ریچارد داوکینزایدهی اصلاح نژادی برای انسان در دو قرن گذشته توسط بعضی ایدئولوژیها (مثلاً توسط نازیها در آلمان) مطرح شده است و حتی تلاشهایی برای این کار هم انجام گرفته است.
آقا و مقتدای آتئیستهای تهاجمی عالم، جناب ریچارد داوکینز، در بارهی این ایده توئیتی زده، و نسیم طالب
جوابش را داده. ریچارد داوکینز گفته: "این که یوجنیکس (اصلاح نژاد بشری=eugenics) را به دلایل ایدئولوژیک و سیاسی و اخلاقی محکوم کنیم یک چیز است، و اینکه بگوییم که چنین چیزی در عمل نمیتواند موفق شود، چیز دیگری است. مسلماً میتواند موفق شود! چنین کاری (اصلاح نژادی) برای سگها و گاوها و اسبها و خوکها و گل رُز جواب داده، پس چرا برای انسانها جواب ندهد؟! واقعیات کاری به ایدئولوژی ندارد!"
در جواب نسیم طالب گفته: "داوکینز نادان نمیفهمد که چنین اصلاح نژادی
فقط و صرفاً برای یک
عملکرد خاص جواب میدهد. مثلاً گاوهایی بسازیم که شیر زیادی میدهند یا اشخاصی که سریع ۱۰۰متر شنا کنند. انسانها بسیاری ابعاد دارند، و محیط هم به گونهای غیرقابل پیشبینی تغییر میکند......
این [سخن داوکینز] ورژن عمیقتر برنامهریزی متمرکز است."
در حقیقت، داوکینز در اینجا بسیاری از دانستههای علم زیستشناسی (رشتهی خودش!) را نادیده میگیرد: سالهاست که زیستشناسان میدانند که اکثر قریب به اتفاق اصلاح نژادهای انجام شده روی حیوانات و گیاهان در سطح ژنتیک تغییراتی "مخرب" اند و موجب از دست رفتن غیرقابل برگشت بعضی عملکردهای ژنها یا پروتئینهای مربوطه میشوند. این حتی در مورد وقتی که جانور حاصل به نظر قویتر بیاید (مثل نژاد سگ بولداگ) درست است. در نتیجه، اگر این حیوانات در طبیعت به حال خود رها شوند فوری نابود میشوند (شامل بولداگ!)، و یا ژنشان خیلی زود در دریای ژن حیوانات تغییرنیافته مضمحل میشود.
ولی مشکل حتی حادتر از این حرفهاست. پیشرفتهای جدید در زمینهی دیاناِی و زیست شناسی رشدی کاملاً ایدههای قدیمی که هنوز داوکینز به آنها پایبند است را زیر سؤال بردهاند (مثل ایدهی "ژن خودخواه"). بیست سال پیش تصور میشد که با کاوش کامل ژنها، میتوان بسیاری از بیماریها (به خصوص بیماریهای ارثی) را درمان کرد یا از آنها پیشگیری کرد. اکنون دیگر چنین امیدی نمیرود. برای بحثی در این باره
این مصاحبه با زیستشناس سرشناس پروفسور دنیس نوبل از دانشگاه آکسفورد را ببینید.
اما مشکل اصلی داوکینز عقب بودن از قافلهی علم نیست. مشکل اصلی او علم (science) نیست، بلکه علمزدگی یا ساینتیسم (scientism) است: این باور که علوم تجربی تنها فراهمکنندهی حقیقتاند و اینکه انسان با علوم تجربی توانسته بر جهل نهادین خود غالب شود.
و معمولاً
یکی از میوههای ساینتیسم ایمان به برنامهریزی متمرکز، برای اصلاح امور، با قدرت علم و دانش است!@jenabegav