MANAME / مانامە

Channel
Logo of the Telegram channel MANAME / مانامە
@maname49Promote
598
subscribers
کانال تلگرامی معرفی آثار، اشعار و نوشتار علیرضا سپاهی لایین (کاوە زێدان) به زبانهای کوردی و فارسی.
هفته‌ی کتاب در ایران
و مصیبت‌نامه‌ای که ناخوانده مانده‌است!

🟢بخش دوم و پایانی

در مملکتی که اهل قلم و تولیدکنندگان کتاب از مولف و شاعر گرفته تا ناشر و کتاب‌فروش، همه در معرض ورشکستگی و نابودی اند و کمتر کسی به تعداد کتابهای موجود در کتاب‌خانه‌ی شخصی‌اش می‌بالد، بدیهی است که اوضاع از آنچه هست بهتر نمی‌شود. به این واقعیت تلخ، باید این سوءتفاهم غمبار را نیز افزود که افراد گوشی به‌دست و مجازی‌خوان با همین محتوای متورم و زردی که از طریق گروهها و صفحات سطحی دریافت می‌کنند، دچار توهم مطالعه و دانایی می‌شوند و بیش از پیش، اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی را به‌ دست فراموشی می‌سپارند.
با این توصیفات و توجه به نکاتی که اهل دغدغه مطرح می‌کنند، این حکم قطعی را نمی‌توان نگفته گذاشت که؛ جامعه‌ی بی‌مطالعه و کشوری که در آن کتاب و اهل قلم و اندیشه، به هر دلیلی از شان شایسته برخوردار نباشند، نه روزگاری خوش دارد و نه آینده‌ای روشن. در گفت‌وگویی که دو روز پیشتر، راقم این سطور با یکی از دوستان شاعر داشت، موضوع محوری سخن، شکوه‌ی طرفین از سطحی‌پسند شدن ذوق جامعه و ابتر ماندن تلاشهای جدی اهل ادب و تعداد قابل توجه کتابهای آماده‌ی چاپ اما فاقد امکان و اقبال نشر و همچنین زخم‌های باقی‌مانده از چاپ کتابهای قبل و بدهکاری دایم نویسندگان بود. و پایان‌بخش گفت‌وگو این شد که: وقتی کتاب، برای خالقش جز بدهکاری و یاس ندارد، چه توقعی می‌توان داشت از مردمی که فقر فکر و سفره، به آنان مجال تامل و تعمق و تحلیل جدی نمی‌دهد؟
بادا که اقلا در هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی، مدیران ارشد مملکت و به‌ویژه دست‌اندرکاران دولت جدید، در باب تنزل وحشتناک جایگاه کتاب و مولف و کتاب‌خوان در ایران، به‌طور جدی بیاندیشند، برای تجدید حیات این یار مهربانِ لاجان از طریق توزیع مسئولانه‌ی بودجه‌ها و یارانه‌های فرهنگی، چاره‌جویی کنند و فارغ از سلایق و مصالح ایدئولوژیک و تنگ‌نظری‌های سیاسی، با حمایت‌ عملی از پدیدآورندگان کتاب، روحی دوباره در این کالبد یخ‌زده بدمند. درمان این ناخوشی مزمن، در گرو این است که مدیران فرهنگی و اندیشمندان، دست در دست هم، مانع از دلسردی بیشتر نویسندگان، شعرا، پژوهشگران، ناشرین و کتاب‌خوانان این سرزمین، نسبت به حال و آینده‌ی کتاب و کار خود شوند و صدالبته این توجه، در جوامع حاشیه‌ای و مناطقی که به هزاران دلیل همواره از کتاب و مطالعه محروم بوده‌اند، اهمیت بیشتری دارد.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
هفته‌ی کتاب در ایران
و مصیبت‌نامه‌ای که ناخوانده مانده‌است!

🟢بخش نخست

در کشورمان ایران، از ۲۴ آبان تا اول آذرماه، هفته کتاب و کتابخوانی نامیده می‌شود. این نامگذاری، از جمله بایسته‌های شایسته‌ی ماست و بپذیریم که؛ «کتاب، یکی از بهترین ابزارها برای به کمال رساندن انسان‌هاست و کسی که در این دنیای پهناور و پیچیده زندگی می‌کند، نمی‌تواند با دنیای کتاب بی‌ارتباط و نیازش را به این بال پرواز، منکر باشد.
با این وجود، جای خالی کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه‌ی ما همیشه محسوس است و متاسفانه در سال‌های اخیر، به دلیل نحیف‌شدن سال‌افزون توان معیشتی و معرفتی مردم، این جای خالی را بیش از پیش احساس می‌کنیم. شاهد این مدعا، کم‌شدن آشکار سرانه‌ی مطالعه‌ی ملی و خروج بی‌تعارف کتاب از سبد اولویت‌ روزانه‌ی خانواده‌هاست.
هرچند که خواندن کتاب به هر شکل، مطالعه محسوب می‌شود، اما منظور آرمانی از کتابخوانی، مطالعات آزاد و خواندن کتاب‌های کارآمدی است که سهم بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی، دانش علمی و بینش فرهنگی یک جامعه دارند. بنابراین ناگزیریم بحث کتابخوانی عمیق و سوادآموزی ابتدایی را از هم تفکیک و موضوع مطالعات اجباری برای کسب نمره و مدرک را از کتاب‌خوانی هدفمند و مسئولانه، جدا کنیم.
ناگفته پیداست که؛ بخش عمده‌ای از ساعات مطالعه‌ی اقشار جامعه‌ی ما، مرتبط با گروه‌های مختلف سنی درگیر سوادآموزی و مدرک‌اندوزی است. مطالعات افرادی که در مقاطع مختلف مشغول تحصیل اند را نباید با آمار کتابخوانی مرتبط دانست، چرا که شاخص میزان کتابخوانی و میزان سوادآموزی در تمامی کشورهای جهان دو امر مجزا است.
در کشور ما، متأسفانه هیچ‌وقت آمار دقیق و رسمی از سوی مرکز آمار در مورد میزان کتابخوانی و یا نرخ مطالعه در ایران منتشر نشده است. طی سال‌های اخیر اعداد و ارقام متفاوتی از سوی نهادهای مربوط مثل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب و کتابخانه ملی در خصوص میزان مطالعه در ایران ارائه شده است که عموما آمارهایی ضد و نقیض است؛ آمار ضدونقیضی که در آنها سرانه مطالعه هر ایرانی بین ۲ تا ۷۰ دقیقه در روز متغیر است و متأسفانه همین آمارهای ضدونقیض، اعتبار این محاسبات را زیر سؤال می‌برد. آمارهایی که نشان می‌دهد در خوشبینانه‌ترین حالت -نزدیک به محال- سرانه مطالعه هر ایرانی ۷۰ دقیقه است و در بدبینانه‌ترین حالت ۲ دقیقه. باید این واقعیت را پذیرفت که متأسفانه فرهنگ کتابخوانی در وضعیت فعلی ایران وجود ندارد و تنها اقشار خاص جامعه، مطابق با سلیقه خود و اغلب نیاز تحصیلی خود کتاب می‌خوانند. این در حالی است که آمار سرانه مطالعه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بسیار بیشتر از این است. منتقدان کتاب‌نخوانی ایرانیان از آمار ۹۰ دقیقه مطالعه در ژاپن و انگلیس و ۵۵ دقیقه در مالزی و ترکیه سخن می‌گویند و این البته باید ما را بیش از همیشه متوجه فرق و فاصله‌های نگران‌کننده کند.
در این میان، همچنان که گروهی فواید کتابخوانی را برمی‌شمرند، گروهی دیگر پایین بودن سرانه مطالعه در ایران را در مقایسه با دیگر کشورها یادآور می‌شوند و دلایل و عواملی مانند گرانی کتاب، مشغله افراد و توسعه فضای مجازی را در ایجاد این اختلاف ذکر می‌کنند، غافل از اینکه در کشورهای دیگر کتاب از این گران‌تر و ساعات کار مفید افراد از این بیشتر است و توسعه فضای مجازی نیز رشد بیشتری نسبت به کشور ما داشته است. پس باید دلیل را در جاهای دیگری جست که شاید مهمترینش، واقعیت تلخ ارزش‌‌زدایی از دانایی و خردورزی است. در جامعه‌ای که دانایی، واجد امتیاز و بهایی نباشد و حتی مخل امنیت فردی نیز تلقی شود و کیفیت ترقیات معیشتی و موقعیتی، هیچ ربط معنی‌داری با میزان آگاهی و دانش افراد نداشته‌باشد و از این بدتر، اهل قلم و کتاب، آشکارا در زمره‌ی مطرودین حاکمیت و بالطبع در شمار فقرای اجتماع و آسیب‌پذیران مادی و معنوی آن محسوب شوند، چه انتظار و توقعی می‌توان از مردم برای مطالعه‌ی بیشتر داشت؟


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
سێ‌خشتی/sêxiştî/ سه‌مصرعی

سا پالووزڤانێ بێچارە!
sa palûzvanê bêçare!

پالووزڤان

پالووزڤانۆ! کا پالووزەک؟
تو مایی و کووزەکووزەک...
دزان، نەهێشتن قه‌رپووزەک!

palûzvan

Palûzvano! ka palûzek?
Tu mayî û kûzekûzek...
Dizan, nehêştin qerpûzek!

برای جالیزبان بیچارە

پالیزدار

جالیزبان! جالیزت کجاست؟
تو مانده‌ای و صدای سگی ترسیده...
دزدها، حتی یک هندوانه برجا نگذاشتند!

**
کا؟

پالووزڤان! کا پالووزێ تە؟
چما ترشە مڕووزێ تە؟
ئەرێ، دز بوو دلسوزێ تە!

ka?

palûzvan! ka palûzê te?
çima tirş e mirûzê te?
erê, diz bû dilsûzê te!

کجاست؟

جالیزبان! جالیزت کجاست؟
چرا سگرمه‌هایت درهم است؟
بله، آنکه دلسوزت بود، دزد بود!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
دوبیتی - رباعی

مردە

چه میزان نان حسرت، خورده باشیم
چە میزان عاصی و افسرده باشیم...
چهل سال اینچنین کم نیست... ما را
تکانی ده، مبادا مرده باشیم!

زندە

ایکاش که نان، بها بە جانت می‌داد
این چاە چهل پلە، امانت می‌داد...
شاید که هنوز زندە‌باشی، ساقی؛
کاش، عاشق تشنە‌ای تکانت می‌داد!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
چارینە/ باعی/ çarîne

ب ته چ!

بێ‌دەنگ بمین کوردۆ، زمانێ خوە بخوە...
روونی و تەنێ هەسرەتا جانێ خوە بخوە؛
ب تە چ وەلات و شاهی و ئازادی!؛
نانێ خوە بخوە، بممر و نانێ خوە بخوە!!

bi te çi

bêdeng bimîn kurdo, zimanê xwe bixwe
rûnî û tenê hesreta canê xwe bixwe
bi te çi, welat û şahî û azadî?;
nanê xwe bixwe, bimmir û nanê xwe bixwe!!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
نسلِ باختە!

ماییم؛ نماد نسلِ بی‌وصلی که
دل‌بست به عشق، یعنی آن اصلی که
شد شعر کتاب شرع، در فصلی که؛
با قافیه‌‌ای غلط، جهانش را باخت!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
چارینە/ باعی/ çarîne

تو ژی بخوە!

گۆت؛ مەڵە! ژ مە، سا دەرەوان وەخت مەگر
رابە و رێیا ڤی خەلکی بێ‌بەخت، مەگر...‌
لێ، گەپ کو تەڤا بوو، مەڵێ تە، کەنی و گۆت؛
روونی‌ بخوە لۆ، وەقەس ل خوە سەخت مەگر!

tu jî bixwe!

got; melle! ji me, sa derewan wext megir
řabe û rêya vî xelkî bêbext megir...
lê, gep ku teva bû, mellê te, kenî û got:
rûnî bixwe li, weqes li xwe sext megir!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
چارۆک

مخابن هەنە!

تا کەر هەبن، پین ژی هەنە
تا شەر هەبن، شین ژی هەنە
خەلکۆ! قەبوول کن، راستە کو؛
تا دین هەبن، دین ژی هەنە! 

Mixabin hene!

Ta ker hebin, pîn jî hene
Ta şer hebin, şîn jî hene
Xelko! qebûl kin, rast e ku;
Ta dîn hebin, dîn jî hene!

متاسفانه هستند!

تا حیوانی هست، لگدها هم هستند
تا جنگی هست، سوگ‌ها هم هستند
مردم، باید این حقیقت را پذیرفت که؛
تا اختلافات مذهبی هست، دیوانه‌ها هم هستند!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
در قید حیات!

در قید حیاتیم همە! چون صیدی
صیدی که ندارد مه و سالش، عیدی
این زندگی از مرگ چه بهتر دارد؛
وقتی که حیات داری و در قیدی!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
Forwarded from عکس نگار
آن‌شب، شب مهتاب بود...

زاوین، شهری است ییلاقی و خوش آب و هوا در مسیر مشهد به کلات که همین پنج‌شنبه‌شب هفدهم آبانماه، به یک دلیل شیرین و دلنشین، میزبان ما و جمعی از همکاران همدمی ما بود.
زاوینشهر (شهر ابریشم)، که خود مشتمل بر سه زاوین علیا و وسطی و سفلی‌ست و سدّ زاوینش برای طبیعت‌گردان خراسان و ایران، نامی شناخته‌شده‌است، در دامنه‌ی شمالی رشته‌کوه هزارمسجد و در فاصله‌ی 100 کیلومتری مشهد و 45 کیلومتری مرکز شهرستان کلات یعنی «کلات نادر» قرار دارد.
دلیل دلپذیر حضور ما در زاوین، شرکت در مراسم عروسی یکی از همکاران همدم بود که همانند فرزندی دلبند، سالها چراغ روشنی‌بخش محفل ما به‌شمار می‌رفت و امسال، دست تقدیر او را عروس شهر زیبای زاوین و شهرستان کلات کرد.
حضور در مراسمی که دیدار با مردم خون‌گرم و خندان روستایی، مهمترین رهاورد و خاطره‌اش باشد، خود به‌تنهایی برای شکوه و شیرینی و به‌یادسپاری یک سفر کافی است، اما در کنار این توفیق، همکاران همدم که به دعوت خانم دکتر حجت (مدیرعامل موسسه)، مسافر زاوین شدند و اجرای آیین‌های سنتی رقص‌ محلی خانم‌ها و آقایان و مراسم کشتی باچوخه را هم شاهد بودند، مناظر و اتفاقاتی دیدند که در باب هر یک می‌توان ساعت‌ها و فصل‌ها نوشت. از جمله، فرصتی دست داد که سری هم به سد زاوین بزنیم و از حجم آبی خفته در بندآب و ترکیب جادویی رنگ‌های متنوع پاییز و درختان بستان و کوهستانش، قابی ماندگار و عکسی یادگار بیاویزیم بر دیوار ذهن و چشمان شگفت‌زده و شوق‌بارمان.
باری، در آن شب زیبای مهتابی و روز آفتابی بعد از آن، حسابی به ما و همکاران و فرزندان همدم خوش گذشت و البته در شیرینی این سفر عزیزانی هم نقش‌آفرین بودند که باید از برخی بزرگواران به‌طور ویژه یاد کنیم؛
خانواده‌ی محترم داماد جناب وحید عزیز و مردم مهمان‌نواز زاوین بخصوص آقایان ساجدی مهربان؛ مدیر بومگردی دالان که با عنایت سازمان میراث فرهنگی استان، میزبان جمع همدمانه‌ی ما بودند و مدیریت رستوران عموعلی برای پذیرایی گرمشان. و البته، آقا رضا دری‌مقدم که فرمان هایس موسسه را، با تسلط و نشاط و حوصله در دست داشت و جمع را به سلامتی در جاده‌ی پر پیچ‌وخم کلات بین مبدا و مقصد گرداند و به خانه برگرداند.
همچنین یادمان نرود از سکانس پایانی سفر و تهیه‌ی سوغاتی‌های شیرین و دلچسب محلی از شهر همجوار زاوین یعنی «چنار» که در مسیر زاوین به مشهد واقع است و کسبه‌ی باصفا و مردم بافرهنگ و دست‌ودل بازش به‌ویژه برادرمان داود شفیعی نازنین، ما را میهمان روی خوش و معرفت چناری خویش کردند.
آن شب مهتابی و فردای آفتابی‌اش، در سفر به شهر زاوین و شرکت در یک عروسی سنتی، به همه‌ی ما خوش گذشت و حالا آرزو می‌کنیم، ایام زندگی عروس خانم و آقا داماد، در کنار هم و در جوار مردم شریف و آغوش باشکوه طبیعت، با شادی و خوشبختی کامل، سپری شود.
اجازه می‌خواهم حُسنِ پایانِ‌ این گزارش کوتاه ابیاتی باشد از غزل دوست شاعرمان قربانعلی صدوقی، شاعر جوان زاوینی که در شب عروسی، توفیق همصحبتی با این عزیز نیز نصیبمان شد. این ابیات که به استقبال غزل معروف حافظ (اگر آن ترک شیرازی...) سروده شده‌است، به شما در شناخت طبیعت زاوین، کمک خواهد کرد؛
اگر آن یار زاوینی به دست آرد دل ما را
به قد و قامتش بخشم النگ و کوه بتخا را
وگر آرامشم بخشد چنان شاهان قاجاری
به مهرش می دهم حتی ز اوشر تا به هَردا را
برای جنگل زلفش که زیباتر شود باید
ببخشم آبشار اُرتکند ناز و زیبا را
به پاس پسته ی لب‌ها که شیرین کرده کامم را
بر او بخشم تمام جنگل خواجوی دلوا را
ز شالیزار لایین و از آن عطر خوشش بخشم
به جای ادکلن های فرنگی، یار رعنا را
به محراب نگاهش یا خم آبروی او بخشم
تمام کاخ نادر را و برج ارغوان شا را
برای دلبر شیرین چه ارزش دارد این جاها
سزا باشد ببخشایی تمام ملک دنیا را…

ارادتمند؛ علیرضا سپاهی لایین
چارینە/ رباعی/ çarîne

جارنا

ناخوازی تو، کو بشکێنی هەتا دلەکێ
لۆما ژی، دخوازی ژ خوەدێ، تاملەکێ...
لێ، جارنا بار، ب‌قاسی خارە کو توکه‌س
تامل ناکه، بێ‌خەیال بوونا باقلەکێ!

carina

naxwazî tu, ku bişkênî hetta dilekê
loma jî, dixwazî ji xwedê, tamilekê
lê, carina bar, bi qasî xar e ku, tukes
tamil nake, bêxeyal bûna baqilekê!!

گاهی

تو، نمی‌خواهی که حتی دلی را بشکنی
برای همین هم، از خدا طلب صبر داری
اما، گاهی بار چنان کج است که هیچکس
نمی‌تواند بی‌تفاوتی یک عاقل را تحمل کند!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
در باب بستن کافه‌ای
که آفتاب می‌نوشاند!

این یادداشت علاوه بر مخاطب عمومی، یک مخاطب خاص دارد که حجت‌الاسلام والمسلمین علی عسگری؛ معاون محترم فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی، است.
اخیرا توفیق داشتیم به دعوت دفتر ایشان، درکنار جمعی از اهالی رسانه و ادب و هنر و فعالان فرهنگی ستادهای استانی دکتر پزشکیان، خدمت حاج آقا برسیم و ضمن ساعتی همنشینی، پیرامون شرایط نامطلوب و حال ناخوب فرهنگ و هنر و ادب در مشهد و خراسان و نیز دلایل آن، با هم گفت‌وگو کنیم.
امروز، می‌خواهم یک نمونه از عوامل و عوارض خوش نبودن حال فرهنگی شهر و دیارمان را برای شما و معاونت محترم فرهنگی استاندار بگویم و یادآور شوم که؛ تنگ‌نظری‌های سلیقه‌ای، عمده‌ترین آفت جان برخی ادارات شهرما و دامنگیر فعالان و دلسوزان فرهنگی ماست.
عابس قدسی را در مشهد، کمتر آدم اهل دلی است که نشناسد. در یک جمله بگویم؛ او آدمی است، دلسوز میهن و مردم و خادم فکر و فرهنگ و در این باب، بی‌نیاز تعریف و تعارف.
این انسان عزیز و رفیق شفیق، مدتی است به دلیل پلمب شدن دفتر کارش یعنی «کافه‌کتاب آفتاب» خانه‌نشین است. لطفا نگاهی گذرا بیاندازیم به دلایلی که از سوی ادارات اماکن، قرارگاه عفاف و حجاب، اتاق اصناف و... برای بستن این مجموعه‌ی گرانقدر و پرثمر، آمده‌است:
جریحه‌دارکردن عفت عمومی، دایرکردن مرکز فساد و فحشا، فعالیت سیاسی و تبلیغات نامتعارف، گران‌فروشی، عدم درج قیمت، عدم رعایت‌ بهداشت و...

در یک نگاه، متوجه می‌شویم که ردیف کردن اینهمه اتهام، برای جور کردن جنس و بستن راه گریز است و مصداق «کار، از محکم‌کاری عیب نمی‌کند»!
اما بد نیست بدانید؛ در روزگار سکه بودن بازار شکم و کسادی کار کتاب‌ و شاعر و ناشر، عابس قدسی از معدود کسانی است که سالهاست به بهای ترک آرامش خویش و قبول ضررهای مالی، حاضر شده همچنان خدمتگزار فهم و فرهنگ بماند و یاور اهل قلم و ادب، در کهن بوم و بر ایران و خراسان، باشد.
صاحب این قلم، آخرین بار که در کافه‌کتاب آفتاب بوده، فروردین‌ماه سال جاری، به دعوت عابس عزیز، همراه جمع قابل توجهی از صاحبان ذوق، میهمان مراسم افطار اهالی فرهنگ شهرمان بوده‌است. این مراسم را که در نوع خودش بی‌نظیر است، سالهاست مجموعه‌ی کافه‌کتاب برگزار می‌کند و به‌نوعی معرف‌ شخصیت و اهمیت عابس و کافه‌کتاب اوست.
چگونه می‌توان پذیرفت که چنین مجموعه‌ی متعهدی با این اتهامات مواجه و پلمب شده‌است و اگر شهر مقدس ما، نتواند چنین مکان مغتنم امن و آرامی را تحمل کند، دولت جناب دکتر پزشکیان و مجموعه‌ی مدیرانش چگونه می‌توانند به وعده‌ی گشایشگری خویش عمل کنند و نشان بدهند که در قبال شعارهای انتخاباتی و دغدغه‌های فرهنگی مردم و نیازهای نسل جوان، صادق و مسئولیت شناسند؟
خوانندگان هوشیار و جناب دکتر علی‌عسگری بزرگوار!
مزید استحضار عرض می‌کنم که؛
عابس قدسی، از انسانهای در حال انقراض ایران معاصر است که هنوز هم دل درگرو فرهنگ دارد و ضمن پرداخت بهای مادی و معنوی و هزینه‌کرد ذهن و زبان و زندگی خود و خانواده، دهه‌هاست می‌کوشد تا در شهر به‌شدت تک‌ساحتی مشهد، از طریق انتشاراتی و فروشگاه کتابش، ضمن ایجاد اشتغال برای چند جوان اهل کتاب‌ و خادم دانایی، دریچه‌ی روشنی بازکند به سمت هوای آزاد و آزادی معنوی آدمیزاد.
دوست عزیز من و بسیاری عزیزان، کسی است که در عین جوانی، سالهاست به‌عنوان مدیر نشر «سپیده‌باوران»، سابقه‌ی نشر کتابهای ارزشمند دارد و در کنارش با راه‌اندازی کافه‌کتاب آفتاب، به‌عنوان پاتوق اهل اندیشه و قلم، از استوانه‌های فرهنگی و اعتبارات معنوی شهر و دیارمان محسوب می‌شود و بسته‌ماندن کافه‌کتاب آفتاب، یقینا برای شهرمان ضایعه و آسیبی است آشکار که می‌تواند سبب دلسردی علاقمندان آقای دکتر پزشکیان و مدیرانش و مایه‌ی رنجش خاطر و افسردگی باورمندان بهروزی ایران و تثبیت صلح و آشتی و عشق و آزادی، در این سامان، شود.
این یادداشت را به نقل بخشی از یک غزل مجموعه‌ی «شرح بت‌پرستی‌ها» ختم می‌کنم که سال 1394 در انتشارات سپیده‌باوران جناب عابس قدسی، چاپ و منتشر شده‌است:

...در این میدان که ما از پهلوانِ زنده بیزاریم
عزیزان بر نمی‌تابند جز رامان و آرامان

اگر رستم بمیرد، مادرش ـ ایران ـ چه می‌بیند
به غیر از نابرادرزاده‌ای نامرد، در دامان؟

چرا ما بیمناکیم از دلیری‌ها و پاکی‌ها
که می‌رقصیم با آهنگ ترسوهای تردامان؟

چرا ما قهرمان را، مُرده باشد، دوست‌تر داریم؟
چرا آزادگان را دوستتر داریم؛ بی‌سامان؟

کدامین دست، بند از پای شیران باز خواهد کرد
در این حالی که ما راضی‌تریم از مانده‌ در دامان؟

به رنگ ترس یا آزادگی در زندگی، یاران
چه رنگی می‌شود تصویرها در قاب فردامان؟...


ارادتمند؛ علیرضا سپاهی لایین
https://t.center/maname49
کافی است!

حاجت چه به عشق! عشوه، لابد کافی است
روزی دو سه عطسه هم اگر شد، کافی است
زحمت نکش اینقدر شما، مرغ عزیز؛
از شخص شما، «دو ماە یک قُد»، کافی است!

**

حاجت چه به یک بهار، یک گل کافی است!
در هر سحری، دو سوت بلبل کافی است
زحمت به خودت نده، خروس‌العلما؛
از شخص شما، «دو سال، یک قل»، کافی است!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
چارینە/ رباعی/ çarîne

دەنگێ داوەتێ!

روونشتیە ئۆمرەکی، مینا ناچارەک
ل بەندێ‌‌یە کو؛ یەک بکە سا وی، کارەک
بێ‌هالیا ڤی فەخێرا بفکر کو خوەشە
ژ دوور، ب دەنگێ داوەتا بندارەک!

dengê dawetê!

rûniştiye omrekî mîna naçarek
li bendêye ku; yek bike sa wî karek
bêhalîya vî fexêra bifkir ku xweş e
ji dûr, bi dengê daweta bindarek!

آواز عروسی!

عمری است که چون بیچاره‌ای نشسته‌است
و منتظر است کسی برایش کاری بکند
بی‌حالی این فقیر ببین، که خوش است
به آوازی که از دور، از عروسی ارباب، می‌شنود!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
این، خوب است!

نه کار زیاد و بار سنگین، خوب است
نه زحمت علم و عقل بی‌دین، خوب است؛
فتوای اخیر حضرت شیخ، این است؛
بر سفرەی جاهلان بچر، این خوب است!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
چارینە/ رباعی/ çarîne

ئامادە‌خوران...

هاوار و هەرای ژ هالێ ئامادە‌خوران
کو تێر دبن، ب گەفشا فەکێ بوغوران
ل چێرە‌، دلیزە‌ پەز و غافل کو شڤین
سا شیڤەکێ، ئەو فریتنە پیرەگوران!

Amade xwuran

Hawar û heray, ji halê amadexwuran
ku têr dibin, bi gefşa fekê buxuran
li çêre, dilîze pez û xafil ku şivîn
sa şîvekê, ew firîtine pîreguran!

آمادەخوران

فریاد و فغان، از حال آماده‌خورها
که با ته‌مانده دهان شتر نر، سیر می‌شوند
گله، در حال چرا می‌رقصد و نمی‌داند که چوپان
آنان را، بە بهای شامی بە گرگهای پیر، فروختەاست!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.center/maname49
در کانیادل، چهارشنبه شانزدهم آبانماه؛

زلال شعر کوردی، جاری شد


ساعاتی پیش، تازه‌ترین نشست انجمن فرهنگی و ادبی کانیادل، در فضای مجازی کلاب‌هاوس برگزار و با استقبال اهالی ادب و هنر، به یادگاری امیدبخش و ماندگار بدل شد.
در این نشست که مثل همیشه، با حمایت کانون دانشگاهیان خراسان و اجرای دلنشین دوستان شاعرمان محمد حسین‌پور و مجید رهورد عملی شد، علاوه بر  اعضای انجمن کانیادل، شاهد حضور طیف متنوعی از کوردهای خراسان و ایران و جهان بودیم که هریک فراخور فرصت، شعری خواندند و نکاتی گفتند.
در همنشینی این هفته، به‌طور ویژه از زنده‌یادان احمد عضدی و حیدر جنگ‌جو یاد شد و دکتر اسماعیل حسین‌پور، با اشاره به انتشار منتخبی از اشعار و آثار زنده‌یاد حیدر جنگ‌جو، گفت که به‌زودی و بطور رسمی از این کتاب که نام ژان و ژیان دارد، رونمایی خواهد شد.
ناگفته نماند که این نشست اختصاصا منحصر به خواندن شعر و قصه‌ی کوردی بود و ضمن آن، دوستانی از جمله؛ عزیزالله حیدری، محمد قربانی، تنگزار مارینی، دیار علی‌نیا، آرژین سلیمی، رامیار نادری، دکتر صادق فرهادی، رضا بلالی، آرتین فرخنده، علی رجب‌زاده، سهراب مهابادی، آسو، کاوه، محمود و.... مجریان برنامه و اینجانب، اشعار و نظراتشان را تقدیم شنوندگان و نوشندگان کانیادل کردند.
نشست بعدی کانیادل، انشالله با طرح موضوعاتی تخصصی پیرامون شعر معاصر کوردی و آسیب‌شناسی شعر کوردهای خراسان، دو چهارشنبه بعد از این و با اطلاع‌رسانی پیشاپیش، در خدمت شما و با حضور گرم و گیرای شما برگزار خواهد شد.

ارادتمند و برادرتان؛ سپاهی لایین

@kaniyadil

https://t.center/maname49
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
Çi Baydin çi vay din!
Elîreza Sipahî Layîn
ڤای دن!

نە دوشمەن، نه یاره، چ بایدن، چ ڤای دن!
نه رنده، نه قاره، چ بایدن، چ ڤای دن.

جهان، کار و باره و هەرکەس ژ خوا را؛
فەقەت کار و باره؛ چ بایدن، چ ڤای دن!

ل دنیێ، تو هەر کەس بوینی، دوینی
وه دەردەک دوچاره، چ بایدن، چ ڤای دن

ئەگەر نەنگ و ناڤه، ئەگەر نان و ئاڤه؛
بەشەر بێ‌قەراره، چ بایدن، چ ڤای دن!

نکا ئەم چ نی، خا؟ مه ژه خوه چ خێره؟
مه چ قاره قاره؟ چ بایدن، چ ڤای دن!

چ دانه مه کوردۆ؟ چ دانه من و ته؟
نه رێ دان، نه چاره؛ چ بایدن، چ ڤای دن!

جهان ناڤ و نەنگه، ده رابن درەنگه
وەکی دن جەفەنگه؛ چ بایدن، چ ڤای دن!

خوه ناس که، خوە خاس که، خوه ژه وان خەلاس که:
نه شانسه، نه پاره، چ بایدن، چ ڤای دن!

چما هین خزانی؟ بخوین تا بزانی
کو جوز ته، نەیاره؛ چ بایدن، چ ڤای دن!

ژ بیرا مه ناره کو دەردێ مه واره
وەکی دن، شوئاره؛ چ بایدن، چ ڤای دن!


هەلبەستڤان; #سپاهی_لایین

دەنگ; #بەرات_قەوی‌ئەندام



@Kurmancizan
@palkanwelatame

@kaniyadil

https://t.center/maname49
Telegram Center
Telegram Center
Channel