مایکل بیهی و طراحی هوشمند#مایکل_بیهی، بیوشیمیستی که در دانشگاه لیهای در پنسیلوانیای آمریکا تدریس میکند، شخصیتی آشنا برای کسانی است که مباحث مربوط به داروینیسم را دنبال میکنند. او را "پدرخواندهی (Godfather) طراحی هوشمند" خواندهاند، و گاه "شیر غرندهی طراحی هوشمند."
مایکل بیهی در سال ۱۹۵۲ در خانوادهای کاتولیک در آمریکا به دنیا آمد و بزرگ شد. به خاطر علایقش به کارکرد حیات رشته بیوشیمی را انتخاب کرد. در زمان تحصیلش و نیز بعد از شروع به کارش در دانشگاه، مشکلی با نظریهی داروین و مکانیسم داروینی (برای شرح منشاء موجودات زنده) نداشت و آن را توضیحی قانعکننده و علمی میدانست. تا اینکه در دهه ۱۹۸۰ میلادی با کتاب دنتون تحت عنوان "
تکامل، نظریهای دچار بحران" روبهرو شد، و با خواندن آن، متوجه مشکلات عدیدهی چارچوب داروینی شد. آن سالها، زمانِ اوجگیری تحقیقات زیستشناسی در سطح مولکولی و داخل سلولی بود و بیهی متقاعد شد که معمای حیات را باید در این سطح رمزگشایی کرد.
در سال ۱۹۹۶، بیهی اولین کتابش با عنوان "جعبه سیاه داروین" را منتشر کرد. او که گمان میکرد فقط یککتاب نوشته و میتواند بیسروصدا به دنیای ساکتش در دانشگاه و آزمایشگاه برگردد، ناگهان خود را در مرکز بحث و گفتوگو و جدال بر سر موضوع داروینیسم یافت! او در این کتاب، ابتدا این نکته را مطرح کرد که برای گشایش معمای حیات و برای بررسی و ارزیابی سناریوهای مختلف داروینی (مثلاً برای ساختار چشم)، بحث در سطح آناتومی بیرونی خیلی ثمربخش نیست، و موافقان و مخالفان داروینیسم با ماندن در این سطح، در حقیقت از پایهی اساسی حیات غافل شدهاند! پایه حیات را باید در دنیای محیرالعقول سلولها جُست، دنیایی که پیشرفتهای تکنولوژیک چند دهه اخیر هر روز بیش از پیش پیچیدگیهای باورنکردنی از آن را مکشوف کرده است. اگر نظریه داروین نتواند این ساختارهای پیچیده و ماشین آلات مولکولی که هر دقیقه و ثانیه در سلولهای زنده مشغول کار و همکاریاند را توضیح دهد، در آن صورت بنا کردن سناریوهای تکاملی در سطح آناتومی کلان، مثلاً برای ساختار چشم، بیفایده میگردد.
بیهی سپس مفهوم پیچیدگی کاهشناپذیر را معرفی میکند:
سیستمی دارای پیچیدگی کاهشناپذیر است که از تعدادی از اجزا تشکیل شده که در تعامل با یکدیگرند تا کل سیستم عملکرد خاصی را داشته باشد، به گونهای که سیستم با حذف هر کدام از اجزایش از عملکرد بیفتد. یک سیستم با پیچیدگی کاهشناپذیر را نمیتوان با مکانیسم داروینی و به صورت گامبهگام بنا کرد! چرا؟ چون آن چیزی که یکگام قبل از سیستم کامل است یکی از اجزا را ندارد و بنابراین عملکردی نیست، و توسط انتخاب طبیعی حذف میشود.
مثال سادهای برای پیچیدگی کاهشناپذیر تلهموش است! حذف هر یک از اجزای تلهموش آن را به چیزی تبدیل میکند که عملکردی ندارد. (ولی مثلاً یک اتوموبیل پیچیدگیش کاهشناپذیر نیست، زیرا مثلاً میتوان صندلیها و بوق و ترمزدستی و تایر زاپاس و چراغها را کَند و دور افکند و کماکان با آن صندوق میوه جابجا کرد!). برای توضیح بیشتر در مورد این مفهوم، میتوانید ترجمه
فصل۲ از این کتاب را در اینجا ببینید (و
فصل۱ در اینجا).
بیهی در ادامه چندین ساختار پیچیده مولکولی در سلولها را مورد بررسی قرار میدهد و استدلال میکند که آنها پیچیدگی کاهشناپذیر دارند. مثالی از این کتاب که بسیار مشهور شد و مورد توجه قرار گرفت، تاژک باکتریها بود. تاژکها موتورهای شنای بسیاری از انواع باکتریهایند. عکسی از ساختار پیچیده یک تاژک را میتوانید
اینجا ببینید. تاژک باکتری در واقع یک موتور چرخنده است با اجزای یک موتور چرخنده مانند شافت، قسمت روتور و قسمت استاتور..... فقط با این تفاوت که این قسمتها در تاژک از پروتئینها تشکیل شدهاند. این موتور دنبالهی مویی شکلی را با سرعت شگفت آور چندهزار بار در دقیقه میچرخاند تا باکتری در آب بتواند شنا کند.
تاژک باکتریایی ساختار شگفتآوری است. ولی فقط این و موارد دیگر در کتاب "جعبه سیاه داروین" به هیچ وجه موارد استثنائی نیستند! در سه دهه گذشته هر روز و هر روز ساختارها و ماشینهای مولکولی بسیاری در سطح درون سلولی کشف میشوند. در حقیقت، در طی ربع قرنی که از انتشار این کتاب میگذرد، معمای این ساختارها و ماشینها هر روز بغرنجتر و دستنیافتنیتر مینمایند. الان دیگر عادی شده که در هر باکتری به ظاهر ساده، هر سلول، هر گونه عملکرد داخل سلولی یا بینسلولی وقتی با پیچیدهترین تکنولوژی روز دقیق شویم، بلااستثناء ساختارها و سیستمها و ماشینهای پیچیدهای کشف میکنیم که مکانیسم داروینی (یعنی انتخاب طبیعی که بر روی تغییرات تصادفی عمل میکند) هیچگونه توضیحی برایشان ندارد (حتی در سطح سناریوهای تخیلی به سبک داوکینز و رفقایش!).
در بخش بعدی این نوشتار به دو کتاب دیگر مایکل بیهی خواهیم پرداخت.
سخنرانی دکتر بیهی