خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷

#داوود_کیاقاسمی
Канал
Логотип телеграм канала خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
@khabaremazandaranПродвигать
2,78 тыс.
подписчиков
57,8 тыс.
фото
9,99 тыс.
видео
5,31 тыс.
ссылок
✅خبرمازندران ♻️پوشش اخبار متنوع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و .. 🔸ما به #مازندران به عنوان یک #کلان_شهر می‌نگریم 🔹سایت خبری khaber.ir 👈ارسال مطلب: @khabare_mazandaran
چوبِ دو سر طلا!

هیچ‌چی دیگر، متهم شدیم به اخراج یک خانم‌معلم، آن هم فقط با اشتراک‌گذاری یک استوری اینستاگرامی! خنده‌دار است! ما چه کاره‌ایم اصلن؟! زیادی تحویل‌مان گرفتید! ما اگر حرف‌مان این‌قدر تأثیرگذار بود که در کمتر از یک روز چنین کن‌فیَکون کند، باید تا کنون‌ رییس و وزیر می‌شدیم، نه یک شهروند ساده‌ی بی‌دست و پا؟! ما موجودات بخت‌برگشته‌ای هستیم که نه حکومت اعتمادمان می‌کند و نه ملت قبول‌مان دارد. شده‌ایم‌ چوب ‌دو سر طلا در فضای احساسی و غیرعقلانیِ حاکم!

- می‌گویند با شادی و ‌‌موسیقی مقابله نکنید، بگذارید بچه‌ها آهنگ بخوانند و شادی کنند. سَلّمنا، دست‌های ما بالاست. کدام عاقلی با شادی و ‌موسیقی مخالف است؟ شادی به هر شکل و موسیقی در هر نوع، حقِ مردم است. برای هر ذائقه‌ای باید موسیقی خاص او تولید شود و می‌شود. هر کسی هم می‌تواند در هر موقعیتی مخاطب‌ هر کدام از این تولیدات باشد. با این همه، پاره‌ای ملاحظات اخلاقی و تربیتی هم هست که هیچ ارتباطی با ایدئولوژی رسمی حاکم با آن سختگیری‌های غالبن غیرضروری و ظالمانه‌‌اش ندارد. ساده‌ترینش این است که از دیدگاه تربیتی، یک معلم حق ندارد رسمن در کلاس درسش تبلیغ اوباشگری و گنگستربازی و آدم‌کشی کند! آیا واقعن رسالت یک معلم آموزشِ این خزعبلات خطرناک است یا نشان‌دادن راه درست زندگی‌ به کودکانِ تحت تعلیم و تربیت‌اش؟

- از دیدگاه حقوق رسانه در همه‌‌جای دنیا چنانچه یک اثر هنری مثل فیلم با سریال یا هر چه، محتوای نامناسب برای کودکان داشته باشد، هشدار می‌دهند ‌که مثلن این فیلم برای کودکانِ زیر فلان سن مناسب نیست، نه آن‌که‌ خود بیایند آن را در یک‌ محیط تربیتی برای کودکان بپراکنند، کاری که آن خانم‌معلم کرد! این‌ کار بد بود و کار بد هم باید به هر گونه شماتت شود تا بَدل به رویهی جاافتاده نگردد. اگرنه، هیچ امیدی به آینده نیست. تمام فرصت‌های خوب آینده که فقط و فقط با تربیت صحیح کودکان‌ِ امروزمان ممکن می‌شود، با این رویه‌های ناصواب و‌ مخاطره‌آمیز تبدیل به تهدیدهای جدی اجتماعی خواهد شد. آیا واقعن ما می‌خواهیم در جامعه‌ای پر از مخاطراتِ روزافزونِ اوباشگری و‌ گنگستربازی و آدمکشی زندگی کنیم؟ یعنی جامعه‌ی مطلوب ما چنین است؟

- بحث بر سر ارزش و اعتبار هنری چنین تولیداتی هم نیست. اصلن فرض کنیم آن آهنگِ کذایی از دیدگاه فنی و هنری بهترین تولید تاریخ موسیقی جهان باشد، بحث ما این است که محتوای آن از دیدگاه تربیتی برای کودکان ِ مدرسه‌‌رو بسیار بدآموزی دارد و آن خانم‌معلم کارِ بسیار نادرستی کرد، خاصه آن‌که به‌خاطر بلاگربودنش در اینستاگرام-چنین می‌گویند- ظاهرن دنبال جمع‌کردن فالوئر هم بود؛ این یعنی استفاده‌ی ابزاری از کودکان، که تحت هر عنوان و با هر مقصودی کاملن با موازین حقوق کودک در تعارض است.

- مقایسه‌ی چنین رفتاری با شیوع ترانه‌ای از ساسی‌مانکن در مدارس و رقص جمعی دانش‌آموزها با آن در چند سال پیش -چنانکه بعضی‌ها درصدد این مقایسه‌اند- قیاسی مع‌الفارق است، چراکه در آنجا خودِ دانش‌آموزان دست به چنان رفتارهایی زده بودند، نه‌ آن که یک معلم در کلاس درسش و حین تعلیم و تربیت، چنین کاری کند و فیلم بگیرد و در فضای مجازی بپراکند!!!

- با این‌همه، نحوه‌ی برخورد مراجع اداری استان مازندران با آن خانم‌معلم هم‌ از دیدگاه‌های گوناگون نامناسب، احساسی و غیرقابل‌تأیید است، خاصه از دیدگاه حقوقی. اساسن میان مجازات با جرم ارتکابی یا تنبیه با تخلفِ صورت‌گرفته باید تناسبی باشد. واقعن چه تناسبی میان پخش یک آهنگ -هرچند با محتوای بسیار نامناسب و بدآموزانه- و اخراجِ مرتکبِ آن وجود دارد! اخراج‌ِ -بر اساس اصل ثبات و‌ امنیت شغلی- یکی از سخت‌ترین ‌تنبیهات اداری‌ست که در استفاده از آن باید بسیار احتیاط کرد و ملاحظات مختلفی را در نظر گرفت، حتا اگر آن خانم -بنا به ‌‌خبرهای رسیده- صرفن معلم ساعتی و حق‌التدریس یک مدرسه‌ی غیرانتفاعی بوده و اخراج در آن معنای دقیق کلمه در اینجا اتفاق نیفتاده باشد.

- هیچ هم خنده‌دار نیست؛ وقتی شما در میانه ایستاده باشی و‌ راه و رفتار هر دو‌ طرف را چنین بی‌پرده و بی‌پروا شماتت کنی، معلوم است که چوب دو سر طلا خواهی شد؛ چون سر و کارت -به همه جسارت نمی‌کنم- بیشتر با جامعه‌ای‌ست که به هر دلیل، همه‌چیز را با همه‌چیز قاتی می‌کند، بدون‌‌ قدرت تفاوت‌گذاری میانِ درست ‌‌و نادرست؛ جامعه‌ای حق‌به‌جانب، صفر و صدی، سفید و سیاه، یا با من یا بر من!

#داوود_کیاقاسمی
#گنگستر_آمل
#معلم_قائمشهری

🆔 @Haavest
#خشکه_دار
آهنگی از زنده‌یاد #عماد_رام

شعر و صدا: #داوود_کیاقاسمی
پیانو، ضبط، میکس و‌ مَسترینگ: #امین_اخوان


متن ترانه:
گل ا‌نار! مره تنار سرشتی
(گل انار من! مرا تنها رها کردی)
مه ولگه بیتی، خشکه دار سرشتی
(برگ‌هایم را گرفتی و درختی خشک بر جا گذاشتی)
غریبه یار بئی، بوردی دیره شر
(چون یاری غریب به دوردست‌ها رفتی)
مره بی‌کس، مره بی‌یار سرشتی
(مرا بی‌کَس و بی‌یار رها کردی)

چه بی‌چمر پر بیتی!
(چه بی‌صدا پر کشیدی!)
جدایی ره سر بیتی!
(و ساز جدایی نواختی!)
مه خاره تن ره چه نخار سرشتی؟
(تن سالمم را چرا ناخوش رها کردی؟)
تش و‌ خونِ میون زارزار سرشتی؟
(زار و نزار میان آتش و‌ خون رها کردی؟)


خدا خدا گمه مه یار دگرده
(خدا خدا می‌کنم که یارم بازگردد)
ککّی بخونه، ککّی‌مار دگرده
(فاخته آواز بخواند و‌ گل شیپوری بازگردد)
زمسّونه، لیلِگ دوِسه مه دل
(زمستان است؛ دلم یخ بسته است.)
ندومه کی خوانه بهار دگرده
(نمی‌دانم کی بهار باز می‌گردد!)

چه بی‌چمر پر بیتی!
(چه بی‌صدا پر کشیدی!)
جدایی ره سر بیتی!
(و ساز جدایی نواختی!)
مه خاره تن ره چه نخار سرشتی؟
(تن سالمم را چرا ناخوش رها کردی؟)
تش و‌ خونِ میون زارزار سرشتی؟
(زار و نزار میان آتش و‌ خون رها کردی؟)

#داوود_کیاقاسمی، آمل، ۸ بهمن‌ ۱۴۰۱


🆔 @khabaremazandaran
#چله_شو
شعر و اجرا: #داوود_کیاقاسمی


چَنِّه خـاره همه شـو ته پَلی چلّه‌شو بُوئه!
تِه خِجيره چشِ جا مه خِنه مَشتِ سو بُوئه!

سرِ شو هنيشيم و تا صِوی سر گب بَزِنيم
خِشی دَوِّه دلِ ور، ناخشی لينگه‌لو بُوئه

تِه مِه فال ره بَيری و من هم ته فال ره خارخاری
هـرچـی ره مـِن آرزو كمّـه، تـِه آرزو بُوئه

قدره شوئه چلّه شو؛ وِنه خِدا جا بخـواهيـم
اَمِه چش، چشمه‌ی او و اَمه دل، دِريو بُوئه

ونه ماهِ آسمون ره شوی تن گِر بَزنيم
تا ونه مِلواری چش، زمينِ آبِـرو بُوئه

وقتی شو تِه گيسه و ماهِ بِلن تِه چهروئه
چَنِّه خاره همه روز شو بُوئه، چلّه شو بُوئه!


Čanne xâr'ê hame šu te pali čelle šu buê
Te xêjir e češ e jâ , me xêne mašt e su buê

Sar e šu hênišim ô tâ sevisar gab bazênim
Xêši davvê dêl e var, nâxêši lingelu buê

Tê me fâl rê baîri ô mên ham te fâl rê xârxâri
Har či rê mên Ârezu kêmmê, te ârezu buê

Ǧadr e šu 'ê čelle šu , vene xêdâ jâ bexâîm
Ame češ češmê e u ô ame dêl, dêryu buê

Vene mâh e âsemun rê šu e tan gêr bazênim
Tâ vêne mêlvâri češ , zamin e âbêru buê

Vaǧti šu te gisê ô belên e mâh te čehru'ê
Čanne xâr'ê hame ruz šu buê , čelle šu buê


برگردان پارسی:
چه خوب است هر شب پيش تو شب يلدا باشد!
با چشم زيبای تو خانه‌ام سرشار روشنايی شود!

سر شب بنشينيم و تا دم صبح حرف بزنيم؛
خوشی كنار دل ما و ناخوشی لگدمال باشد.

تو فال مرا به خوبی بگيری و من هم فال تو را
هرچه را من آرزو می‌كنم، آرزوی تو باشد.

شب يلدا شب قدر است؛ بايد از خدا بخواهيم
چشم ما چون آب چشمه و دل ما چون دريا شود.

بايد ماه آسمان را بر تن شب گره بزنيم
تا چشم مرواريدگونش آبروی زمين شود.

وقتی شب، گيسوی تو و ماه بلند، چهره‌ی توست،
چه خوب است هر روز شب باشد؛ شب يلدا باشد!

#داوود_کیاقاسمی
از دفتر شعر #بل_اتا_بخونم
https://t.me/Haavest/2843

🆔 @Haavest
🎧 به فایل صوتی زیر گوش کنید!👇👇
#شیدا
پاپ مازندرانی

ترانه‌، ملودی، صدا: #داوود_کیاقاسمی
تنظیم: #بنیامین_عمران


اِسا شیدا بَهیمه
دِرِس رِسوا بَهیمه
اِسا رِسوای اتّا
بِلِن‌بالا بهیمه

اِسا مِه سوری‌ سوری!
مه جا ته نکِن دوری
اسا اِمّه تِه دِمّال
هر جا پَر بَیری بُوری

ته مِه قدیمی یاری
بِلنِّ سورِ داری
زمسّون خو نَشونی
بِهار پِشتِ بهاری

تِه واری بومه تِه ور
بِهاری بومه ته ور
ته مِه آدینویی، من
دیاری بومه ته ور

اسا شیدا بهیمه
دِرِس رِسوا بهیمه
اِسا یار بلن‌بالا!
تِه مِفتِلا بهیمه

اسا اَی خَنده هاکِن
مِره شرمنده هاکِن
اسا مه دل بَمرده
وِره اَی زِنده هاکِن


هرازِ اوی جا من
ته وِسّه وِضو گیرمه
ته مِه قبلویی و من
تِه ور رو کِمّه میرمه

دِماونّه کوهِ سر
ته وِسّه کَشِمه پَر
هارش تا کِجه شومه
بیارم تِره شِه ور!

اسا شیدا بهیمه
دِرِس رِسوا بهیمه
اِسا یار بلن‌بالا!
تِه مِفتِلا بهیمه

برو تا هیا بَوویم
دِ تا چِلچلا بَوویم
بال‌به‌بال بوریم هوا
اون بالا اتّا بوویم
دِواره اتّا بَوویم...


برگردان پارسی:

حالا شیدا شده‌ام
یکسره رسوا شده‌ام
حالا رسوای یک
بلندبالا شده‌ام

حالا ای سرو بلندم!
بی‌سبب از من دوری نکن
حالا به دنبالت می‌آیم،
به هر طرف که بی‌خبر بروی

تو یار قدیمی منی
مثل سروی بلندبالایی؛
زمستان‌ها به خواب نمی‌روی
که بهار از پیِ بهاری

من پیش تو چون تو می‌شوم؛
پیش تو چون بهار می‌شوم
تو آیینه‌ی منی و من
تنها در تو پدیدار می‌شوم

حالا شیدا شده‌ام
یکسره رسوا شده‌ام
حالا ای یار بلندبالا!
به تو مبتلا شده‌ام

حالا باز به رویم بخند
و مرا شرمنده‌ کن
حالا دلم مرده است
دوباره این دل را زنده‌ کن


با آب رود هراز
به نیت تو وضو می‌سازم
تو قبله‌ی منی و من
رو به‌سوی تو جان می‌بازم

تا سرِ کوه دماوند
به هوای تو پر می‌گیرم
بنگر که تا کجا می‌روم
تا تو را در کنار‌ بگیرم

حالا شیدا شده‌ام
یکسره رسوا شده‌ام
حالا ای یار بلندبالا!
به تو مبتلا شده‌ام

بیا همراهِ هم شویم
مثل دو پرستو‌ی رها
بال‌ در بال به آسمان برویم
آن بالا یکی شویم
دوباره یکی شویم...

Sheyda

🆔 @DavoodKiaghasemi
🆔 @Haavest
#شیدا
تک‌آهنگ پاپ مازندرانی

شعر، ملودی و صدا: #داوود_کیاقاسمی
موسیقی و تنظیم: #بنیامین_عمران

✔️ به زودی در سایت‌ها و کانال‌های معتبر موسیقی

🆔 @khabaremazandaran
#قصیده‌ی_پهلوانی

به جهان‌پهلوان، #حسن_یزدانی


جوان‌ پهلوانا! جهان‌ پهلوانی
به یزدان که آزاده مرد جهانی

هم‌آهنگ کوه و هم‌آواز دشتی
هم‌آغوش دریای مازندرانی

بنامیزد ای مهر ایرانیِ پاک!
تو یزدانیِ خاکِ زرمهریانی

نه ببر و پلنگی، نه هفتاد رنگی
که سرداری از نسل اسپهبدانی

به بالا ستونی، به بازو ستبری،
یل سرفرازِ صفِ سرورانی

چو آرش کماندارِ تنهای خلقی
نژاده‌ی دلیرانِ تیرافکنانی

حریف تو در حرف اگر این‌چنین‌ است
تو در ظرف مردانگی آن‌چنانی

شکست تو فتح‌الفتوح دل ماست
که کشورگشایی‌، که دولت‌ستانی

جهان قحط‌سال است و انسان، گرفتار
چه با قهرمانی، چه بی‌ قهرمانی

خوشا آن که باشد هواخواه خلقی
خوشا آن که دارد ز نیکی نشانی

به یک چیز گیرند نبض جهان را
در این عصر نظم نوین جهانی

به یک چیز گیرند یک چیز ساده
که نه پرنیانی‌ست، نه زعفرانی

نه زور و نه زر، بلکه یک چیز بهتر
فقط مهربانی، فقط مهربانی

تو آن مهربانی که مهرش به‌ دل‌هاست
چنین در جهان می‌کنی حکمرانی

کسی جاودان نیست در دار فانی
مگر تو که در جان ما جاودانی

چو دیو سپیدی، برومند و بشکوه
که فرزند دیوان مازندرانی

به ظاهر خموشی چو کوه دماوند
به باطن چو کانون آتشفشانی

سراپا وقاری و آرامش، امّا
پر از آتش التهاب نهانی

همه جمع اضدادی ای پاک‌بنیاد!
هم آتش‌فشانی، هم آتش‌نشانی

یکی پهلوان و یکی قهرمان است
تو ای گُرد میدان، هم اینی هم آنی

ز شهنامه‌‌خوانی‌ شود زنده رستم
ز تو می‌شود زنده شهنامه‌خوانی

بِهین یل‌یلونی، یل‌ِ مازرونی
یکی جونه‌مردی و سرپهلوانی

فدای سرت هر چه از دست دادی
تو امید یک خلق بی‌آشیانی

فلز در خور گردنِ سبز تو نیست
تو کوبنده‌ی پشتِ گردن‌کشانی

خدا قوت ای پهلوانِ همیشه!
چه اول، چه آخر، سرِ سرورانی

به کام دل خود دمی زندگی کن،
جوانی و خوش‌باشی و کامرانی

هماره سرت سبز ای سروِ زیبا!
بسی دیر مانی و از پا نمانی!
🆔 @DavoodKiaghasemi
#داوود_کیاقاسمی
۱۴ و ۱۵ امرداد ۱۴۰۰ خورشیدی جلالی


🆔 @khabaremazandaran
نقدی بر اثر موسیقایی مازندرانی "مهر و مهربونی"

موسیقی‌ این آهنگ -با همه ظاهرِ پرطمطراق- تکرار در تکرار است! حالا اگر بهتر از اصلش تنظیم‌ و اجرا می‌شد ایرادی در تکرار این ترانه‌های بارها خوانده‌شده نبود، اما شوربختانه کپیِ کم‌ارزشی از اصلش درآمد. تلفیق سه آهنگ خاصه در آنجا که از آهنگ قبلی به آهنگ بعدی گذر می‌کند، خیلی ناساز به نظر می‌رسد؛ این حس ناسازوار در گذر از آهنگ اول به دوم خیلی جدی‌تر توی ذوق می‌زند؛ چراکه یک گسستِ حسی ایجاد می‌کند حتا اگر از دیدگاه فنی و تکنیکی مشکلی نداشته باشد.

شاید یک خواننده‌ی توانمند و خوش‌صدا می‌توانست موسیقی را نجات دهد و باعث شود کار کمی شنیده شود، اما خواننده‌اش هم نه صدای جذابی دارد و نه حس تاثیرگذاری. نمی‌دانم کیست و نمی‌فهمم بر اساس چه موازین هنری انتخابش کردند‌!

شعرش هم که سراسر مضامین تکراری‌ست؛ بی‌هیچ حرف جدید و هیچ حس متفاوتی؛ جدول‌ضرب و کنارِهم‌چینیِ کلماتِ ازپیش‌گفته‌شده است.

این همه آفتابه و لگن برای ضبط این کار، شام و ناهارش، نان بیات است و بس! همه برای هیچ...

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest
خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
❗️هدیه سه امتیازی #فدراسیون به #سایپا در حالی که سه تیم نساجی مازندران، ذوب آهن و سایپا در پایین جدول برای بقا در لیگ برتر می جنگند فدراسیون فوتبال سه امتیاز حساس به سایپا هدیه داد. بازی پیکان و سایپا که در هفته گذشته برگزار شد و 2_1 به سود پیکان به پایان…
⚽️ "بررسی ابعاد حقوقی رای کمیته‌ انضباطی فوتبال برای بازی جنجالی سایپا و پیکان"

✍🏻 #داوود_کیاقاسمی ؛ استادیار دانشگاه و وکیل دادگستری

بالاخره پس از یک هفته انتظار رای کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال برای تعویض ششم #پیکان در بازی با #سایپا صادر شد؛ نتیجه‌ بازی، سه بر صفر به سود سایپا.

در این رأی، تنبیهِ اعلام‌شده تناسبی با تخلفِ صورت‌گرفته ندارد. بازیکنی کمتر از یک دقیقه بی‌هیچ تاثیر جدی، در زمین بود. برای این تخلف کوچک و بی‌تاثیر آن هم به اشتباه محرز ناظر بازی و داور چهارم، آیا چنان حکم سنگینی (سه بر صفر، یعنی سه امتیاز با سه تفاضل گل) معنا دارد؟ وانگهی، ابعاد سوء این تنبیه بی‌تناسب، دامن تیم‌هایی چون #نساجی و ذوب‌آهن را هم گرفت. درواقع، این فقط تنبیه پیکان نبود، تنبیه رقبای سایپا هم بود.

حال، ببینیم مستندِ این رای چه بود؟ در خود رای آمده ازآنجاکه آیین­‌نامه انضباطی فوتبال ایران، فقط از بازیکن غیرمجاز نام برده و در مورد ورود غیرمجاز یک بازیکنِ مجاز به زمین سکوت کرده، برای صدور رای به آیین­‌نامه انضباطی فیفا استناد شد. درحالی­که منطقن وقتی قانون عملی را تخلف ندانسته یا برایش تنبیهی منظور نکرده، اصولاً یا باید از آن درگذشت، یا باید با توجه به رویه­‌های پیشین داخلی در موارد مشابه، تنبیهی سبک­تر که دست­‌کم به حقوق دیگران لطمه نمی­‌زند، برایش در نظر گرفت. وانگهی، بند 1 ماده­ 22 آیین­‌نامه­ انضباطی فیفا که مستند این رای بود هم چیزی فراتر از آیین­‌نامه­ انضباطی ایران ندارد:
If a player is fielded in a match despite being ineligible, the team to which the player belongs will be sanctioned by forfeiting the match and paying a minimum fine of CHF 6000.
اگر در یک بازی، بازیکنی با وجود فاقد صلاحیت بودن، وارد زمین شود، تیمی که آن بازیکن به آن تعلق دارد، بازی را [سه بر صفر] بازنده شده و به حداقل 6000 فرانک سوییس محکوم خواهد شد.

ملاحظه می­‌شود که این آیین‌نامه هم از بازیکن فاقد صلاحیت (ineligible) نام برده. بازیکن فاقد صلاحیت یعنی مثلاً بازیکنی که در بازی قبل کارت قرمز گرفته بود، یعنی همان بازیکن غیرمجاز. پس، حکمِ هر دو آیین­‌نامه، چه آیین­‌نامه­ انضباطی فدراسیون فوتبال و چه آیین­‌نامه­ انضباطی فیفا، در این زمینه شبیه هم هستند؛ یعنی هر دو از ورود بازیکن فاقد صلاحیت یا غیرمجاز به زمین گفته­‌اند، نه از ورود غیرمجاز بازیکن مجاز و صلاحیت­دار. لذا، استناد به بند 1 ماده­ 22 آیین­‌نامه­ انضباطی­ فیفا هم کار نادرستی بود و نباید نتیجه­ آن بازی به این دلیل سه بر صفر اعلام می­‌شد.

پیام فاجعه‌بار این رای ناصواب این است: برای تبانی و درآوردن نتیجه‌‌ بازی، دیگر نیازی نیست مربی یا بازیکن یا گلر خودش را به دردسر بیندازد، کافی‌ست با برنامه‌ای از پیش‌ طراحی شده، سرپرست تیم و داور چهارم و ناظر بازی خودشان را به موش‌مردگی بزنند و انگار که هیچ حواس‌شان نیست، بازیکنی غیرمجاز یا بازیکنی را غیرمجاز وارد زمین کنند. دیگر توپ در زمین کمیته انضباطی می‌افتد و این رویه‌ ناصوابِ امروز، کار خودش را آن روز خوهد کرد! این بی‌گمان یک فاجعه‌ بزرگ، یک مرحله‌ جدید از ورود مافیای شرط‌بندی و تبانی در فوتبال این مملکت است.

نگاه کنید: سایپا دارد سقوط می‌کند. رییس فدراسیون فوتبال قبلن رییس هیات مدیره‌ سایپا بود. رییس فدراسیون همولایتی سرمربی سایپاست. رییس سازمان لیگ هم همشهری‌ اوست. سرمربی سایپا سابقه‌ تخلف جدی و تعلیق از مربیگری دارد. برگه‌ ششم تعویض از آسمان­‌ها می­‌رسد! سرپرست پیکان و ناظر بازی و داور چهارم همه با هم اشتباه می‌کنند. تعویض ششم پیکان به زمین می‌رود‌. سایپا بعدِ بازی شکایت می‌کند. مجری یک برنامه‌ تلویزیونی سه روز قبلِ اعلام رسمی رای، نتیجه‌ نهایی را اعلام می‌کند! سایپا سه بر صفر برنده‌ اعلام می‌شود. سرپرست پیکان و داور چهارم و ناظر بازی، هیچ‌کدام محروم نمی‌شوند‌! واقعن این ماجرا بودار نیست؟ چرا به بوداربودن این ماجرا و احتمال تبانی، ورود نمی­‌کنند؟ چرا حتی شک و ظن به تبانی نمی­‌برند؟ آیا به­‌راستی هدف فقط همان سه امتیاز با سه تفاضل گل نبود؟ خدا می‌داند.

🆔 @khabaremazandaran
"چرا #پایتخت؟"

این روزها نوشته‌های پراکنده‌ای در دفاع از سریال "پایتخت" و یا در حمله به منتقدان و مخالفانِ آن، در فضای مجازی دست به دست می‌شود. تکیه‌ی بیشترِ این نوشته‌ها بر موضوع لهجه است و چنان می‌نمایند که گویی مخالفانِ سریال کاربردِ زبان فارسی با لهجه‌ی مازندرانی را نشانه‌ای از تحقیرِ "هویت قومیِ مازندرانیان" می‌دانند؛ در‌حالی‌که اصلن مساله‌ی ما شوخی با لهجه نیست. تقلیل توهین‌های قومیِ فاجعه‌آمیزِ این سریال به موضوع زبان و لهجه، یک ساده‌انگاری محض است که بسیاری‌ها را دچار اشتباه در تحلیل کرده. ما نه تنها با کاربرد زبان فارسی به لهجه‌ی مازندرانی هیچ مشکلی نداریم، بلکه از برخی جهات که مجال طرح‌شان در اینجا نیست، از وقوع چنین اتفاقی در موضع و موقع خودش، بسیار هم استقبال می‌کنیم. مساله‌ی این سریالِ موهِن پرسش‌های بی‌شماری‌ست که از نخستین فصلِ آن، ذهن همه‌ی ما را سخت درگیر کرده و با وجود توجیهاتِ عوامانه و دم‌دستیِ برخی‌ها، هنوز فریفته و اقناع نشده است. بخشی از مهمترینِ این پرسش‌ها که به‌شیوه‌ی استفهامِ انکاری مطرح‌شان می‌کنم تا موافقان سریال به جای موضع‌گیریِ شتابزده، اندکی بیشتر تعمق و تامل کنند، به قرار زیرند:

آیا هرچه با آن بخندند طنز است؟ و چون جمع عظیمی با این سریال می‌خندند، پس این یک سریال طنز است؟ یا نه، خلق‌اللهِ غم‌زده و ملول از روزمرگی‌های بی‌هوده، با هجو و هزل و لودگی و مسخرگی هم می‌خندند؟

آیا خبری از شخصیت‌پردازی در این سریال هست؟ یا نه فقط ما با یک تعداد "تیپ" طرفیم؟ و اگر بپذیریم که اینها تیپ هستند، پس منظور نویسنده و کارگردان از این تیپ‌سازی چه بوده است؟ آیا جز این بوده که بگوید مثلن تیپ پیرمردهای مازندران چنین است؟ یا تیپ کشتی‌گیرهایش چنان است؟

این سریال چه دستاوردی برای مازندران داشته است؟ چقدر به شناخت صحیح ایرانیان از تاریخ و اسطوره و فرهنگ و مناسبات اجتماعی مازندران و نیز خدمات ارزنده‌ و بی‌بدیل مازندرانیان به تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین، کمک کرده است؟

چرا همه‌ی کسانی که دچار انواع مشکلات اخلاقی و روانی و عقلی‌اند، چه زن و چه مرد -اصلن فرض کنیم در جاهایی محضِ خالی‌نبودن عریضه، غیرت خانوادگی و فامیل‌دوستی‌ و دیگر فضائل‌شان هم به تصویر کشیده شده باشد- مازندرانی‌اند، ولی تنها آدمِ عاقلِ این‌ جمع زنی‌ست تهرانی با ادبیات و لهجه‌‌ای تر و تمیز و با انواع توانایی‌ها و هنرها، که ازقضا اسمش هم "همای سعادت" است؟ یعنی همه‌ی اینها اتفاقی و بی‌منظور در این توهین‌نامه‌ی پایتختی آمده است؟!

آیا به‌راستی این سریال توهین به مازندرانی‌ها نیست؟ آیا باید کارگردان بازیگرانش را جلوی دوربین بیاورد و از آنها بخواهد که فی‌المَثَل مستقیمن بگویند همه‌ی مازندرانی‌ها (با توجه به فرضِ تیپ‌سازیِ فکرشده و عامدانه‌ در این سریال) کودن یا ساده‌لوح یا مفت‌خورند تا بعضی‌ها خلاصه باور کنند که این سریال یک توهین‌نامه‌‌ی آشکار به هویت و شرافت مازندرانی‌هاست؟ یا نه، کارگردان با نشانه‌های تصویری و صوتی چنین پیامی را به‌طور غیرمستقیم به ذهن‌ مخاطبانش القا می‌کند؟ مگر فیلم‌سازی چیزی جز سخن‌گفتن با زبان نشانه‌هاست؟

اگر مهمترین رسالت طنز را آگاهی‌بخشی به جامعه برای اصلاحِ کجی‌ها و ناراستی‌های آن بدانیم، آیا این سریالِ مُسمّا به‌ طنز، کمکی به ترویج اخلاق و اصلاح رفتار در جامعه می‌کند یا نه، به ر‌واج بی‌اخلاقی دامن می‌زند؟

از دیدگاه فنی، واقعاً این سریال چه چیزی برای گفتن دارد تا از آن حرف بزنیم؟ از ساختارش بگوییم؟ یا از عناصر فرمی‌اش؟ یا از تصویربرداری‌اش؟ یا از قصه‌اش؟ یا از موقعیت‌های طنزش؟ یا از شخصیت‌‌پردازی‌اش؟ یا از فضاسازی‌اش؟ یا از طراحی صحنه و لباسش؟ یا از موسیقی‌ِ متن‌ و ترانه‌هایش؟ در کدام‌یک از موارد بالا، خلاقیتی بدیع و قابل‌اعتنا با توجه به ظرفیت و قابلیتِ بی‌نظیر تاریخی و فرهنگیِ مازندران، در آن دیده می‌شود که بتوان از آن سخن گفت؟

آیا چیزی که باعث اقبالِ عمومیِ این سریال شده، واقعاً شوخی‌های کلامی به‌سبکِ دوران سیطره‌ی رادیو در دهه‌‌های سی و چهل و نیز مسخرگی و لودگی و قدم گذاشتن در حریم تابوهایی‌ نیست که من و شما هرگز اجازه‌ی ورود به آن را نداریم؟ از این منظر، آیا این سریال را نمی‌توان با اخراجی‌های ده‌نمکی مقایسه کرد که در زمان خود به‌واسطه‌ی اجازه‌ی رسمی ورود به حریم‌های ممنوعه، به‌یکباره حرف‌های جدید و حیرت‌انگیزی (مثل شوخی با شربت شهادت و این‌چیزها) را در جمهوری اسلامی به زبان آورد و درنتیجه، باعث اقبال وسیع توده‌ی دل‌مرده و تشنه‌ی خنده اما نا‌آگاه به طنز اصیل شده بود؟

راستی، "چرا اسم این سریال پایتخت است؟" این یکی را دخترِ سومِ دبستانی‌ام پرسید!!

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest
#پایتختی_بی‌مایه

در این نوسالِ نااحوال، در این عید ناسعید، در این روزهای سیاه که مازندران ما سوگوارِ فرزندان خود است، باز برخی پایتخت‌نشینانِ ناانسانِ بی‌‌خبر از حال جهان، به‌جای همدلی با ما، به ما می‌خندند، با سریالکی سخت مبتذل، چون خودِ غرق در افیون و ابتذال‌شان! ما که دیگر خسته شده‌ایم بس‌که گفتیم و آن زبونانِ زبان‌‌‌دراز گوش نگرفتند. این ویروس آدمی‌خوار هم حال همه‌چیز را از ما‌ گرفته‌ست، حتا حال ذره‌ای اعتراض را.

از دیدگاه ارزش‌های هنری نیز هر نورسیده‌ی هنر سینما خوب می‌داند که پایتخت، سریال آبکی و بی‌مایه‌ای است؛ راست در قامت همان متولیان و گردانندگان صداوسیما، این بنگاهِ بانگ و رنگ. پس، ما نیز همراه آن می‌خندیم، نه به جلف‌بازی و سبکسری‌هایش، که به نفهمی و نتراشیدگیِ سازندگانش و گردانندگان سازمانش. از کوزه برون همان تراود که در اوست.

☑️ بعدالتحریر: دورِ نیروهای دغدغه‌مندِ رادیو و تلویزیون را که خود از این بنگاه فردوس‌کُشِ میثاق‌پرور به‌تنگ‌ آمده‌‌‌اند، خط می‌گیرم و نیز دور پایتخت‌نشینان فهمیده‌ای که حاضر نیستند به بوی تعفنِ هر گَنده‌ دهانی، دهان به‌خنده بگشایند.

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بی‌سک_و_سو
(پاپ مازندرانی)

آهنگساز و خواننده: #احسان_بدخشان
شعر: #رحمت‌الله_حسن‌پور و #داوود_کیاقاسمی


اَمه جِنگِل، امه صحرا، امه دارِ واش کو؟
چِل و چو ره کی بَوِرده؟ گَته دارِ لاش کو؟

من ندومبه، ته اگه دوندی بَئو مردِمِ وِسه؛
امِه گالش کجه بُورده؟ همه‌جا بی‌سِک و سو

دیگه میچکا پر نزِنده لَم و لهوارِ دله
من ندومبه کی بَزوئه امِه دارِ ریشه ره

شو که وونه، ته بَئو اَمه چراغِ سِره کو؟
کی خوانه اَی لَت و لِتکای هوا ره هاده سو؟

چتی بَیه بینجه‌جار؟ کِجه بُورده بینجِکر؟
کی دَره نشا بُوره؟ کی دره بَزنه کَر؟


اَمِه دِریو چِتی بَیه؟ ونه اِسپِه ماهی کو؟
طالبا کو؟ ماهیِ گردِنِ رِز رِز شاهی کو؟

دِریو خِشک‌ِجار ره موندِنه؛ ونه او ره وَرننه
وِنه خاره رنگه‌رو ره، چشِ سو ره وَرننه

چتی بَیه بینجه‌جار؟ کِجه بُورده بینجِکر؟
کی دَره نشا بُوره؟ کی دَره بَزنه کَر؟


☑️ نابودیِ زیست‌بوم، قصه‌ی نابودی ریشه‌های ماست:
جنگل ما؟ صحرای ما؟ برگ درختان ما چه شد؟
شاخه و چوب درختان را که برده است؟ لاشه‌ی آن درخت بزرگ چه شد؟
دریای ما به خشک‌‌زار می‌مانَد؛ دارند آبش را می‌برند. رنگِ روی زیبایش را، نور چشم‌هایش را می‌برند.

🆔 @Haavest
#طالب‌_و_زهره

خواننده: #فاطمه_مهلبان
تنظیم‌کننده: #بنیامین_عمران

آیا تنظیم پاپ برای موسیقی مازندرانی درست است یا نیست؟ آیا صدای این خواننده لحن مازندرانی دارد یا ندارد؟ آیا این نوع موسیقی ماندگار خواهد شد یا نخواهد شد؟ حرف و نظر در این خصوص بسیار است. اما نکته‌ی مهم آن است که هر کسی حق دارد راه خودش را برود و کار خودش را بکند و در این راه، نیازی ندارد از هیچ‌کس اجازه بگیرد. ذات هنر چنان است که هر کسی تجربه‌‌های زیست‌شده‌ی شخصی‌اش را -آن‌چنان‌که ذهن آفرینش‌گر و زیبایی‌شناس او می‌پسندد- به اجتماع ارائه می‌دهد و جواب خودش را هم از همین اجتماع در تاریخ می‌گیرد؛ اگر کارش در آن ژانرِ هنری‌‌ اصالت داشته باشد و نیز اگر با خود و با مردم صداقت داشته باشد، بی‌گمان می‌ماند. اگرنه، بی‌نشان می‌رود.

باری، نظریه‌پردازی را کنار بگذاریم و بگذریم. درعوض، به این قطعه‌ موسیقیِ "طالب و زهره" گوش کنیم و از تنظیم و اجرای متفاوتش لذت ببریم؛

خواننده چنان غریبانه و سوزناک طالب‌طالبا می‌خواند که آدمی گمان می‌کند خودِ سَتی‌النسا بیگُم آملی به‌کنار دریا رفته است و دارد در هجران برادرش، طالب، مویه می‌کند و از درخت صحرا و ماهی دریا خبرِ برادر را می‌گیرد. عنایت داشته باشید که منظومه‌ی طالبا، خاصه در این بخش، مویه‌های یک زن (به‌روایتی، بیگم آملی‌) است. بنابراین، انتخاب زن برای خواندن این بخش، خود نشان از هوشمندی بالای تنظیم‌کننده دارد. این تنظیم‌کننده‌، بی‌آن‌که ادعایی داشته باشد، اَمه فرهنگ و تاریخِ بِنچِخ ره اَمه چشِ پیش بَکشیه و بَوته: هارشین اینتائه!*
https://t.me/Haavest/3914
#داوود_کیاقاسمی

* بن‌مایه‌ی فرهنگ و تاریخ ما را پیش چشم ما کشاند و گفت: بنگرید! این است!

🆔 @Haavest
#پر_کشمه
(پر می‌کشم)

خواننده: #فاطمه_مهلبان
موسیقی: #بنیامین
ترانه‌سُرا: #داوود_کیاقاسمی
ویولون: #یاسین_آران


بِل اَتّا بَخونِم، مِه دل جِوونه
(بگذار دمی بخوانم، دلم کوچک است)
نِخوامه بَمیرِم دَسِ زَمونه
(نمی‌خواهم دستِ این زمانه دِق‌مرگ شوم)
نِخوامه بَمیرِم آرزوبه‌دل
(نمی‌خواهم آرزوبه‌دل از این دنیا بروم)
بِل اَتّا بَخونِم، مگِر چی وونه؟!
(بگذار دمی بخوانم، مگر چه عیبی دارد؟)

اَگه اَی سَر بَسوته،
(اگر باز وجودم آکَنده از رنج و محنت شده،)
مِه بال و پر بَسوته،
(اگر بال و پرم سوخته و از دست رفته،)
دَره هر روزِ خِدا میرمِه،
(اگر دارم روزبه‌روز مرگ را تجربه می‌کنم،)
دِواره پر کَشِمه،
(یک‌روز دوباره جان می‌گیرم و پر می‌کشم،)
همه جا سَر کَشِمه،
(و به هرجا که دلم بخواهد، سر می‌زنم،)
شِه حَقه دِنیای جا گیرمه!
(و حق خودم را از این دنیا می‌گیرم!)


اگِر وینّی اِتی خِش‌خون بَهیمه،
(اگر می‌بینی که چنین خوش‌‌آواز شده‌ام،)
خَله بَسوتِما دلخون بَهیمه
(بسیار رنج کشیده‌ام و خون دل خورده‌ام.)
مِن‌ اتّا لال‌‌ِغول بیمه دِرِسّی؛
(من مثل یک کر و لالِ مادرزاد، نه چیزی می‌شنیدم و نه چیزی می‌گفتم؛)
شِه یارِ پَلی خِش‌زبون بَهیمه
(از همنشینی با یارم، چنین خوش‌زبان شده‌ام.)

اَگه اَی سَر بَسوته،
(اگر باز وجودم آکَنده از رنج و محنت شده،)
مِه بال و پر بَسوته،
(اگر بال و پرم سوخته و از دست رفته،)
دَره هر روزِ خِدا میرمِه،
(اگر دارم روزبه‌روز مرگ را تجربه می‌کنم،)
دِواره پر کَشِمه،
(یک‌روز دوباره جان می‌گیرم و پر می‌کشم،)
همه جا سَر کَشِمه،
(و به هر جا که دلم بخواهد، سر می‌زنم،)
شِه حَقه دِنیای جا گیرمه!
(و حق خودم را از این دنیا می‌گیرم!)


بِل اَتّا بَخونِم، مِه دل دَوِسّه
(بگذار دمی بخوانم، دلم گرفته است)
سفِر بُورده مِه یار و نَگِرسّه
(چرا که یارم به سفر رفته و برنگشته‌ است)
اِسا مِن بَیمه و دردِ جِدایی
(حالا من مانده‌ام و دردِ جدایی‌ِ او)
بِل اتّا بَخونم، نَو مِره: وَسّه!
(بگذار دمی بخوانم، به من نگو: بس کن و نخوان!)

اَگه اَی سَر بَسوته،
(اگر باز وجودم آکَنده از رنج و محنت شده،)
مِه بال و پر بَسوته،
(اگر بال و پرم سوخته و از دست رفته،)
دَره هر روزِ خِدا میرمِه،
(اگر دارم روزبه‌روز مرگ را تجربه می‌کنم،)
دِواره پر کَشِمه،
(یک‌روز دوباره جان می‌گیرم و پر می‌کشم،)
همه جا سَر کَشِمه،
(و به هر جا که دلم بخواهد، سر می‌زنم،)
شِه حَقه دِنیای جا گیرمه!
(و حق خودم را از این دنیا می‌گیرم!)

@fatemehmehlaban
@DavoodKiaghasemi

https://t.me/Haavest/3868

🆔 @Haavest
#پیش‌درآمد

دوست عزیزم، آقای #کیارش_بختیاری، فرزند استاد #احمد_بختیاری که زمانی گوینده‌ی رادیو در سازمان صدا و سیما بود، چند سالی‌ست در کشور #بلاروس (روسیه‌ی سفید) روزگار می‌گذراند. وی که همچون پدر هنرمندش به شعر و ترانه و آواز دلبستگی جدی دارد شعری در رثای پدرش سروده است که در ادامه می‌خوانیم و می‌شنویم. #داوود_کیاقاسمی


https://t.me/attach_kh/399
#بیقراری

[برای پدرم، احمد بختیاری که چراغ زندگی‌ام بود و با رفتن‌اش این چراغ خاموش شد.]

با دو چشمان قشنگت آمدی در خواب من
خواب بودی تو پدر! در این شب بی‌تاب من

تو ندیدی من چگونه در غمت ویران شدم
من ولی هر شب تو را دیدم گل مهتاب من!

کاشکی بار دگر از خاک خود بیرون شوی
تا بنوشی یک قدح از این شراب ناب من!

روزگاران بر لب خاموش ما مُهری زده
لب خموش است و نمایان سرخی سرخاب من

ای پدر! فریادها من می‌زنم از عمق جان
کاشکی بار دگر پیدا شوی در خواب من!

کیارش بختیاری
روسیه‌ی سفید
۱۱ آذرماه ۱۳۹۷


🆔 @Haavest
#شورای_عالی_استان یا #شورای_استان؟
✍🏻 #داوود_کیاقاسمی

چند وقتی‌ست که برای یکی از اعضای محترم شورای شهر آمل در فضای واقعی و مجازی بنرها زده می‌شود و در رسانه‌ها نیز خبرها تنظیم می‌گردد که ایشان رییس شورای "عالی" استان مازندران شده است. از این که ایشان رییس "شورای استان" شده موجب مسرت است و هم بر ایشان و هم بر دوستداران‌شان مبارک است. اما در این بنرزنی‌ها و خبرسازی‌ها تاکیدی جدی روی کلمه‌ی "عالی" صورت می‌گیرد‌، حال‌ آن که "شورای عالی" برساخته‌‌ای بی‌مبنای قانونی‌ست که فقط بار تبلیغی دارد و به نظر هم می‌رسد کسانی که این لفظ را به کار می‌برند هدف‌شان همین جنبه‌ی تبلیغی موضوع باشد و بس! هیچ هم به این نمی‌اندیشند که چنین الفاظ برساخته‌ی بی‌مبنایی هم زبان را آلوده می‌کند و هم باعث کج‌فهمی در نظام حقوقی ما می‌شود و بدین‌ترتیب، تالی فاسدهای جدی به بار می‌آورد.

ما در نظام حقوقی‌مان، فقط یک شورای عالی‌ داریم که آن هم شورای عالی استا‌ن‌هاست. شورای عالی استان‌ها در تهران و با حضور نمایندگان شوراهای استان‌های سراسر کشور تشکیل می‌شود. در داخل استان چیزی به نام شورای عالی استان وجود ندارد، بلکه عالی‌ترین مرجع شورایی در داخل هر استان، مطابق قانون "شورای استان" است، نه شورای عالی استان. وانگهی، شورای استان نهاد تصمیم‌گیر نیست و فقط نقش کم‌اثری در امور نظارتی و نیز هماهنگ‌سازی میان شوراهای شهرستان‌های استان دارد. همین و بس! پس تبلیغ و تاکیدِ بیش از حد روی آن، چندان توفیری از دیدگاه حقوقی ندارد و مشکلی را هم حل نمی‌کند. گفت: به عمل کار برآید...

🆔 @khabaremazandaran
#برمه‌واره

[شِه جانه مار، شِه بُورده مارِسّه]

هلا تِسّه روز و شو برمه کمّه
همش نیشتمه بی‌توُ برمه کمّه

اَتّا شو بی‌خوِر برو مه پلی
هارش تِسه چی هوهو برمه کمّه!

روخنه روخنه اَسری وارِمّه
شومه دریو به دریو برمه کمّه

ته دابوی گِل‌افشونه کیجا بی
تِه دا بومه تا دابو برمه کمّه

ته لینگه رج فیروزکوی هِداره
ته وِسه تا فیروزکو برمه کمّه

هِلا مِسه دِعا کِنّی، شِه دومّه
هِلا تِسه روز و شو برمه کمّه...


برگردان پارسی:

#گریه‌بار

[برای مادر عزیز، مادر سفرکرده‌ام]

هنوز برایت روز و شب گریه می‌کنم
همیشه می‌نشینم بی‌تو گریه می‌کنم

باور نداری، یک شب سر زده بیا نزد من
ببین برایت چه زار زار گریه می‌کنم!

رودخانه به رودخانه اشک می‌بارم
می‌روم دریا به دریا گریه می‌کنم

تو دختر گل‌افشانِ دیارِ دابو بودی
فدایت می‌شوم تا دابو گریه می‌کنم

جای قدم‌های تو سمت فیروزکوه است
برایت تا فیروزکوه گریه می‌کنم

هنوز برایم دعا می‌کنی، خودم می‌دانم
هنوز برایت روز و شب گریه می‌کنم...

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest

🎧 به فایل صوتی زیر (دکلمه‌ی غزل بالا همراه با اجرای ترانه‌ی جانه‌مار با صدای پرویز سیاهدشتی) گوش کنید!👇👇👇

https://t.me/attach_kh/388
#فوتبال_کثیف

سرت را بالا بگیر مازندران! سرت را بالا بگیر قائمشهر! او قدرت دارد. پس، ثروت دارد. او ثروت دارد. پس، قدرت دارد. او سپاهان‌ است؛ حتا اگر به تبعیض، مصرف‌کننده‌ی انحصاریِ ثروت ملی باشد، حتا اگر سازنده‌ی هیچ استعداد شگرفی نباشد، حتا اگر هیچ بازیکن بزرگی به فوتبال ملی نداده باشد، باز پیروزی، با هزار حیله، سهم اوست، باز نباید ببازد؛ چون قدرت دارد و قدرت، ثروت دارد و ثروت، داور دارد و داور ثانیه‌های آخَر و سوتِ بی‌پدر و مادر دارد! اَه... حالم از این فوتبال کثیف به هم می‌خورد که تا کنون هفت امتیاز را ظالمانه از تو ربود! حالم از این فوتبال کثیف به هم می‌خورد که می‌خواهد با قربانی‌کردن تیم‌های کم سر و زبان، یک تیم رانتی را به زور قهرمان کند! حالم از این فوتبال کثیف به هم می‌خورد که از یک سو از بدرفتاریِ تماشاگران در بیشتر ورزشگاه‌ها می‌نالد و از سوی دیگر دارد با دست خود مودب‌ترین تماشاگران را سر لج می‌آورد و آرام‌ترین ورزشگاه را به آشوب می‌کشد!! حالم از این فوتبال کثیف، فوتبال ریاکار، فوتبالِ دروغگو به هم می‌خورد! با این همه، تو سرت را بالا بگیر مازندران! سرت را بالا بگیر قائمشهر! هر بیشه‌ی تو خاستگاه پلنگان و شیران است. روبهان را به حال خود بگذار!

☑️ پی‌نوشت: ادب و احترام و انسانیت و بردباری حدی دارد آقای اصفهانیان! آقای تاج، تاج اصفهانی! گردانندگان فوتبال کثیف ایران!

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest

http://s9.picofile.com/file/8340356626/IMG_20181019_191911_979.jpg
#بانو_جان


ملودی: #فولک
آهنگسازی و تنظیم: #مجید_رئیسیان
خواننده: #پرویز_سیاهدشتی
شاعر: #داوود_کیاقاسمی
آلبوم: #دلخوا
اجرا: گروه #همنوازان_ماهان
ضبط: #استودیو_فرهنگ_ساری
تولید و پخش: #سارو_صدا، ۱۳۹۷


بهار بُورده، زمسّون سر بزوئه
دواره غم مِه دل ره در بزوئه
صدای تير دَپيته آسمون ره؛
اَتّا كوتر مِه ور پرپر بزوئه!

گل مازرونی
ماه آسمونی
یار همزبونی... بانو! بانوجان!


اَمسالِ زمسّون بهار نَوونه
دشتِ باخته چش، ويشار نَوونه
وَنوشه در نِنه، گل سر نَزنّه
وارش خشك‌هايته دشتِ يار نوونه!

گل مازرونی
ماه آسمونی
یار همزبونی... بانو! بانوجان!


زمین دسِ شوی غِرنِش نمونِّه
هوا بی‌افتابِ خونش نمونِّه
تمومِ دنیا ره خشی سرهایره
ته دل مه نازِنین! ناخش نمونِّه

گل مازرونی
ماه آسمونی
یار همزبونی... بانو! بانوجان!


برگردان پارسی:

بهار رفت و زمستان سر زد.
دوباره غم به دلم در زد.
صدای تير در آسمان پيچيد؛
كبوتری كنار من پرپر زد...

گل مازندرانی
ماه آسمانی
یار همزبانی... بانو! بانوجان!


زمستان امسال بهار نمی‌شود.
چشمان خفته‌ی دشت بيدار نمی‌شود.
بنفشه در نمی‌آيد و گل سر نمی‌زند،
باران با دشت خشكيده يار نمی‌شود.

گل مازندرانی
ماه آسمانی
یار همزبانی... بانو! بانوجان!


کاش! زمین دست غرش شب نمانَد
و هوا بی‌آوازِ آفتاب نمانَد
کاش! خوشی سراسر دنیا را فرا گیرد
و دل تو ای نازنین! ناخوش نمانَد...
https://t.me/majid_reisian/734
گل مازندرانی
ماه آسمانی
یار همزبانی... بانو! بانوجان!

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest
#روبابه_جان

ملودی: #فولک
آهنگسازی و تنظیم: #مجید_رئیسیان
خواننده: #اکبر_رستگار
شاعر: #داوود_کیاقاسمی
آلبوم: #دلخوا
اجرا: گروه #همنوازان_ماهان
ضبط: #استودیو_فرهنگ_ساری
تولید و پخش: #سارو_صدا


بهارِ سبزه تا سر زَنّه اِنه
سفری چلچلا پر زَنّه اِنه
کجه پر بکشی مه کوهِ کوتر؟
ته بِئی، دلخشی در زَنّه اِنه

مره چو نزن!
نو به نو نزن!
دس بشکن، سر بشکن، دل رِه لو نزن!


ته وِسه بزنم تار و لَ‌لِه‌وا
ته مِسه بخونی طالب‌طالبا
تِه گیس مِه تارِ شو، ته چش مِه لمپا
مه راه ره سو هاکن، بَرِسم ته جا

مره چو نزن!
نو به نو نزن!
دس بشکن، سر بشکن، دل ره لو نزن!


چش خَله بکشیه ته انتظاری
دل خله هاکرده ته بیقراری
شِه چش ره پرهاده بَرِس مه یاری
هلا چش ندیمه تِه چشِ واری...

مره چو نزن!
نو به نو نزن!
دس بشکن، سر بشکن، دل ره لو نزن!



برگردان پارسی:

سبزه‌ی بهاری تا سر بر‌ می‌زند می‌آید
پرستوی سفرکرده پر می‌زند می‌آید
کجا پر کشیدی ای کبوتر کوهی‌ام؟
تو بیایی، دلخوشی در می‌زند می‌آید.

مرا چوب نزن!
پی در پی نزن!
دستم را بشکن، سرم را بشکن، اما دلم را لگد نزن!


برای تو تار و نی‌لبک می‌نوازم
تا تو برایم حکایت "طالب" ساز کنی
گیسویت شب تار من است و چشمت چراغ من؛
راه مرا روشن کن تا به تو برسم...

مرا چوب نزن!
پی در پی نزن!
دستم را بشکن، سرم را بشکن، اما دلم را لگد نزن!
https://telegram.me/majid_reisian/732

چشم من بسیار به انتظار تو نشسته‌ست
دل من بسیار بی‌قرار تو مانده‌ست
چشم خود را به یاری من بفرست
که هنوز چشمی چون چشم تو ندیده‌ام

مرا چوب نزن!
پی در پی نزن!
دستم را بشکن، سرم را بشکن، اما دلم را لگد نزن!

#داوود_کیاقاسمی

🆔 @Haavest
#بلاره_بلاره

شعر و آهنگ: #داوود_کیاقاسمی
گروه‌خوانی

مِه سر اگِر تیر بِواره
مه لینگه زنجیر بِواره
دس نَیمه جانِ دلخوا رِه
دلخوا جان! تهِ بلاره

هِوا اگِر سنگ بِواره
بِنِه اگِر جنگ بواره
دس نَیمه شِه ماه مونا ره
ماه مونا! تِه بلاره...

بلاره بلاره بِلِن بالا ره
بلاره بلاره چشمون سیا ره
بلاره بلاره مخمِل قِوا ره
بلاره بلاره [ونه] ناز و ادا ره

زِلفه افشون هاکردی
دِلِ اَرمون هاکردی
شِره لَیلی و مِرِه
اَتّا مجنون هاکردی

تِسّه مِن آهو بومه
دو به دو هر جا شومه
تِه خِنه سَر جا گیرمه
نازنین! تِسّه میرمه...

مه سر اگِر تیر بِواره
مه لینگه زنجیر بِواره
دس نَیمه جانِ دلخوا ره
دلخوا جان! تهِ بلاره

بلاره بلاره بلن بالا ره
بلاره بلاره چشمون سیا ره
بلاره بلاره مخمل قوا ره
بلاره بلاره [ونه] ناز و ادا ره...

🆔 @Haavest

https://telegram.me/Haavest/2210
Ещё