#گروس_عبدالملکیان
#گزینه_شعرها
#مروارید
___________________
من فکر میکنم «ناگهان/چه زود/ دیر میشود!»
(روزِ درگذشتِ قیصرِ امینپور)
روزی که #قیصرِ_امینپور درگذشت، «سهشنبه» بود، و من نه در «پایتختِ جهان» که در تهران. بهقصدِ حضور در کلاسِ استاد شفیعیِ کدکنی به دانشگاهِ تهران رفتم. کلاس خالی بود و دانشجویان پکر و پراکنده در طبقاتِ دانشکده. پرسانپرسان به حیاط رسیدم. دانشجویان گردِ استاد را گرفتهبودند. استاد هایهای و بهپهنای صورت میگریستند. پیشتر چندبار اشکبهچشم آوردنشان را دیدهبودم. ازجمله یکبار صحبتِ استاد محمدرضا حکیمی که بهمیانآمد، به سادهزیستی و خلوتگزینیِشان که اشارهکردند، ناگهان بغضکردند و اشک در چشمشان حلقهزد. اما اینبار حال و حالتشان دیگرگونه بود و این عبارت را تکرار میکردند: حیفِ قیصر! حیفِ قیصر! جوانی و شاعری با این نجابت و سلامتِ نفس، کجا دیگر میتوان یافت؟! (نقلِ به مضمون)
یکیدو هفتهٔ بعد، استاد اولِ جلسه یادی از قیصر کردند و گفتند: «قیصر جوانکی بود که روزی دفتری از اشعارش را برایم آورد. خواندم و به او گفتم، از همینجایی که هستی تکان نخور! و بعدها دیدم رسید به جایگاهی که میباید میرسید». گمانمیکنم مرادِ استاد این بود که شعرِ قیصر در مرزی از تعادل میان سنتگرایی و نوآوری ایستاده و او شیفتهٔ شیوهٔ کهنگرایان یا جریانهای افراطیِ روز نشده.
استاد شفیعی افزودند روزی که آن اتفاق افتاد از من پرسیدند چه عبارتی برای اعلانِ درگذشت مناسب است؟ و من از زبانام گذشت: «ناگهان/ چهزود/ دیر میشود!». چند دانشجو گفتند: اما در شعرِ قیصر آمده: «چقدر زود». من هم گفتم گمانمیکنم همان «چهزود» آمدهباشد. بعدها دیدم حق با آن چند دانشجو بود. اما هنوز هم فکرمیکنم «چه زود» موسیقیِ مناسبتری دارد تا «چقدر زود».
البته این تضادِ میانِ «زود» و «دیر» که قیصرِ زبانآگاه، بهزیبایی از آن بهرهبرده، از دیرباز توجهِ بسیاری از شاعران را به خود جلبکرده بودهاست؛ از جمله:
ای دیر بهدستآمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی (حسنِ غزنوی)
وعدههایی دهی بدان دیری
پس پشیمان شوی بدین زودی (انوری)
هزارسال به امید تو توانم بود
هرآنگهی که بیایی هنوز باشد زود (سنایی)
که بشتاب ای نظامی! زود، دیر است
فلک بدعهد و عالم زودسیر است (نظامی)
اما زیباترین شکلِ کاربردِ همزمان «دیر و زود»، در این بیت از مرتضیقلی سلطان (شاعرِ عهدِ صفوی) اتفاق افتاده؛ بیتی که گویا آن را در تذکرهٔ نصرآبادی دیدهام و بیشباهت به تمهیدی نیست که قیصر در شعرش بهکاربرده:
آنچنان منتظرم در رهِ عشق
که اگر زود بیایی دیر است
!