📌اولین گفتوگو با لیلیفرهادپور پس از بازی در «کیک محبوب من»
📌تا قبل از «کیک محبوب من» سینما برایم یک شوخی بود! (۱)
⭕️ در برلین، وقتی روی فرش قرمز راه میرفتم به این فکر میکردم که بازیگران بسیاری هستند که فقط آرزویشان و رویایشان این است که به چنین موقعیتی برسند. اما در آن لحظه فرش قرمز مهم اصلا برایم نبود. فقط خود واقعیام بودم، لیلی فرهادپور(یک کنشگر و روزنامهنگار)! و تنها به این فکر میکردم نماینده بهتاش و مریم هستم. چون همانطور که میدانید آنها ممنوع الخروج بودند و هستند. فقط این برایم مهم بود که من نماینده آنها هستم و به جای آنها چه باید بگویم و چطور باید رفتار کنم.
⭕️ در این فیلم، بخشی از جامعه حذفشده نشان داده میشود. من شخصا هیچوقت نمیتوانستم خود لیلی فرهادپور را در سینمای ایران پیدا کنم. اما در «کیک محبوب من» آن را یافتم. با اینکه مهین با من فرق دارد اما باز شکلش شبیه من است. یا حداقل دوستان مهین در آن مهمانی شبیه دوستهای خودم هستند.
⭕️ ما همان نسلی هستیم که انقلاب کرد. این را نباید فراموش کنیم. میخواهم بگویم ما بچههای انقلاب هستیم و انقلاب را برای دنیایی بهترمیخواستیم، بنابراین نمیتوانیم نسلی سنتی باشیم. سینمای ما مامانهای 50-60 ساله الان را نمیبیند. نمیخواهد ببیند. درواقع این نسل حذف شدهاست. نمیگویم آنچه سینمای ایران از زن و مادر بازنمایی کرده اصلا وجود ندارد. چرا آن هم وجود دارد اما همهاش نیست. یک عده مثل ماها، مثل مهین، حذف شده است.
⭕️ بعد از بازی در این فیلم، و حتی قبل از اینکه فیلم اکران شود، من تمام پیشنهادات بازی را رد کردم. چون این فیلم را نقطه پایان بازیگری خودم لحاظ کردهام. درواقع خودم را سنگین نگه داشتم تا منتظر ممنوعالکاری نمانم.
⭕️ در «کیک محبوب من» تعامل بسیار زیادی با هر دو کارگردان داشتم. به خصوص از نظر بازیگری با مریم مقدم. به نظر من مریم در کسوت کارگردانی بازیگردان هم بود. بهتاش ایرادات را مطرح میکرد و مریم به من راهحل پیشنهاد میداد.
⭕️ در «کیک محبوب من» منشی صحنه با موقعیت کاملا متفاوتی روبرو شده بود. دیگر نباید به بیرون بودن غبغب و مچ دست و آرنج کار میداشت. وقتی شخصیت در خیابان حضور داشت منشی صحنه کارش با قبل خیلی متفاوت نبود. اما در خانه نمیدانستند چه کار کنند. منشی صحنه درگیر این بود که این طرهی مو در صحنه قبل چطور بود و حالا باید چطور باشد. نه گریمور میدانست با راکورد مو چکار کند و نه منشی صحنه. و مریم به دادشان رسید. گفت در سینمای خارج چنین حساسیتی وجود ندارد. مو است و دارد تکان میخورد و میتواند تکان بخورد. این برای من خیلی جالب بود.
⭕️ من همیشه بازیگر تک برداشتی بودم. خب معمولا نقشهای مکمل بازی میکردم و همیشه کارگردانها زود تحت تاثیر بازیام قرار میگرفتند..بعد به بهتاش صناعیها و مریم مقدم رسیدم که در کارشان 20 برداشت کمتر امکان نداشت. در تمام فیلم «کیک محبوب من»، که همه سکانس پلان بود، امکان نداشت زیر 20 برداشت بگیرد. بهتاش مرتب میگفت لیلی نشو مهین باش! خیلی سخت بود اما تجربه خوبی بود.
⭕️ برای من سینما شوخی بود. روزنامهنگار بودم. به خودم میگفتم نقشی بازی میکنی و پولی میگیری و بعد در پشت صحنه، سر به سر دیگران میگذاری. با آدمهایی پشت صحنه رودرو آشنا میشوی. بعد فیلمشان را میبینی و دربارهشان نقد مینویسی و با آنها گهگاه مصاحبه میکنی. روند تولید فیلم و سریال را میشناسی و میتوانی درباره همه آنها بهتر بنویسی. سینما برایم این بود و خیلی هم خوب بود. ولی وقتی یک نقش اول و مهم بازی میکنی میبینی دیگر جدی وارد سینما شدهای!
⭕️ ورودم به سینما به ۱۵ سال قبل برمیگردد. سال ۸۸ بود. در میان تب و تاب آنسال، محسن عبدالوهاب مرا در جایی دید. همان شب پسرم با من تماس گرفت و پرسید: مامان فیلم بازی میکنی؟ من جواب دادم: فقط همین کار را تا حالا نکردهام! و او گفت: یعنی بازی نمیکنی؟ که من گفتم: چرا بازی میکنم. و این جوری بود که وارد سینما شدم.
⭕️ من فکر میکنم دو چیز اصلی برای بازیگری لازم است. اول اینکه جلوی مخاطب توانایی اجرا داشته باشی؛ هر نوع پرفورمنسی. من سابقه سخنرانی و میزگرد داشتم و به این خاطر اصلا مشکل مواجهه با مخاطب را نداشتم. مسئله دوم این است که من نویسندهام و چون شخصیتپردازی میدانم، وقتی که قرار است نقشی را بازی کنم مثل این است که دارم این نقش را دوباره مینویسم.
https://t.center/LilyFChannel