تاریکی روشن، وجودمان را به نورت سیقلی، و آگاهمان گردان ...


#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#سردار_شهادتت_مبارک
#شهید_والامقام_حاج_قاسم_سلیمانی


@rahkoosh
به نام خدا
و ...سلام

«سهمیه» عنوانی ناشناس که در دهه های اخیر برای بسیاری از خانواده ها به ویژه خانواده هایی که کنکوری داشتند حساسیت برانگیز بوده است.
به دلیل نوع اطلاع رسانی و یا رفتارهای ناپسند تبلیغی متاسفانه اذهان بیشتر خانواده ها معطوف به سهمیه شاهد و حضور فرزندان شاهد و ایثارگران در دانشگاه ها می شود و همین امر دلخوری های فراوانی را برای بسیاری از خانواده ها ایجاد نموده است.
اما حقیقتاً سهمیه شاهد چقدر از مجموع سهمیه های کنکور را به خود اختصاص داده است و صرفاً آیا داشتن سهمیه جواز ورود به دانشگاه محسوب می شود یا خیر؟
نکته اول اینکه داشتن سهمیه شاهد دارای شرایطی است، نه جای شخصی را در دانشگاه اشغال می‌کند و نه اجازه ورود افراد بی سواد به دانشگاه می دهد. اول اینکه برای سهمیه شاهد ظرفیت مازاد بر صندلی‌های آن کد رشته ایجاد میکند (با تعدادی محدود) در ثانی کسی که می‌خواهد از سهمیه شاهد استفاده کنند باید حداقل ۷۵ درصد نمره آخرین نفری که در آن کد رشته پذیرفته شده است را داشته باشد.
نکته دوم این که در طول سالیان متمادی حتی در زمان اوج نفرات متقاضی استفاده کننده از سهمیه شاهد، هیچگاه ۵% سهمیه شاهد تکمیل نشده است.
اما نکته جالب اینجاست که سهمیه شاهد مختص کسانی است که به دلیل ایثارگری پدرانشان یا خودشان در دفاع از وطن مورد استفاده قرار می‌گیرد که در کل دنیا دارای درجات بیشتر می باشد.
اما سهمیه های دیگر چطور؟!!!

این خبر از کانال خبر ایران جالب است:

🌐سهمیه کنکور خانواده هیات‌علمی ۵برابر سهمیه شهدا/به نام شهدا به کام استادزاده‌ها!

🔹در ۵سال، ۷۲۰۰نفر با امتیاز خانواده هیات‌علمی تغییر رشته یا دانشگاه داده‌اند. سهمیه خانواده شهدا ۱۳۵۸نفر بوده است
🔹مشمول سهمیه هیأت علمی کسی است که به هر دلیلی پدر و مادرش عضو هیأت علمی دانشگاه است، ممکن است معدلش هم ۱۰ و جزو تنبل‌ترین دانشجویان باشد
🔹آنهایی که از سهمیه هیأت علمی وارد دانشگاه‌های کشور می‌شوند، از چه سطح علمی برخوردارند؟

یکشنبه، ۷ مهر
٩٨.
@IrNews_24


به راستی چرا از عنوان «سهمیه» به نام شاهد و به کام دیگران استفاده میشود و مردم از این موضوع بی اطلاع هستند؟
استفاده کنندگان از سهمیه شاهد به دلیل نبود سرپرست، پدر و یا شرایط سخت زندگی از این امتیاز برخوردار می شوند ولی استفاده کنندگان از سهمیه هیات علمی به دلیل کدام مشکل از این سهمیه استفاده می کنند؟
سطح بالای علمی و پدر و مادر؟!
رفاه در زندگی؟
شرایط مطلوب جهت درس خواندن؟
و یا...

و هر ساله ذهن دانش آموزان متقاضی شرکت در کنکور و خانواده هایشان را نسبت به #شهید #ایثار و #ایثارگری مخدوش میکنند و تخم نفرت را در دلهایشان می‌کارند.
در همین راستا نیز متاسفانه برخی افراد ندانسته مبلغ و منتشر کننده اینگونه پیام ها می شوند.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...
التماس دعا
محمد بهرامی

#سهمیه
#کنکور
#سهمیه_شاهد
#سهمیه_هیات_علمی
@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

🎥یک تجربه| روایت‌های شنیدنی غسال پیکر شهدا
با زبانی ساده و روان اما پر محتوی درک خود را از مرگ و همجواری اش با شهدا را بیان میکند.

امید آنکه ما نیز به حقیقت وجودی شهدا پی ببریم و مشمول عنایاتشان گردیم.

#شهید
#غسال
#شهدا_شرمنده_ایم
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

فقط ۱۴ سال...
فقط ۱۴ سال از سن نوجوانی میگذرد که هشت ماه را در جبهه سپری کرده و اینگونه اهداف خود را در لوای جهان‌بینی اش بیان میکند.
و چنین است که بهشت را به بها می‌دهند و نه به بهانه...
بله، انقلاب ما از چنین مسیری عبور کرده است اما امروز...
همه ما #مسئولیم و همه ما #بدهکار ...
لطفاً این ویدئو را تا انتها ببینید...

خدایا ما را در این دنیا مشمول عنایاتشان و در آخرت مشمول شفاعتشان قرار بده.

#شهید
#شهدا_شرمنده_ایم
#تلنگر
#دفاع_مقدس
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی
@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

چندی پیش یک خواننده در خارج کشور با پخش یک ویدئو با ظاهری دلسوزانه موضوع #شهادت را به نقد کشید و با محتوایی متزورانه سعی نمود احساسات مردم را درگیر و در نهایت در پیچیدگی تشخیص حق از باطل آن احساسات را به یغما ببرد.
در پاسخ به آن هتاکی به ماهیت اصلی #دفاع_مقدس از وطن و بن مایه آن که ایمان و غیرت بود، ویدئوی فوق تولید گردید که هم آهنگ با ویدئو ی قبلی اما با محتوای واقعی و فاخر می‌باشد و توصیه میکنم حتما ببینید.

فقط به یک نکته قابل تامل اشاره میکنم که زمانی که کشور درگیر نبرد با دشمن بود و جوانان این کشور بر پایه ایمان و اعتقاد خود برای دفاع از خاک و ناموس خود رفتند، تهیه کنندگان و خوانندگان این ویدئو در خارج از کشور مشغول چه کاری بودند که امروز دلسوز ما شده اند؟؟!!!
دست بوس سراینده شعر، خواننده ، تدوین گر و تهیه کننده آن هستم.


#سواد_رسانه_ای
#شهید
#کوچه_شهید
#علی_ذکریایی
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

در عصر پنجشنبه زیباست تا یادی از شهدا [ و تا حدودی منش شهدا] داشته باشیم.
مطلب ذیل را در یکی از گروه‌ها دیدم که برایم جالب بود:

"قصاب شهید"

متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب.

این جوانمرد شهید:
۱. همیشه با و‌ضو بود.
۲.می گفتند : عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟

می گفت : الحمدلله. ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه.

۳.هیچ کس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود. سمت گوشت، همیشه سنگین تر بود.

۴. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت
می خواست عبدالحسین دریغ
نمی کرد. می گفت:
«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست».

۵. وقتی می شناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچد توی کاغذ ومی داد دستش.‌

۶.کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیاد داشت را دو برابر پولش گوشت می داد.

۷.گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمی گرداند به مشتری. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت:
«بفرما. ما بقی پولت ».

۸.عزت نفس مشتری نیازمند را
نمی شکست.
این جوانمرد، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.

#شهید
#شهید_عبدالحسین_کیانی
#جوانمرد_قصاب
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
‍ ‍‍ اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...

خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔

🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....


🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....

🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....

🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....

🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....

🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....

🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »

🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...

🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟

🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....

🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟

🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟

🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...

🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹

#شهید
#شهدا
#تفحص
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به بهانه رجعت پیکر مطهر شهدا..

به نام خدا
و ... سلام

چه برای سی سال گذشته، چه برای چهار سال گذشته...
انتظار سخت است..
چه برای مادری که چشم به درب خانه دوخته و هنوز منتظر فرزند است... و چه برای فرزندی که ... [ در تصویر خود حدیث مفصل بخوان ]
آنچه مشترک است #درد است. نه درد جدایی که در آلام این روزهای جامعه هیچ است.
درد هایی که به واسطه بی مسئولیتی برخی #مسئولین ، خیانت #خواص و دشمنی #منافقین [نه فقط #مجاهدین_خلق] کم نیست. و این روزها، غریبه و آشنا طلبکارند از این #خونها ...

دردها در برابر زخمها هیچ است، خصوصا اگر #زخم_زبان باشد.
بگذریم...


هیچ گاه در طول عمرم روضه حضرت رقیه(س) را اینگونه با سلول سلول وجودم حس نکرده بودم
خدایا...
به پاکی و حرمت اشک دخترکی که پس از چهار سال انتظار اینگونه در کنار استخوان های پدر آرام می گیرد ظهور حجتت را برسان


شهدا به وطن خوش آمدید...
و... فقط باز هم همان جمله همیشگی:
#شهدا_شرمنده_ایم

#شهید
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

در غروب پنجشنبه خواندن این مطلب خالی از لطف نیست، خصوصا این روزها که هرکدام یک گرفتاری داریم...

_
خانم جوانی داشت یکی یکی مزار شهدا رو غبارروبی میکرد تنها بود و با یک ماشین گران قیمت اومده بود ، جلو رفتیم و اجازه کمک خواستیم که تعداد قبور زیاده چند ساعتی طول میکشه و... خانم جوان گفت به مشکل خیلی بزرگی افتاده بودم در زندگیم و کاملا درها به روم بسته شده بود و نا امید بودم و رو به تباهی ،یک شب نذر کردم اگر این مشکلم حل بشه قبر همه شهدای قطعه اول وادی رحمت رو یه تنهایی غبارروبی و گلاب پاشی کنم بعد چند روز در حالی که هیچ انتظارش رو نداشتم مشکلم حل شد و الان اومدم نذرم رو ادا کنم ...
.
اولین بارم هست که اومدم مزار شهدا هیچ وقت فکر نمیکردم این جوانان تا این حد پیش خدا عزیز باشن...


#شهید
#شهدا
#گلزار_شهدا
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام


🔹اسفند ماهِ فرماندهان شهید است

🔹ماهِ حمید باکری که روز ششم اسفند در جزیره مجنون زیر آتشی بی‌امان به شهادت رسید و برادرش مهدی اجازه نداد تنها جنازه او را بازگردانند و پیکر مبارکش همانجا کنار پل شحیطاط ماند.

🔹ماهِ حسین خرازی که روز هشتم اسفند پس از ۴۵ روز جنگ سخت کربلای۵ در عملیات تکمیلی، پس از هفت سال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین کنار نهر جاسم به شهادت رسید.

🔹ماهِ محمدابراهیم همت، که روز هفدهم اسفند در میانه عملیات پر از زخم و خون خیبر در سه‌راهیِ مرگ به شهادت رسید و سرش رفت، اما قولش نرفت.

🔹ماهِ عباس کریمی که روز ۲۴ اسفند در کنار رودخانه دجله و شمال القرنه، نیروهای لشکر ۲۷ را فرماندهی کرد و ترکشِ خمپاره، سر این فرمانده دلیر و نجیب را شکافت و به شهادت رساند.

🔹و سر آخر، اسفند، ماهِ مهدی باکری است. که در غروب غم‌انگیز ۲۵ اسفند وقتی در شرق رودخانه دجله با یارانِ اندکش محاصره شده بود، ایستاد و جنگید و در جواب اصرار رفیقش احمد کاظمی برای بازگشتن گفت: «اینجا جای خوبی شده، اگر بیایی تا همیشه با همیم». و بعد تیرِ مستقیم به پیشانی‌اش خورد و متعاقب آن قایقی که جنازه او را باز می‌گرداند با آرپی‌جی منفجر شد و تکه‌های پیکرش در خروش آب دجله رو به سوی مقصدی نامعلوم رفتند... «آقامهدی» همان‌طور که دوست می‌داشت بی‌نشان ماند؛ اما شناسنامه سرزمین ما شد.

#جنگ_نوشته ها
#شهید
#شهدا_شرمنده_ایم
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

چه زیبا نوشت آن نگارنده نکته بین که: آمار شهدا هیچ وقت واقعی نبود...
و تو چه میدانی سوختن در پس از دست دادن پاره ای از تن را...
خبر هنوز تازه است، #مادر یکی از شهدای اخیر جاده خاش زاهدان تاب #شهادت فرزند را نیاورد و ...
بله "دق" کرد.
من میگویم #شهید شد و ما فقط این شهید را دیدیم و شاید ...
شاید خدا اینبار خواست آنچه تا کنون نتوانسته بودیم ببینیم را به عینه ببینبم و لمس کنیم و چه بسیار مادران شهیدی که پس #شهادت فرزندشان، پر کشیدند و فقط جسمشان یادگار ماند بر بی وفا سرد خاک...
چه مادری که آرزوها داشت "برای" فرزندش و چه #همسری که آرزوها داشت "با" شوهرش و هر دو شهید شدند... یکی سوخت و دیگری پیر شد و آنها ماندند و یاد یارانشان با یادگارانشان

هرچند هیچ جایگاهی را برای قدردانی از این دو قشر #مظلوم و #معصوم نمیتوان متصور شد اما چه خوش سلیقه بود آنکه وفات [شما بخوانید #شهادت] بانو #ام_البنین را روز قدردانی از این عزیزان قرار داد.
و فقط افسوس و تعذر که نه تنها قدردانتان نیستیم، حتی این روزها چه با زبان و چه با عمل، بیشتر به زخمتان نمک میزنیم...
باشد که خدا رحمی کند بر دلها...

#محمد_بهرامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

از خون جوانان وطن لاله دمیده.
شما رفتید و باز هم شرمندگی برای ما ماند. ما و آدمهایی که حتی با رفتن شماها هم قدر دان نیستیم
و چه سکوتی فرا گرفته شهرِ مجازیِ آنهایی که دیروز دغدغه شان نوع لباس و نحوه حرکتشان در فرش قرمز جشنواره بود و صدای اعتراضشان تا دیروز برای محروم شدن سگان از گردش در اماکن عمومی، شهر را پر کرده بود و امروز ناتوان از دیدن خونهاییست که تازه از محل حفاظت از امنیت این کشور برای استراحت بر میگشتند.
و باز هم شرمنده ایم که در قضاوتهایمان تر و خشک را باهم سوزاندیم و شما را که حافظ ناموسمان بودین در کنار تاراجگران اموالمان قرار دادیم. هتک حرمتتان کردیم.
شما رفتید و ما ماندیم با دنیایی از افسوس و درد... کاش میفهمیدیم و کاش قدر میدانستیم.
خدایا آنان که به نزد تو عروج کردند و در بهشت برین جایگاهشان میدهی. پس صبری به دل خانواده های داغدارشان، به پدر و مادر و همسر و فرزندانشان قرار ده و اندکی معرفت به ما. به ما که زود فراموش میکنیم اما داغ آنان برای بازماندگان همیشه تازه است.
#شهید
#ترور
#سپاه_پاسداران
#حافظان_امنیت
#صفحه_شخصی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آلوده‌شده‌ام...! .

ای آبروداران‌ درگاه ِ‌حق

گاهی
نگاهی...!
.
#من‌دلم‌آسمون‌میخواد...
.
.
مرتضی اینجا همه می دوعن که زنده بمونن هیچ کس نمی دوعه که زندگی کنه .

این شهر همش شده زمین دیگه آسمونی نداره این شهر .
من دلم آسمون می خواد مرتضی آسمون ...
.
.
#خداحافظ‌_رفیق
#تلنگر
#شهید
#جامانده
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

خواندن این مطلب خالی از لطف نیست:


‍ دیروز آخر وقت یه آقایی اومد مطب که " من اون هفته اومدم عکس بگیرم،کارت کشیدم،ناموفق بود،نقد دادم،ولی از حسابم کم شده"
منشی گفته بود اوکی...یه پرینت از حساب بگیرین اگر کم شده باشه پولتون رو میدیم...عصبانی شد. اومد با من حرف بزنه...اصلا انگار متوجه نبود چی میگم...لحظه به لحظه بیشتر گر گرفت و در نهایت شروع کرد به داد و بیداد کردن...یجوری فحش میداد و بی پروا توهین میکرد که من کاملا لال شدم...داد میزد دکتر ِ دزد ..حروم خوار...
رفت سالن انتظار و پیش همه فحش هایی میداد که منشی سرش رو انداخت پایین...خلاصه افتضاح شد و خانومش دستش رو گذاشت دهنش و کشوندش از مطب بیرون...دوباره برگشت و تهدید کرد که سر کوچه وایسادم ! و...
حتی یه کلمه حرف نزدم...کاملا حق با من بود و این همه بهم توهین شده بود
یجوری بهم فشار اومده بود که دستام از لرزیدن توان کلیک روی ماوس نداشتن
اشکم رو در اورد ...
یجوری از زمین و زمان کلافه بودم که میخواستم اون لحظه سوار ماشین شم و برم یه جای خلوت داد بزنم
ولی سوار تاکسی شدم که برم خونه اون طور کارها برای فیلم هاست...زندگی واقعی تر از این حرفهاست
تو مسیر منشی زنگ زد که یه نفر شماره تون رو میخواست و من ندادم .فکر کردم رفته پیش یکی از مقامات و حالا اون زنگ زده شکایت کنه تو شهرهای کوچیک ساعات اداری نداریم
زنگ زدم بهش...دیدم خودشه...همون کسی که نیم ساعت پیش منو شست گذاشت کنار.
بی مقدمه شروع کرد به معذرت خواهی...
گفت من اصلا یادم نیست به شما چی گفتم.جانباز اعصاب روان ام...داروهام رو نخورده بودم قاطی کردم.الان همسرم بهم میگه چیا گفتم و پشیمونم. حلالم کن...بگو الان کجایی بیام دستت رو ببوسم و...
آب بود رو اتیش.
تا گفت جانبار اعصاب و روانم بغض کردم و خودم خجالت کشیدم...گفتم شما احترامتون واجبه شما افتخار ما و این کشور هستین...شده دیگه...
نیم ساعت داشت معذرت میخواست
یهو وسط حرفهاش گفت من عملیات بدر اینطوری شدم...چراغی که همیشه موقع شنیدن این کلمه تو ذهنم روشن میشه،روشن شد...
"بدر" برای من کلمه خاصی محسوب میشه
گفتم شما که عملیات بدر بودین باید شهید باصر رو بشناسین...آره ؟
کاش لال میشدم و نمیگفتم
زبونش بند اومد...داشتم درون ذهنش رو میدیدم که داره تابلوی مطب،اسم روی پاکت رادیوگرافی، اون شب نحس عملیات بدر و اون پاسدار با لباس های خاک گرفته ، صورت ِ خسته و چشم های با غیرت ، شهید باصر رو، به هم ربط میده و بعد از بیست ثانیه گفت : تو پسرشی ؟
زد زیر گریه...داد میزد خدا منو بکشه...خدا منو تا صبح زنده نگه نداره...ببین با کی این کار رو کردم
حالا این سری من به غلط کردن افتاده بودم...نیم ساعتِ بعد،جامون عوض شده بود و من داشتم ایشون رو آروم میکردم...گفت سربازش بودم..دوستم بود.
بالاخره آروم شد.
آخرین جمله ام این بود که " آقای رحیمی....خیلی از دوستی های عزیز و موندگار اولش با دعوا شروع میشن"
...خندید و دوست شدیم. ما جنگ زده ها آخر آخرش..بخاطر اون درد بزرگ، با هم دوستیم.
لعنت به جنگ...که هیچوقت تموم نمیشه.
روح الله باصر

#شهید
#جانباز
#جنگ
#دفاع_مقدس
#بازماندگان_جنگ
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
‍ ‍‍ به نام خدا
و ...سلام

یادداشت های من #شماره_۳

خبر کوتاه بود: همسر شهید #حججی ازدواج کرد...
به تازگی خبر ازدواج مجدد #همسر_شهید_حججی ، واکنش‌های بسیاری در فضای مجازی داشت. ماجرا از پیام تبریک #خانواده_شهید_محسن_حججی به همسر این شهید آغاز شد...
بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی این اقدام را فرهنگ‌سازی مثبت برای اصلاح نگاه اشتباهی خواندند که همیشه در مورد ازدواج همسران شهید وجود داشته است و برخی دیگر این کار را به شدت و با توهین و فحاشی مورد انتقاد قرار داده‌اند.
تا جایی که یکی از کاربران توییتر در این باره نوشت:
همه با ازدواج مجدد خانم‌ها مشکل دارند، چه #بهاره_رهنما باشد چه همسر #حججی چه هر شخص دیگری. آدم شوید لطفا.» و تا اینکه امشب در استوری اینستاگرام یک آشنا انعکاس خبر ازدواج همسر این #شهید_مظلوم را با هاله ای از تمسخر دیدم. علت را جویا شدم و پاسخ داد: دیدم تلوزیون هم این خبر را منتشر کرد و گفتم شاید خبر مهمیه که دادار ددور کردند، منم به اطلاع دوستانم برسونم.

نوشتم:

" 《قبل از اینکه درباره راه رفتن دیگران نظر بدهیم، ابتدا چند قدم با کفشهای او راه برویم》 ؛ شما چقدر از مشکلات همسران شهدا آگاهید؟ از ازدواج نکردنشان و حتی از ازدواج کردنشان!. اینکه در جوانی بنیان زندگیشان را از دست میدهند و خیلی چیزهای دیگر...
《اگر مرحم نیستیم لااقل نمک نپاشیم》. زیبنده نیست یک #همسر_شهید [حتی به دلیل سیاستهای غلط فرهنگی در انعکاس و اطلاع رسانی] دست آویز #تمسخر ما گردد"

بعد دوباره خودم سری به فضای مجازی زدم و متاثر تر شدم از این هم زخم! از اینکه در دنیایی که روشن فکر مآب ها دم از #فرهنگ و #تجدد میزند و برای یک اتفاق از زندگی انسانهایی که تکیه گاه خیمه شان و آمال و آرزوهای فروانی که در هنگام انتخاب همسرشان داشتند یک شبه [برای دفاع از وطن و امنیت کشور] از دست داده اند، فضای تمسخر و توهین و ... را فراهم میسازند.
بی شک تک تک آنها در تعیین مسیر ادامه زندگی چه بسا بحرانهای شدید را پشت سر گذاشتند. چه آنهایی که با عدم ازدواج مجدد سلامتی و جوانی خود را به خطر انداختند و به پیری زودرس رسیدند و چه آنها که با ازدواج مجدد هیچگاه نتوانستن طعم شیرین زندگی اولیه خود را مجددا تجربه کنند و حتی آنها که با چالشها و بحرانهی متعدد برای فرزندان و یادگاران شهیدشان به دوش کشیدند...
به راستی گناه این قشر مظلوم چیست؟!
درود بر #همسران_شجاع_شهدا که معنای واقعی #ایثار هستند و بی شک مظلوم ترین قشر از ایثارگرانند.

سلامت و عاقبت بخیر باشید
محمد بهرامی - ۲۶/دی/۱۳۹۷

#تلنگر
#به_خود_بیاییم
#فرهنگ
#فضای_مجازی
#همسر_شهید_حججی
#همسران_شهدا
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

این مطلب را حتما بخوانید. با خواندن این جملات بی اغراق رگ های سرم متورم شد، صورتم داغ شد و من از خودم خجالت کشیدم. بیچاره آنهایی که بامشان بیشتر است!!! چگونه جواب این مادر شهید را بدهیم؟ باز هم #قربت_الی_الله به خون شهدا و کشور خیانت کنیم!!! بیچاره تر آنهایی که به خاطر دنیای دیگران، [در ایام انتخابات] با مظلوم نمایی #منافقین به قول فرمایش رهبری جای شهید و جلاد را عوض کردند:

مادر بزرگوار #شهید_یوسف_داورپناه

من #مظلوم_ترین_مادرشهید هستم.
منافقین من و فرزندانم را اسیر کردند
من #تنها مادر شهیدم که منافقین بچه ام را جلویم سر بریدند شکم بچه ام را پاره کردند و #جگرش را دراوردند.

با ساتور بدن فرزندم را قطعه قطعه کردند💔 و من 24 ساعت با این بدن تنها ماندم و #خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و #دفن_کردم. ♨️بابت اقتدار و امنیت مان به چه کسانی بدهکاریم...

#تلنگر
#مادر_شهید
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
مادر است دیگر
رفته تمثال پسرش تو خیابون رو تمییز میکنه

یه چیزایی رو فقط مادرا می‌فهمن❤️😢
خدایا به دل سوخته و قد خمیده این مادران، مشکلات را مرتفع و دلها را آرام بفرما

#شهید
#مادر_شهید
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
More