سین/ هنر و ادبیات

#کتاب
Channel
Art and Design
Books
Persian
Logo of the Telegram channel سین/ هنر و ادبیات
@quqnusPromote
785
subscribers
1.65K
photos
242
videos
43
links
Art & litrature سین(Sîn) یا سوئن(Su’en) خدای ماه نزد اکدی‌ها و سومری‌ها در میان‌رودان بوده. نشانی ادمین: @farGuraan زیر نظر: فرهاد ح گوران طراح لوگو کانال: ناصر خادم
#کتاب_ها
#صمد_بهرنگی
( ۲ تیر ۱۳۱۸ / تبریز – ۹ شهریور ۱۳۴۷ / مرگ در رودخانه‌ی ارس) 
#کتاب
دختری که در روستای وشنام دری (چابهار) داستان می‌خواند.
@Quqnus
4_5870674510662863875.pdf
1.3 MB
#کتاب_خوب

▫️فاشیسم چیه؟
پرنده‌س یا لک لک؟
🔸نوشته‌ی: ییلماز گونی
🔹ترجمه‌ی: ایرج نوبخت
@quqnus
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📚 #کتاب
تارا تیرگری، ۶ ساله. پیش دبستانی.
داستان زندگی فریدا کالو، نقاش بزرگ را برای‌مان خوانده است.
@Quqnus
#کتاب_بخونیم

مامان‌ام عادت داشت در هر فصل سال یکى دو بار برود به ده پیش خواهرش بماند: خودش معتقد بود که این روزها تنها روزهاى آسایش و خوشىِ اوست و مى‌گفت اگر دل‌اش براى خانه شور نمى‌زد و یقین داشت که در غیاب‌اش آب از آب تکان نخواهد خورد خیلى بیش از این‌ها به ده مى‌رفت و از مزایاى استراحت در ده استفاده مى‌کرد. اما حیف!

بابام گفت: هیچ‌چى بهتر از تنهایى نیست، حتا اگه همه‌ش یک روز باشه.
#کتاب
#دکتر_عبدالله

دکتر عبدالله یک پزشک دیوانه، دوره‌گرد و پرسه‌زن بوده. پشت کاغذ سیگار نسخه می‌نوشته و مجانی بیماران را ویزیت می‌کرده است. می‌گویند پاتوقش کتابفروشی «میرفطروس» لنگرود بوده است. داروخانه‌های این شهر، خط دکتر را می‌شناختند و نسخه‌اش را می‌پیچیدند.
به گفته مردم لنگرود، تشخیص دکتر عبدالله بسیار دقیق بوده. کسانی که از رفتن پیش دکترهای روز نتیجه‌ای نمی‌گرفتند، صبر می‌کردند تا او را در کوچه و خیابان ببینند و نسخه‌ای شفابخش ازش بگیرند.
دکتر عبدالله سال‌ها پیش در آتش سوخته و‌ جان باخته است.

این عکس را سال ۶۷ صاحب یک عکاسخانه به‌ نام ایلخان آل بویه از دکتر عبدالله گرفته است.

- بخشی از گزارش مهری شیر محمدی

@quqnus
#کتاب_ها
صمد بهرنگی ( ۲ تیر ۱۳۱۸ / تبریز – ۹ شهریور ۱۳۴۷ / رودخانه‌ی ارس) 
#کتاب

این یک صفحه از کتاب «سندباد بحری»، از مجموعه‌ی «کتاب های طلایی»، ترجمه‌ی محمدرضا جعفری است.
این کتاب ها را نشر نو منتشر کرده و هر نوجوانی که آن‌ها را نخواند مثل این است که یک میوه خوشمزه را هرگز نخورده است.

@Quqnus
#کتاب
بچه‌هایی که در مترو کتاب می‌خواندند.
ماسک هم زده بودند. 👌😷
@quqnus
#کتاب_بخونیم
«او اصلا به هیچ‌کس سلام نمی‌دهد. تازه، آب دهانش هم یک‌سره به راه است. جالب این‌جاست که هیچ‌کسی هم ازش توقع ندارد به دیگران سلام کند یا کسی به‌ش نمی‌گوید صورتش را با لباسش پاک نکند. ولی از کجا می‌توانند بفهمند ما دوتا برادر نیستیم؟ باید به همه‌شان بگویم سمت راست صورتم یک خال سیاه دارد. تازه، قد من چند سانتی‌متر از او بلندتر است.»
بخشی از کتاب «من برادرم هستم، من برادرم نیستم»
I Am My Brother, I Am Not My Brother
نوشته‌ی علی‌رضا مهدویِ هزاوه
ترجمه‌ی آرش خوش‌صفا

@quqnus
#کتاب_ها
صمد بهرنگی ( ۲ تیر ۱۳۱۸ / تبریز – ۹ شهریور ۱۳۴۷ / رودخانه‌ی ارس) 
#کتاب_بخونیم
#آه_ارنستو
#مارگاریت_دوراس
قصه‌ای عالی از یک نویسنده بزرگ برای کودکان.
@quqnus
سین/ هنر و ادبیات
#کتاب
Ahoo Jan Mehmane Mast.pdf
504.4 KB
#کتاب
آهو جان مهمان ما است
نوشته‌ی ارسکین کالدول
ترجمه‌ی علی عبداللهی

@quqnus
#کتاب
از کتاب "مورچه و کبوتر"
۱۰۳ قصه به روایت لئو تولستوی
ترجمه‌ی مهران محبوبی

@quqnus
#کتاب
یک حکایت از کتاب
"حکایت‌هایی برای زمانه ما"
نوشته‌ی جیمز تربر
ترجمه حسن هاشمی میناباد
نشر نو - ۱۳۹۷
@quqnus
#کتاب_بخونیم
#عکس

تینا در حال خواندن کتاب "قصه دخترای ننه دریا"، نوشته احمد شاملو.

@quqnus
کاریکاتور از: سعید صادقی

روز #کتاب_و_کتابخوانی است.
ما هم بریم کنار رودخانه قلاب بندازیم و ماهی بگیریم همان‌طور که پیرمرد رمان ارنست همینگوی به دریا زد و یک نهنگ صید کرد.
😊📚

@quqnus
سین/ هنر و ادبیات
#سرپل_ذهاب #زلزله #چادر بچه‌هایی که کتاب می‌خوانند. @quqnus
#کتاب
#زلزله
#کانکس
#سرپل_ذهاب

🔹م . چراغی
در جریان امدادگری در مناطق زلزله‌زده چیزی که بیش از همه اذیتم می‌کرد عکس‌ها، ویدئوها و گفته‌های ساختگی به‌خصوص با استفاده ابزاری از رنج بچه‌ها بود.
برخی عکاس‌ها، امدادگرها و خبرنگاران برای تاثیرگذاری بر اذهان عمومی کودکان را وادار می‌کردند در محلی بایستند تا از آنها تصویری ساختگی و غیر مستند بگیرند و منتشر کنند، تصویری که دردناک به‌ نظر برسد، یا سخنانی را به آنها تلقین می‌کردند که طوطی‌وار تکرار کنند.
همیشه از این رفتار بیزار بودم.
اوضاع آنچنان دردناک و بحرانی است که نیازی به این ترفندها و دروغ‌ها ندارد. امروز در محل کتابخانه شهرک زراعی مشغول مرتب کردن فضای داخل کانکس کتابخانه بودم. مسئول کتابخانه صدایم زد و گفت از پنجره بیرون را نگاه کنم
چند کودک کنار هم نشسته بودند. سرشان تو هم بود.
اول فکر کردم مشغول بازی موبایلی هستند.‌ نزدیک که رفتم دیدم کتاب می‌خوانند.‌
یکی از کتاب‌ها شازده کوچلو بود.
واقعا هم مجذوب مطالعه شده بودند.‌
این از زیباترین صحنه‌هایی بود که در این مدت زلزله دیده‌ام.
خواستم برای دوستانم بفرستم و آنها را هم در شادی خودم شریک کنم، اما با خودم گفتم حتما فکر می‌کنند تصویر ساختگی‌ست و واقعیت ندارد.
شاید فکر می‌کنند خودم به آنها چند کتاب داده‌ام و ازشان عکس گرفته‌ام.
آخر اینجا زلزله آمده است.
مردم خانه خراب شده‌اند. کودکان غذا و لباس می‌خواهند. آخر چه کسی دراین اوضاع می‌آید و کتاب می‌خواند!
@quqnus
More