۲۵ سپتامبر | صدوبیستودومین زادروز روبر برسون (۱۹۹۹-۱۹۰۱)–مارگریت دوراس: «آنچه آدمها تا الان در شعر و ادبیات کردهاند برسون با سینما انجام داده. میشود گفت سینما تا الان انگلوار زندگی کرده و از هنرهای دیگر تغذیه کرده است. ولی با او به سینمای ناب وارد شدهایم. سینمایی که تنها از آن اوست.»
–میشائیل هانکه: «به قول برشت، «دست یافتن به هیچچیز به دشواریِ سادگی نیست.» هر کسی در رؤیای خود به این فکر میکند که کارهای ساده انجام دهد و با این حال کل جهان را در کارش بگنجاند. فقط بهترینها به این مرتبه میرسند. همچون برسون.»
–آندری تارکوفسکی: «برسون یک نابغه است، صراحتاً میتوان به این اذعان داشت، او یک نابغه است. اگر او در جایگاه اول قرار دارد، نفر بعد در جایگاه دهم است (فاصله نجومیست). نشانی از حرکتی بیهوده در او دیده نمیشود.»
–آندری تارکوفسکی: «برسون شاید یگانه فرد در تمام تاریخ سینما باشد که ترکیبی کامل میان کار هنری پایان گرفته با مفهومی نظری را که از پیش به دقت شکل گرفته بود، کشف کرد. من هیچ هنرمند دیگری را در این مسیر چون او پیگیر نمیشناسم. اصل اساسی او حذف تمامی آن چیزهایی است که خودش آنها را صریح و بیش از حد بیانگر دانسته است. از این راه او توانسته از شّر مرزی که میان تصویر و زندگی راستین کشیده شده رها شود یعنی توانسته زندگی را تصویری و بیانگر کند.»
–ژیل دلوز: «برسون یقیناً بزرگترین فیلمسازی است که ارزشهای لامسهای را مجدداً وارد فیلم کرده است. نه فقط به این علّت که نماهایی عالی از دستها میگیرد. او به این جهت بلد است تصویرهایی درخشان از دستها بگیرد که به آنها نیاز دارد. شخص خالق کسی نیست که برای لذّت کار کند. شخص خالق فقط کاری را میکند که با تمام وجود به آن نیاز دارد.»
–سوزان سانتاگ: «از نظر برسون، هنر کشف آن چیزی است که ضروری است –فقط همان و نه چیزی بیشتر. قدرت شش فیلم برسون در این واقعیت نهفته است که خلوص و وسواس او، صرفاً بیانیهای در باب سرچشمههای سینما نیست، شبیه بخش اعظم نقاشی مدرن که بیشتر تفسیری است و زبان نقاشی در مورد نقاشی؛ این فیلمها در عین حال ایدهای هستند در باب زندگی، در باب آنچه که کوکتو «سبک درونی» مینامدش، و در باب جدیترین طریق انسان بودن. ... «شکست»های برسون بسیار ارزشمندتر از موفقیتهای اغلب کارگردانان است.»
–الکساندر سوکورف: «شیفتۀ برسونام. در خانه مجموعۀ کوچکی از فیلمهایش دارم و آنها را بارها و بارها با کمال دقت تماشا میکنم. به شعر خواندن میمانَد. راستش بخواهید من علاقۀ چندانی به فیلمهای سینمایی ندارم و از آنها چندان هم سر درنمیآورم. فیلم دیدن برای من یک جور فشار روحی است، روحم را خسته میکند. ولی فیلمهای برسون را که تماشا میکنم احساس رهایی کامل میکنم و از هیچ چیز نمیترسم. از چیزی نمیترسم. عجیب نیست که فرانسویها برسون را درک نمیکنند یا اصلا از کارهایش لذت نمیبرند. اصلا عجیب نیست. او حتی برای کشوری مثل فرانسه زیادی بزرگ است.»
–ژان-لوک گدار: «برسون یعنی سینمای فرانسه، همچنان که داستایفسکی یعنی ادبیات روسیه و موتسارت یعنی موسیقی آلمان.»
Photo: Robert Bresson and Balthazar by Georges Menager, 1966.
@Ciinematheque