#شعرخوانی@literature9> شاعران قدیم و عید فطر
•
للهالحمد که ما روزه به پایان بردیم
عید کردیم و ز دست رمضان، جان بردیم
(عبید زاکانی)
•
در این مطلب، برخورد شاعران قدیم با «عید فطر» و «ماه رمضان» به صورت گذرا و اندکی شوخطبعانه بررسی شده و انواع مختلفش نشان داده شده است.
۱. برخورد از نوع خداپسندانه
«سنایی غزنوی» در شعرهایش برای ماه رمضان و عید فطر، «برخورد از نوع خداپسندانه» دارد:
ای ماه صیام ارچه مرا خود خطری نیست
حقا كه مرا همچو تو مهمان، دگری نیست
از درد تو ای رفته بهناگه ز بر ما
یك زاویهای نیست كه پرخونجگری نیست
۲. برخورد از نوع شاد
سردمدار «برخورد از نوع شاد» با عید مبارک فطر را باید «جلالالدین مولوی» دانست که خیلی شادمانه در این زمینه سروده است:
عید آمد و عید آمد، وآن بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن، کآن ماه پدید آمد
او در غزلی دیگر، «تبریکگویی» را هم ضمیمۀ شادی میکند:
عید بر عاشقان مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
۳. برخورد از نوع صریح
برخی شاعران در برخورد با ماه رمضان و عید فطر، تعارف ندارند؛ یعنی ضمن اینکه از رسیدن عید خوشحالاند، دربارۀ رفتن رمضان هم خیلی صریح اظهار نظر میکنند. مثلا «منوچهری دامغانی»:
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به
عید رمضان آمد، المنّة لله
آنکس که بوَد آمدنی، آمده بهتر
وآنکس که بوَد رفتنی او، رفته بُده به
۴. برخورد از نوع منطقی
برخورد برخی از شاعران با ماه رمضان و عید فطر، بسیار منطقی است؛ به این معنی که میگویند هر آمدنی، رفتنی دارد. مثلا این چند بیت از «امیر معزی» شاعر قرن پنجم:
رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر
اینت فرخ شدن و اینت به هنگام سفر
بود شایسته، ولیکن چه توان کرد چو رفت
سفری را نتوان داشت مقیمی به حضر
۵. برخورد از نوع خسته
برخی شاعران در برخورد با ماه رمضان، خستهاند و وقتی هم میخواهند دربارۀ عید فطر بسرایند، خستهوار به موضوع میپردازند. مثلا «شمس گنجهای» در یک رباعی، خستگی را به التماس آمیخته و سروده:
ای روزه، اگر عمر عزیزی، به سر آی
وی قدر، اگر مرگ تویی پیشتر آی
گر خود اجلی مرا، تو ای عید، برس
ور جان تویی ای هلال شوال، برآی
و از سویی، برخی شاعران هم برای این اندازه از «خستگی» نسخه پیچیدهاند و ضمن اینکه با شور و نشاط از فرارسیدن عید فطر سخن گفتهاند، برای رفع خستگی هم پیشنهاد خود را ارائه کردهاند. مثلا «عبید زاکانی»:
هر خستگی که از رمضان در وجود ماست
آن را به جام باده صافی دوا کنیم
۶. برخورد از نوع عصبانی
تا از عبید دور نشدهایم بگویم که برخی از شاعران هم، برخوردی عصبانی با ماه رمضان دارند! یکی همین عبید که البته عصبانیتش را بهتر است بیشتر معطوف به عملکرد برادران ریاکار قرن هشتم بدانیم که او هروقت فرصتش را داشته، آنها را مورد عنایت قرار داده است! مثلا در یک شعر، ابتدا اینگونه از رفتن رمضان و آمدن عید فطر گفته است:
هرکه را آتش این روزۀ سیروزه بسوخت
مرهمش شمع و شراب است و دوا، چنگ و رباب
وآنکه امروز عذاب رمضان دیده بوَد
من بر آنم که به دوزخ نکشد بار عذاب
باده در جام طرب ریز که شوال آمد
موسم وعظ بشد، نوبت قوال آمد
و همین «موسم وعظ»، کلید این «برخورد از نوع عصبانی» است و معلوم میشود که عبید هم از وعظکنندگان ریاکار که به قول حافظ: «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»، دل خوشی ندارد. عبید در ادامۀ شعر بالا، ضمن اعلام خبر عید فطر، میگوید: «موسم وعظ بشد»، و چند بیت بعدش عصبانی میپرسد:
چند روی تُرُش واعظ ناکس بینیم؟
چند بر قول پراکنده او گوش کنیم؟
تا:
للهالحمد که ما روزه به پایان بردیم
عید کردیم و ز دست رمضان جان بردیم
۷. برخورد از نوع حافظ!
نوع برخورد «حافظ شیرازی» با خیلی از مقولات، خاص خود اوست و علمای ادبیات به آن، صفت «رندانه» میدهند. اگر بسیاری از شاعران با صراحت یا عصبانیت حرفشان را میزنند، یا گاهی برخی دستشان را رومیکنند و عشرتطلبانه میسرایند و خدایناکرده ماه رمضان را مانع عیش و نوش میدانند و فرارسیدن عید فطر را رد شدن از این مانع جانسوز! اما حافظ رندانه میسراید و هیچجوره معلوم نمیکند که مرادش از «قدح» همان قدح حاوی «زهرماری»(!) در شعر برخی شاعران است یا سبوی شراب ناب الهی!؟ خودتان این دو بیت را ببینید:
بیا که ترک فلک، خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حجّ قبول، آنکس بُرد
که خاک میکدۀ عشق را زیارت کرد
خلاصه اینکه شاعر محترم، خیلی رندانه و هنرمندانه، حرف را در پشت پردۀ ابهام نشانده و به وادی تأویلپذیری کشانده، تا نه کسی او را عشرتجوی لاابالی بخواند و نه کسی او را همقطار ریاکاران زاهدنما بداند.
•
#مجتبی_احمدی#عید_فطر(آنچه خواندید، گزیدهای از مطلبی است که پیشتر در صفحۀ طنز «روزنامۀ اعتماد» منتشر شده. مطلب کامل را میتوانید اینجا بخوانید.)