#شعرخوانی@literature9#یکآواز عاشقانۀ ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمیکند
تنها بهانۀ دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغضِ گرهخورده در دلم
آن گریههای عقدهگشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغِ دلِ باغ، دل نداد
ای وای، هایهایِ عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطرهها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرفِ دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
•
#دوپس کجاست؟
چند بار
خرتوپرتهای کیفِ بادکرده را
زیر و رو کنم :
پوشۀ مدارکِ اداری و گزارشِ اضافهکار و کسر کار
کارتهای اعتبار
کارتهای دعوتِ عروسی و عزا
قبضهای آب و برق و غیره و کذا
برگۀ حقوق و بیمه و جریمه و مساعده
رونوشتِ بخشنامههای طبق قاعده
نامههای رسمی و تعارفی
نامههای مستقیم و محرمانۀ معرفی
برگۀ رسید قسطهای وام
قسطهای تا همیشه ناتمام...
پس کجاست؟
چند بار
جیبهای پارهپوره را
پشت و رو کنم :
چندتا بلیتِ تاشده
چند اسکناسِ کهنه و مچاله
چند سکۀ سیاه
صورتِ خریدِ خواروبار
صورتِ خریدِ جنسهای خانگی...
پس کجاست؟
یادداشتهای دردِ جاودانگی؟
•••
#قیصر_امینپور#غزل #شعر_نیمایی