چه برای سی سال گذشته، چه برای چهار سال گذشته... انتظار سخت است.. چه برای مادری که چشم به درب خانه دوخته و هنوز منتظر فرزند است... و چه برای فرزندی که ... [ در تصویر خود حدیث مفصل بخوان ] آنچه مشترک است #درد است. نه درد جدایی که در آلام این روزهای جامعه هیچ است. درد هایی که به واسطه بی مسئولیتی برخی #مسئولین ، خیانت #خواص و دشمنی #منافقین [نه فقط #مجاهدین_خلق] کم نیست. و این روزها، غریبه و آشنا طلبکارند از این #خونها ...
دردها در برابر زخمها هیچ است، خصوصا اگر #زخم_زبان باشد. بگذریم...
هیچ گاه در طول عمرم روضه حضرت رقیه(س) را اینگونه با سلول سلول وجودم حس نکرده بودم خدایا... به پاکی و حرمت اشک دخترکی که پس از چهار سال انتظار اینگونه در کنار استخوان های پدر آرام می گیرد ظهور حجتت را برسان
شهدا به وطن خوش آمدید... و... فقط باز هم همان جمله همیشگی: #شهدا_شرمنده_ایم
این مطلب را حتما بخوانید. با خواندن این جملات بی اغراق رگ های سرم متورم شد، صورتم داغ شد و من از خودم خجالت کشیدم. بیچاره آنهایی که بامشان بیشتر است!!! چگونه جواب این مادر شهید را بدهیم؟ باز هم #قربت_الی_الله به خون شهدا و کشور خیانت کنیم!!! بیچاره تر آنهایی که به خاطر دنیای دیگران، [در ایام انتخابات] با مظلوم نمایی #منافقین به قول فرمایش رهبری جای شهید و جلاد را عوض کردند:
من #مظلوم_ترین_مادرشهید هستم. منافقین من و فرزندانم را اسیر کردند من #تنها مادر شهیدم که منافقین بچه ام را جلویم سر بریدند شکم بچه ام را پاره کردند و #جگرش را دراوردند.
با ساتور بدن فرزندم را قطعه قطعه کردند💔 و من 24 ساعت با این بدن تنها ماندم و #خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و #دفن_کردم. ♨️بابت اقتدار و امنیت مان به چه کسانی بدهکاریم...