#رباعیخوانی@literature9>
این آدمکان، اسیر تبلیغ خودند[چند رباعی در باب «اینستاگرام» و برخی پُستگذاران و کپشننویسان و استوریفرستان و لایکزنان و لایکخورانش./ اگر فکر میکنید نوشتن در نکوهش برخی از اهل اینستاگرام، هیچ ربطی به همصدایی با فیلترکنندگان ندارد، کاملاً درست فکر میکنید. اینکه فیلترینگ، راهی به دهی ندارد، برای ما –و لابد برای شما- امری بدیهی است. پس برویم سراغ حرف خودمان. پیشترها مشهور بود که میگفتند آدمها دو دستهاند؛ عدهای زندگی میکنند برای کار –که اشتباه میکنند- و عدهای کار میکنند برای زندگی -که درستش هم همین است. اما حالا مدتی است که دستۀ سومی اعلام حضور و اظهار وجود کردهاند؛ عدهای که زندگی میکنند برای پُستگذاری در اینستاگرام! از شوخِ بینمک تا شاخِ گندهبک./ این رباعیها به هیچکس تقدیم نمیشود.]
•
#معرکهبازار شلوغ ننگ و نام است اینجا
ایام مُخَنّثان به کام است اینجا
هان! عضو قشون خودنمایان نشوی
زنهار که اینستاگرام است اینجا
•
#زمینهکوتاه شدهاست فکر و گردن چه دراز!
همواره دو چشم بسته و لبها باز
او مات خود است و مات اویند همه
این است زمانۀ سلبریتیساز
•
#احساستصویری از آن ظرف که میشست گذاشت
زیرش متنی مزخرف و سست گذاشت
حس کرد خودش چه کار شاخی کرده!
آن «شاخ» که توی پیج خود پُست گذاشت
•
#اتصالیکم مانده به پشت خویش، دُم وصل کند!
یا اینکه به پای خویش، سُم وصل کند!
اما نه، برای درج پُستی تازه
باید که به دست خود، سرم وصل کند
•
#دواخود را از بس که خاص میپندارد
هی از سر و پاش، عکس برمیدارد
مثل خوره افتاده به جانش این درد:
او باید پُست لایکخور بگذارد
•
#ازدحامدر بیهنری، تبحّری بیچون داشت
اما چه مریدها به پیرامون داشت
این «شبه ستاره»، ریگ چون داشت به کفش
از ریگ و ستاره، «فالوئر» افزون داشت!
•
#نیستیگفت: این منم و موبایل هم در دستم
الفت دارند لایکها با شستم
هستند هزار«کا» طرفدارم، پس
هستم، هستم، هستم، هستم، هستم
•
#آگهیدلباختۀ لطافت جیغ خودند
در جنگ خودند و کشتۀ تیغ خودند
هرچند که در عرضۀ خود آزادند
این آدمکان، اسیر تبلیغ خودند
•
#هبوطدر آتش خودشیفتگی، هیزم شد
مشهور مجازیکدۀ مردم شد
آن قطره که هی فخرفروشی میکرد
در چاه تمنای تجلی گم شد
•
#دریغیکعده که آبروی غم را بردند
یکعده هم از فرط خوشی افسردند
افسوس که قصههای شیرین، یکریز
در یورش تلخ «استوری»ها مردند
•
#اینستاگرام #رباعی #هفتهنامه_کرگدن#چارانههای_بهناچاری #مجتبی_احمدی