خوبترین حادثه میدانمتاستاد محمدعلی بهمنی از سرآمدان غزل معاصر نیز "پشت پا به رسم دنیا زد و رفت". بهمنی در کنار زندهیادان سیمین بهبهانی، منوچهر نیستانی و حسین منزوی از پیشگامان جریان "غزل نو" بود؛ شاعری راهگشا، جریانساز، تاثیرگذار با شعرهایی پرحس و حادثه. شماری از زیباترین، صمیمیترین و ماندگارترین غزلها و ترانههای این روزگار را به یادگار گذاشت و افزون بر این، زمینهساز ظهور موجی نیرومند از غزلهای "بهمنیوار" شد و نیز مایهبخش نگاه تغزلی خاص در فضای شعر جوان امروز. مثل سیمین در کمالبخشی به غزل نو روایی نقش بسزایی ایفا کرد و نیز در گسترش غزل با اوزان بلند. عطر صمیمیتی دل انگیز را در فضای ترانه و تغزل پراکند. رفتار چابک ذهنی- زبانی او در غزل، سرمشق نسل جوان ادبی امروز شد و تالی و توالی وسیع یافت. صرفنظر از برخی غزلهای متوسط و سنتنمون، اغلب آثارش شکل و شناسنامهی امروزی دارند. او به سهم خود به غزل امروز، هویت سبکی و زیباییشناختی بخشید و مانند منزوی برخی از معیارهای بلاغی شعر قدیم را ماهرانه در خدمت فضاسازیهای تازه به کار گرفت و در این راه توفیق بسیار یافت. برخلاف بیشینهی غزلهای پرمایه، نوآورانه و نخبهگرای سیمین که به دلیل غرابت موسیقیایی یا فضاسازیهای غریب، متاسفانه قبول عام نیافتند و فراگیر نشدند، آثار منزوی و بهمنی قلمرو های وسیع عواطف و علایق مخاطبان را در سطوح مختلف درنوردیدند و به مبانی و معیارهای جمال شناختی غزل، روحی تازه دمیدند.
در سالهای دور در محافل و مجامع ادبی چند باری با او دیدار و گفتگو داشتم و دریافتم که مثل شعرهایش روحی جذاب و جمالی دارد و مالامال است از صفا و صمیمیت.
افسوس که دانشکدههای ادبیات با سردمداری استادان کهنگرای دهههای اخیر که اوج تجدد و تحول در غزل را صرفاً در آینهی آثار شهریار، رهی، سایه یا تجربههای نخستین سیمین میدیدند از مرزهای مالوف و مرسوم جمالشناختی سنتی فراتر نرفتند و دهههای متوالی از رایحهی حس و حضور آثار امثال سیمین و منزوی و بهمنی بیبهره ماندند.
فقدان غمانگیز استاد بهمنی را به خانوادهی ایشان و نیز خانوادهی بزرگ ادبی ایران زمین به ویژه شاعران جوان و جویای راه، صمیمانه تسلیت میگویم.
شک ندارم که در جهان فراسو هم: زنده است و غزل فکر میکند
محمدرضا روزبه ۱۰/ ۶/ ۱۴۰۳@Mohammadrezarouzbeh