اعتدال برای عدالت

#شاهنامه
Channel
Logo of the Telegram channel اعتدال برای عدالت
@nationalism_iranyPromote
5.91K
subscribers
7.47K
photos
4.1K
videos
518
links
#آبان۹۸ کانال دیگرمان:👇 @DERAFSH_IRANSHAHR 🔥آرمان ایران‌‌منشانه در درجه اول قرار دارد🔥 جنبش #رستاخیز_آریایی،همه‌جانبه برای منافع ملی ایران تلاش میکند #جاوید_شاه پان‌ایرانیسم-سومکا-رضاشاه‌پهلوی پدر نوین ایران،رسالت آریایی-دولت-ملت ساسانی ایرانشهر
روز بزرگداشت سخنگوی تاریخی ناسیونالیسم ملت ایران، فرزانه فردوسی بزرگ، بر همه ایرانیان میهن پرست گرامی باد.

یادداشتی از سرور حسین کاظمی
۲۵ اردیبهشت ۲۵۸۰ - ۱۴۰۰


پاینده ایران

ایرانشهر و ایرانِ فرهنگی، فقط تاریخ نیست، «آینده ای است که ما خواهیم ساخت».


خداینامک ها و شاهنامه فردوسی، همواره بیشترین سهم را در یگانگی بخشیدن به ملت رنگارنگ ایران داشته و امروز هم بسیار کارساز است تا ایرانشهرِ گرفتارِ فترت و انیران را به یگانگی و نیرومندی برساند.


پاینده ایران


#شاهنامه
#خداینامک
#ناردکاچیتا
#ایران_بزرگ_فرهنگی

@paniranist_org
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرامگاه #کاوه_آهنگر شخصیت اسطوره‌ای ايرانيان
در روستایی از توابع #شهرستان_فریدن در #استان_اصفهان که با نام «#مشهد_آهنگران» یا «#مشهد_کاوه» خوانده میشود، آرامگاهی وجود دارد که به «آرامگاه کاوه آهنگر» شهرت دارد.

#رزم‌آرا، در کتاب جغرافیای نظامی ایران اشاره میکند: گروهی از مردمان منطقه‌ی فریدن که در روستاهای مشهد کاوه، جمالو ، #اورگان و #بردشاه زندگی می کنند، خود را فرزندان کاوه آهنگر میدانند.
کاوه آهنگر کیست؟؟؟
کاوه آهنگر شخصیتی #اسطوره‌ای در #شاهنامه_فردوسی است. او قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام #ضحاک را پی می‌ریزد.
نشان جنبش او #درفش_کاویانی، پیشبند چرمی‌اش است که بر سر نیزه‌ای می‌آویزد. کاوه نماد انسان‌های زحمت کش و ستم‌دیده‌ای است که از قشرهای متوسط و پایین جامعه سر برآورده‌اند و زندگیشان پایمال ستم دستگاه حاکمان شده‌است.
او با همدستی نوه ضحاک تاج و تخت را به دلیل #ظلم_و_ستم، از او پس میگیرد


دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود.
𓄂𓆃
@Nationalism_IRANY ྿
اعتدال برای عدالت
تحلیل مسئله نژاد پرستی(نژاد گرایی) در نازیسم: نگاه هیتلر بر روی نژاد پرستی بیشتر حفاظت نسل و نژاد خود در مقابل سم هایی که از طریق رسانه مواد مخدر و غیره....به آریایی ها تحمیل میشد را عقیده ایی بالا میدانست یعنی اریایی ها رو از این حربه های بیگانگان حفظ میکرد…
آیا شاهنامه #نژاد‌پرستی را ترویج میکند؟

🔥 t.center/Nationalism_IRANY

پاسخ: نخست باید معنای نژاد را دریافت. سپس تفاوت نژادپرستی با نژادستیزی! دیگر اینکه پیوستگی زیبایی شناسی و بهبودخواهی همه‌ی گونه‌های گیاهی و جانوری و انسانی با پرستاری نژاد را دریافت. #شاهنامه رواج دهنده‌ی نیکی در برابر بدی است. و نژاد ایرانی سرآمد هرگونه انسانیت و دادگری و آبادانی و دانش بوده است. فراموش نکنیم که #نظامی_گنجوی، ایران را دل عالم و زمین دانسته و یا ایرانشاه در بهمن‌نامه، می‌سراید: چو ایران، جهان آفرین، نآفرید. اینها راستی‌ها و حقایق تاریخی هستند و نه انگونه نژادستیزی که به نام نژادپرستی در اندیشه‌ها افکنده‌اند.

از سوی دیگر

۱-حاکمیت انگلوساکسون در بریتانیا و شاید نیز در آمریکا، با نادیده گرفتن دموکراسی نمایشی‌شان مانند کارگزاری رنگین پوستان، همیشه سپیدپوستان را در مرکز فرماندهی و رده‌های بالای حکومتی دارد.

۲- برابری حقوقی نژادی همان اندازه درست و انسانیست که نابرابری حقیقی تاریخی‌شان را نیز بپزیریم. خاستگاه و ریشه‌ی تمدن بشری: ایران و نژاد #آریایی است. در استرالیا هفتادهزار سال بومیان در پایین‌ترین سطح زندگی بوده‌اند و اگر ایرانیان تمدن را پایه گزاری نمی‌کردند، سراسر جهان در بدویت می‌ماند.

۳-باستان شناسی نشان میدهد هیچ یک از دو نژاد سیاه و زرد نه تنها آغازگر شهری‌گری و دانش نبودند بلکه از نژاد آریایی وام‌ها گرفتند. پس خود فرهنگ، برخاسته از گوهر=نژاد بوده است و سپس باز هم بالنده‌تر شد.

۴- جهان یک موزه‌ی زنده است و چه بهتر که هر نژاد و گونه و نوع، ماندگار بماند و از میان نرود. ما نژادپرست بودیم اما نژادستیز و نژادکش نبودیم!! (این نکته بسیار حائر اهمیت است) ما در طول تاریخ ایران باستان بسیار کمتر دختران خود را به انیران می‌دادیم. خویدوده همانا زناشویی درون دینی و درون نژادی نیز بود. (که بسیاری به دروغ و تهمت به ازدواج با محارم نسبت می‌دهند)

۵– با نگرش به برتری نژادی که برتری فرهنگی و تاریخی را نیز در پی داشت، ایرانیان شایسته و بایسته نمی‌دیدند که چندان با دیگر نژادها و تبارها بیامیزند. سروده‌ای از فردوسی بزرگ:

"از ایران و از ترک و از تازیان--نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود--سخن‌ها به کردار بازی بود"

۶- دانش امروزین ژنتیک نشان داده که نه تنها ویژگی‌های مادی و فیزیکی و پیکری، بلکه خیم و خوی و رفتار نیز با ژن و گوهر به ارث میرسد.

۷- از دید زیبایی شناسی نژادی، این نژاد زرد است که میکوشد چشمان تنگ خود را مانند نژاد آریایی، درشت کند. و کارتون‌های ژاپنی چنینند!! و بسیاری از عمل چشم کُره‌ایی‌ها و ژاپنی‌ها در عمل چشم درشت و چهر‌ه‌هایی عمل کرده شبیه ایرانی را دیده‌ایم! این نژاد سیاه است که میکوشد خود را به زیبایی‌های نژاد سپید نزدیک کند. اینها به معنای تحقیر و نادیده گرفتن حقوق انسانی نیست. تنها یک راستی و واقعیت است...

۸- در بزرگترین دولت جهانی=شاهنشاهی هخامنشی، همه‌ی نژادها و تبارها همکاری و مشارکت داشتند اما همگی زیر فرمان نژاد آریایی بودند.

۹- آیین پادشاهی ایرانی نشان میدهد که نژاد شاه باید دست نخورده بماند و یا اینکه بهتر شود. ازین رو چه عروس ایرانی و چه عروس انیرانی را بررسی میکردند که دارای گوهر و ژن شایسته باشد.

۱۰- از نگاه سیاسی و کشوری، زخمه‌های بسیار خوردیم از زناشویی شاه با زنان انیران. پسران #انوشیروان و #خسرو_اپرویز (نوشزاد و شیرویه) که از مادرانی رومی – مسیحی بودند، بر ضد پدرانشان دست به براندازی و کودتا زدند. حاصل ازدواج یکی از شاهان اشکانی نیز با زن رومی،‌ نتجیه‌اش پسری شد که پدرش را کشته و ارزش‌های شهریاری ایرانشهری و اصول ملی دین زرتشتی نیز شدیدا زیر سوال رفت.

۱۱- بسان آیین و فرهنگ و زبان، نژاد نیز شناسه ها و مشخصه‌هایی ویژه دارد. چنانچه آمیزش های بی‌رویه نژادی انجام شود، انگاه دیگر سیمای ایرانی از انیرانی بازشناخته نمیشود.

۱۲- من #داریوش، شاهِ بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای همه‌گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دورودراز، پسرِ ویشتاسپَ، هخامنشی، پارسی، پسرِ پارسی، یک آریایی، دارای <<نژاد آریایی>>…

🔥 t.center/Nationalism_IRANY

سرچشمه:دبیرستان آستان مغان
اعتدال برای عدالت
یک خاخام صهیونیست مدعی شده که خدای یهودیان میخواهد دشمنانشان را با ویروس کرونا از بین ببرد و همه‌ی ایرانی‌ها را نابود کند، او برای ایتالیایی ها هم همین آرزو را میکند چون مرکز مسیحیت است! فرق دیدگاه برتری در آریایی و یهودی در این است که یهودیان خود را از انسان…
یهودی در شاهنامه #فردوسی:

#براهام در شاهنامه نام مردی یهودی است، که با وجود توانگری و ثروتش بسیار فرومایه و نان کور، خسیس و بود.

بر اساس روایت شاهنامه، #بهرام_گور به عنوان سواری که از همراهی اردوی شاه بازمانده‌ است، به خانه او رفت و مهمان او شد. براهام خود را مردی فقیر و تهی‌دست خواند و از بهرام گور عهد و پیمان خواست که هیچ چیزی از او نخواهد و چیزی طلب نکند.

علاوه بر این براهام بی‌آنکه بداند که بهرام شاه ایران است، از وی قول گرفت که پگاهان (صبح روز بعد) به هنگام بازگشت و ترک خانه او، سرگین اسبش را بروبد و جارو کند و به علاوه اگر زیانی وارد آورد، تاوان آن را بپردازد.
شاه به ناچار آن شب را بر نمد ِزین ِاسب خود خفت، اما چون به بارگاه خویش بازگشت، براهام را فرا خواند و اموال و دارایی ‌های او را ستاند و مصادره کرد و این اموال و دارایی ‌ها را به لنبک که فقیری جوان مرد و گشاده ‌دست بود و همین ‌طور به تُهیدستان و مستمندان دیگر بذل و بخشش نمود.

فردوسی در شاهنامه این گونه به توصیف #براهام پرداخته‌ است:
براهام مردیست پُر سیم و زر
جهودی فریبنده و بد گُهر

منابع:
#شاهنامه_فردوسی
پارسی نگاشته شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم ۱۳۸۷.

🏛 @IRAN_NAZISM
#شاهنامه

♣️ضحاک مادروش

👇👇👇👇👇

داستان ضحاک با قصه‌ی جمشید آغاز می شود. جمشید پادشاهی اسطوره‌ای بود که هفتصد سال با بزرگواری بر ایران حکومت کرد و در دوره‌ی حکمرانی خود، به لطف پروردگار، آرامش و عدالت، تمدن، بهداشت و سلامت، هنر و شکوه، شادکامی و خوشبختی برای این سرزمین به ارمغان آورد. ولی سرانجام موفقیت، او را مغرور و متکبر کرد. او مدعی شد که مردم باید نه تنها او را فرمانروا بلکه خالق جهان بدانند. تکبر، سبب سرنگونی او شد زیرا خداوند «فره» یا شکوه شاهانه‌ی الهی، ثروت و خرد جمشید را از او گرفت. افول ستاره‌ی بخت جمشید باعث ظهور ضحاک شد.

اهریمن (شیطان) ضحاک را فریب داد تا پدرش مرداس را که نجیب زاده‌ای عرب بود، برای تصاحب ثروت و قدرت او بکشد. اهریمن در این کار او را با کندن گودالی در باغ در مسیر روزانه‌ی حرکت مرداس برای نیایش و پوشاندن آن گودال با شاخ و برگ، یاری کرد. مرداس در گودال افتاد و جان سپرد. ضحاک به قدرت رسید.

اهریمن در لباس آشپز ظاهر شد و ضحاک، فرمانروای جدید را سه روز مهمان غذاهای لذیذ و رنگانگ تهیه شده از گوشت پرندگان و حیوانات کرد. روز چهارم، ضحاک که از کار آشپز خوشحال شده بود، از او خواست که هر چه دوست دارد از ضحاک بخواهد. اهریمن که منتظر چنین فرصتی بود، گفت که چیزی جز خوشحالی ضحاک نمی‌خواهد و اگر ضحاک اجازه دهد که او شانه‌هایش را ببوسد، بسیار خوشحال خواهد شد. اجازه صادر شد و اهریمن پس از بوسیدن شانه‌های ضحاک ناپدید شد. دو مار سیاه در محل تماس لبهای اهریمن ظاهر شدند. از بین بردن مارها ممکن نبود، زیرا با کشتن هر یک از آنها، مار جدیدی به جای مار کشته شده ظاهر می‌شد. همه‌ی پزشکان و حکیمان آن سرزمین از حل مشکل مارها عاجز ماندند. اهریمن به شکل پزشکی ماهر در دربار حاضر شد و دستور داد که هر روز مغز انسانی جوان به هر مار داده شود تا ضحاک از شر آنها در امان بماند. اهریمن، که از خوشبختی انسان‌ها بیزار بود، دستور کشتن همه‌ی انسان‌ها را صادر کرد. در زمانی که جمشید فر الهی خود را از دست داده بود، ضحاک از فرصت برای حمله به ایران استفاده کرد. جمشید شکست خورد، فرار کرد و صد سال پنهانی زندگی کرد. او سرانجام دستگیر شد و به دستور ضحاک به دو نیم شد. ضحاک مدعی تاج و تخت جمشید شد. او سال‌ها همانند حاکمی شرور سلطنت کرد و بسیاری از جوانان بی گناه را برای تغذیه‌ی مارها کشت. یک شب او در رویا دید که مورد حمله‌ی سه جنگجو قرار گرفته و آنها او را در میان شادی مردم به سمت کوه دماوند در نزدیکی تهران می‌کشیدند. این رویا ضحاک را آشفته کرد. او با بسیاری از مردان خردمند و خوابگزاران مشورت کرد. مردی شجاع سرانجام به ضحاک گفت که از عمر او چند روزی بیشتر نمانده است و شاه جدید، فریدون، او را سرنگون خواهد کرد.

در این میان، کاوه آهنگر یک روز وارد قصر ضحاک شد تا آشکارا به دستگیری پسر هشتم خود که قرار بود همانند هفت پسر قبلی خوراک مارها شود، اعتراض کند. ضحاک که از شجاعت کاوه غافلگیر شده بود، دستور آزادی پسر کاوه را صادر کرد ولی از کاوه خواست که با امضا کردن سندی که قبلاً به امضای بزرگان آن سرزمین رسیده بود، سخاوت شاهانه، عدالت و خیرخواهی ضحاک را تایید کند.

کاوه آن سند را پس از خواندن با خشم پاره کرد و درباریان بزدل و حیرت زده را به دلیل خدمت به این شاه ستمگر سرزنش کرد. کاوه با پسرش از دربار خارج شد، پیشبند چرمی خود را به سر نیزه‌ای بست و از مردم دعوت کرد که برای سرنگونی حاکم ستمگر به او بپیوندند. مردم دعوت او را پذیرفتند و بدین ترتیب قیام کاوه آغاز شد و پیشبند او به پرچم ملی مشهور (درفش کاویانی) تبدیل شد.

جوانی شجاع به نام فریدون، از تبار تهمورث، شاه ایران، که پدرش به دست ضحاک کشته شده بود، قبلاً برای خونخواهی پدرش قیام کرده بود. کاوه، پسرش و پیروان او، این جوان نجیب زاده را به عنوان شاه انتخاب کردند و فر الهی خورشید مانند را در وجود او مشاهده کردند. آنها چندین روز سوار بر اسب حرکت کردند و پس از گذشتن از اروند رود (رودخانه اروند، اکنون بین ایران و عراق جاری است و به خلیج فارس می ریزد) عازم پایتخت ضحاک شدند. آنها پس از تصرف شهر و قصر، زندانیان را آزاد کردند ولی ضحاک و ارتش او بیرون از شهر بودند. ضحاک پس از این که از اشغال قصر خود آگاه شد، با ارتش خود عازم پایتخت شد ولی مردم از همه طرف به سوی او هجوم آوردند. سرانجام ضحاک با ضربه‌ای که فریدون در کنار کاوه و پسرش به سر او زد، شکست خورد (همچنان که ضحاک در خواب دیده بود، آن سه مرد او را محاصره کردند و مرد جوان تر ضربه کاری را به سر او زد). ضحاک را با دست و پای بسته به غاری در زیر کوه دماوند بردند و در آنجا به زنجیر کشیدند. فریدون پس از آن شروع به از بین بردن همه‌ی آثار ظلم ضحاک کرد.

🎖ایرانشهر گرایی🎖
@ERANSHAHRISM🎖
#شاهنامه

♣️ضحاک مادروش

👇👇👇👇👇

🎖ایرانشهر گرایی🎖
@ERANSHAHRISM🎖