کارگاه دیالکتیک

#امپریالیسم
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
Forwarded from نقد
▫️ امپریالیسم ”جدید“؟
▫️ درباره‌ی جهانی‌‌شدن و دولت ــ ملت‌ها


25 اوت 2024

نوشته‌ی: پراسنجیت بوز
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

🔸 تناقض عمده‌ی جهانی ‌شدن در جهان‌گیر شدن الزام‌های سرمایه‌ی مالی بین‌المللی نهفته است. تفوق مالیه‌ی بین‌المللی از چند دهه‌ی گذشته رقابت بین امپریالیستی را تحت کنترل قرار داده و دولت-ملت‌های امپریالیستی با الزام‌های آن، وحدت بیش‌تری را تحت رهبری آمریکا از خود نشان داده‌اند. اما تسلط مالیه‌ی سوداگرانه و تأثیر ضدتورمی ناشی از آن، خطر تشدید رکود جهانی را به دنبال دارد. آمریکا در تلاش است تا با دنبال کردن یک سیاست نظامی تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایانه‌ی جنگی بی‌پایان، از هرگونه رقابت بالقوه در این محیط جلوگیری کند. با این حال، ظرفیت آمریکا برای حفظ چنین سطوح بالایی از هزینه‌های نظامی و «هزینه‌کرد مصرف»، با شکنندگی هژمونی دلار در پس‌زمینه‌ی بدهی فزاینده‌ی آمریکا در برابر بقیه‌ی جهان محدود شده است. ظهور مجدد شرایط رکود در آمریکا زمینه‌ساز بروز تضادهای بین امپریالیستی و نیز تضاد بین امپریالیسم و جهان سوم خواهد بود و گسست‌هایی احتمالی در نظم جهانی کنونی ایجاد خواهد کرد.

🔸 در پس‌زمینه‌ی تجاوز به افغانستان و عراق به رهبری آمریکا و خشمی که در سراسر جهان برانگیخت، انتشار یک اثر نظری درباره‌ی امپریالیسم نمی‌توانست زمان‌بندی بهتری داشته باشد. قبلاً درباره‌ی تلاقی جنبش ضدجهانی ‌شدن با جنبش جهانی ضدجنگ، که بسیج عظیمی را در خیابان‌های لندن، برلین، نیویورک و سایر نقاط در خلال جنگ ممکن کرد، مطالب زیادی نوشته شده است. اگرچه شور و شوق جنبش ضدجنگ پس از اشغال نهایی عراقْ کاهش چشم‌گیری یافت، مخالفت‌های توده‌ای علیه نظم جهانی کنونی، که به نحو تحمل‌ناپذیر و نفرت‌انگیزی تحت‌ سلطه‌ی آمریکاست، قطعاً افزایش یافته است. بنابراین، بسیار مهم است که سیاست غیردموکراتیک، اقتصاد غارت‌گرانه و ایدئولوژی ضدمردمی امپریالیسم را در کلیت آن در برابر صفوف روبه‌رشد مخالفان آشکار کنیم. «امپراتوری سرمایه» الن میکسینز وود نه تنها تلاشی در این راستاست، بلکه مطمئناً بحث‌هایی را پیرامون موضوعات مهمی برمی‌انگیزاند که از نظر تئوریک جنبش جهانی علیه امپریالیسم را غنی می‌سازد.

🔸 وود تضاد اصلی در جهانی ‌شدن را در گستره‌ی جغرافیایی رو به گسترش سرمایه‌داری و فراتر از محدوده‌ی کنترلی می‌داند که قانون دولت‌-ملت‌های سرزمینی می‌تواند در آن اجرا شود، این در حالی است که وابستگی سرمایه به دولت-ملت‌ها برای اجرای قوانین بازی ضروری است. از استدلال وود برمی‌آید که او بر یگانه ‌بودن این تضاد در سرمایه‌داری تأکید می‌کند و می‌کوشد «شکل‌های جدید نیروی فرااقتصادی» را که قدرت‌های امپریالیستی، «به‌ویژه آمریکا»، می‌پذیرند، از لحاظ افزایش «شکاف»، که حاکی از تشدید این تضاد است، توضیح دهد. اما این گزاره با معضل‌های متعددی روبه‌روست...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fS

#امپریالیسم #پراسنجیت_بوز #بهرام_صفایی
#سرمایه‌ی_مالی #جهانی_شدن #الن_میکسینز_وود
#امپراتوری_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ شالوده‌‌های اقتصادی امپریالیسم معاصر

28 ژوئن 2024

نوشته‌ی: فرانسوا شنه
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 در این مقاله استدلال می‌شود که امپریالیسم امروزی قویاً با سلطه‌ی شکل معینی از سرمایه یعنی سرمایه‌ی پولی به‌‌شدت متراکمِ بهره‌دار‌ و سود سهام‌دار مرتبط است که در بازارهای مالی عمل می‌کند، بت‌واره‌پرستی فراگیر و امروزی پول را ایجاد می‌کند، اما کاملاً به ارزش اضافی و تولید متکی است. دو سازوکارْ تصاحب و/یا تولید مازاد محصول و تمرکز آن را در مرکز‌های مالی نظام جهانی تضمین می‌کنند. بدهی خارجی در دهه‌ی 1980 غالب بود. تولید خارجی و بازگرداندن سود توسط شرکت‌های فراملی اکنون کانال اصلی را نشان می‌دهد. موضوع موردنظر آمریکا در روابطش با بقیه‌ی جهانْ پس از انتقال بخشی از تولیداتش به خارج از کشور توسط شرکت‌های فراملی آمریکایی، تجاری‌سازی مازاد از طریق صادرات نیست، بلکه وابستگی به واردات و مهم‌تر از آن، به جریان‌های عظیم سرمایه‌ی پولی برای حمایت از بازار سهام، خرید اوراق بهاداری خزانه‌داری (T-bonds) و تامین مالی مجدد برای وثیقه‌گذاری است. این وابستگی جدید به توضیح «تناقضی» کمک می‌کند که امپریالیسم آمریکا را به‌طور فزاینده‌ای مجبور می‌‌کند تا با قهر فرااقتصادی و حتی نظامی در جایی که می‌تواند این وضعیت را متعادل کند.

🔸 الن میک‌سینز وود در امپراتوری سرمایه دو هدف را دنبال می‌کند. یکی کمک به پر کردن شکاف نظری یعنی فقدان «نظریه‌ای نظام‌یافته‌ی امپریالیسم که برای جهانی طراحی شده که در آن همه‌ی مناسبات بین‌المللی سرمایه‌دارانه است و الزامات سرمایه‌داری آن را تنظیم می‌کنند.» هدف دوم، مرتبط با هدف اول اما مشخص‌تر، ارائه‌ی تفسیری از اصل «جنگ بی‌پایان»، «عامدانه یا سر بزنگاه»، است که آمریکا از همان آغاز به کار دولت جرج دبلیو. بوش اعلام کرد و در پی حملات 11 سپتامبر به بوته‌ی عمل گذاشت. وود در این‌جا استدلال می‌کند که ایدئولوژی جدید «جنگ بی‌پایان» به نیازهای خاص آن‌چه او «امپریالیسم جدید» می‌نامد پاسخ می‌دهد.

🔸 من از وود برای سهمی که در هر دو موضوع دارد سپاس‌گزارم. بخش‌هایی از کتابش که به مناسبات بین امپریالیسم و نظریه‌ی مالکیت سرمایه‌داری (لاک) و مناسبات بین‌الملل (گروتیوس) اختصاص یافته، هم برای پژوهش‌های فکری و هم برای روشن شدن موضوع‌ها و هدف‌های سیاسی مهم و برانگیزاننده است. به‌ویژه با نظر او در خصوص به‌رسمیت شناختن نقش قدرت دولتی در سلطه‌ی امپریالیستی و توصیه‌ی اکید او به جنبش ضد جهانی ‌شدن برای مبارزه با نهادهایی که تعیین‌کننده‌اند، موافقم.

🔸 نکته‌هایی که در ادامه‌ی بحث مطرح می‌شوند، عمدتاً موضوع‌هایی را در برمی‌گیرند که به شالوده‌های امپریالیسم معاصر و نیازهای اقتصادی‌ای مرتبطند که این امپریالیسم به آن‌ها پاسخ می‌دهد. این موضوع‌ها به‌طور کلی ناظر به مواردی‌اند که آن‌ها را شکاف‌ها و/یا ابهام‌های نظری می‌دانم، شکاف‌ها و ابهام‌هایی که استدلال را بی‌جهت تضعیف می‌کنند و به راحتی می‌‌شود اصلاح‌شان کرد. در موارد دیگر، همانند توسل وود به مفهوم «امپریالیسم مازاد»، نکته‌های مدنظرم انتقادی‌ترند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4d0

#امپریالیسم
#فرانسوا_شنه #حسن_مرتضوی
#سرمایه‌_پولی
#الن_میک‌سینز_وود

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
📚 انتشار کتاب «درباره‌ی امپریالیسم- مجلد یکم»

نقد اقتصاد سیاسی از همان نخستین گام‌های خود با مسئله‌ی تحولات ناگزیر شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و شکل‌های گوناگون آن دست و پنجه نرم می‌کرد و می‌کند. چیستی سرمایه، تضادهای ناگزیر حرکت و دگردیسی‌های آن آماج واکاوی متفکران مارکسیست و غیرمارکسیست بوده‌است. روند تغییرات سرمایه‌داری به قدری چشم‌گیر و شتابان بوده که از 1902 و انتشار کتاب معروف هابسون زیر عنوان «امپریالیسم: یک بررسی» و سپس «سرمایه‌ی مالی» هلیفردینگ و آثار مهم و تاثیر‌گذاری مانند «امپریالیسم به مثابه‌ی بالاترین مرحله‌ی سرمایه‌داری» لنین و «انباشت سرمایه» رزا لوکزامبورگ، چنان حجم انبوهی از آثار به بررسی این تغییرات اختصاص یافته که حتی ذکر آن‌ها فهرست بلندبالایی خواهد شد. از همین رو از بهار سال 1402 انتشار مجموعه‌ای تازه را با برچسب امپریالیسم در «نقد» آغاز کرده‌ایم و کوشیده‌ایم عمده تغییرات نظری مرتبط با این تحولات را در اختیار خوانندگان بگذاریم. اینک بخش نخست مجموعه مقالات ترجمه‌شده را در قالب کتاب پیش‌رو گردآوری کرده‌‌ایم.

این مجلد در سه بخش تنظیم شده است: مقالات بخش نخست به بررسی و نقد آرای لئو پانیچ و سام گیندین و به‌ویژه «کتاب ساختن سرمایه‌داری جهانی: اقتصاد سیاسی امپراتوری آمریکا» اختصاص دارد. در بخش دوم مقالاتی درباره‌ی دیدگاه‌های جووانی آریگی و کتاب او «آدام اسمیت در پکن» آمده است. بخش سوم این مجلد نیز دربردارنده‌ی مقالاتی درباره‌ی نظرات دیوید هاروی در باب امپریالیسم است و به بررسی و نقد دیدگاه‌های او به‌ویژه اثر مهم‌اش «امپریالیسم جدید» می‌پردازد.


▫️با آثاری از (به ترتیب حروف الفبا):
سام اشمن، رابرت برنر، لئو پانیچ، لوچا پرادلا، جی. زد. جرود، ویلیام آی. رابینسون، بن فاین، آلکس کالینیکوس، سام گیندین، ریچارد واکر، دیوید هاروی.
▫️مترجمان:
حسن مرتضوی، دلشاد عبادی، بهرام صفایی، سهراب نیکزاد

🔹این کتاب در لینک زیر برای دانلود در دست‌رس علاقه‌مندان قرار گرفته است:

👇🏽👇🏽👇🏽

https://www.naghd.info/About_Imperialism_vol1_Naghd_book_1403.pdf

#کتاب_نقد
#امپریالیسم

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ درباره‌ی بازتولید «مکتب دیکتاتورها»:
▫️ تانگوی قدرت‌های جهانی با حاکمان ایران

2 ژوئیه 2023

نوشته‌ی: امین حصوری

🔸 طی هفته‌های اخیر شاهد بوده‌ایم‌ که چگونه دولت آمریکا و‌ هم‌تایان غربی‌اش بار دیگر از هر سو برای رژیم جمهوری اسلامی ایران فرش قرمز پهن می‌کنند. طی کم‌تر از یک ماه با زنجیره‌ی رویدادهایی مواجه شده‌ایم‌ که گرچه فی‌نفسه مغایرتی با سازوکارهای معمول در مناسبات جهانی قدرت‌ ندارند، اما با نظر به فضایی که با قیام ژینا گشوده شد، موجی از سردرگمی و ناباوری و خشم و سر‌خوردگی را برانگیخته‌اند. چون با توجه به مختصات این فضا، که دامنه‌اش از سپهر سیاسی ایران فراتر می‌رود، این رویدادها نابهنگام و ظاهراً متناقض به ‌نظر می‌رسند. خصوصاً که درست به‌موازات این هم‌سازی بین‌المللی با حاکمان جمهوری اسلامی، دامنه‌ی سرکوب‌ها و اعدام‌های دولتی در ایران به‌طرز چشم‌گیری افزایش یافته‌اند؛ طوری‌که در سطح جهانی هم بازتاب وسیعی داشته است.

🔸 در این نوشتار به این موضوع می‌پردازیم که ماه‌عسل کنونی قدرت‌های غربی و حاکمان جمهوری اسلامی چه محدودیت‌ها و مازادهای ممکنی برای پراتیک آتی مبارزات جاری در ایران خواهد داشت. برای شروع، به برخی زمینه‌هایی اشاره می‌کنیم که رویکرد توسل به «نجات‌دهنده‌»های دروغین را خلق کرده‌اند و کماکان بازتولید می‌کنند و به دلالت‌های وضعیت حاضر در پیوند با رویکرد فوق می‌پردازیم.

🔸 تا جایی که به‌ اعتراضات توده‌ای و مستمر خیابانی مربوط است، باید اذعان کرد که قیام ژینا از مدتی پیش به‌راستی وارد فاز افول خود شده است. اما تفسیر این وضعیت به‌منزله‌ی شکست قیام ژینا مستلزم انکار و نادیده‌گرفتن مازادهای قیام ژیناست؛ یعنی همه‌ی اشکال متنوعی از مقاومت‌ که با الهام از قیام ژینا و تجارب آن، افق عبور از نظام جمهوری اسلامی‌ و دگرگونی بنیادین آن را دنبال می‌کنند. اما این خود بحث مستقل دیگری‌ می‌طلبد. پس به این پرسش بازگردیم که در وضعیت مشخص کنونی که تأمین ثبات نظام جمهوری اسلامی در دستور کار قدرت‌های جهانی قرار گرفته و حاکمان ایران آشکارا مارش پیروزی ساز کرده‌اند، پیشبرد مبارزات پراتیک برای تداوم و فراروی از قیام ژینا با چه محدودیت‌ها و امکاناتی روبه‌روست؟ خاطرنشان می‌کنم که خصوصاً در حوزه‌ی امکاناتْ تنها برخی بالقوه‌گی‌های شرایط کنونی را برخواهم شمرد، نه تغییرات بالفعل یا محتوم. افزون بر این، واکاوی محدودیت‌ها و امکانات مبارزات پراتیک در مقطع کنونی و حول این موضوع مشخص تنها می‌تواند بخش محدودی از یک واکاوی انتقادیِ ضروری درباره‌ی کل مسیر تاکنونیِ قیام ژینا باشد؛ چون فراروی از خیزش انقلابی ژینا مستلزم آسیب‌شناسی جامع‌ و انتقادی و جمعی از نقاط قوت و ضعف آن و چرایی آن‌هاست.

🔸 بسیاری از مردمانِ ستم‌دیده‌ی ایران در نبودِ حداقل آزادی‌های سیاسی و امکانات تشکل‌یابی، و متأثر از فضای تاریخی یادشده در سپهر سیاسی ایران و بافتار مسلط جهانی، رژیم ایران را استثنایی بر نظم جهانی و رویاروی آن تلقی می‌کردند. در نتیجه، در ذهنیت عمومی عمدتاً معقول به‌نظر می‌رسید که با کمک هم‌پیمانان خارجی بتوان این نظام شر را ساقط کرد تا بتوان برای آتیه‌ي کشور «جایگاهی معقول» در نظم جهانی جست‌وجو کرد. در همین راستا، بسیاری از مردم (تحت‌تأثیر فضای مسلط تاریخی و گفتار بورژوایی) آموزه‌ی امپریالیسم در گفتمان چپ را بخشی از یک نظریه‌ی توطئه (توهم توطئه) تلقی می‌کردند که با «جزم‌‌اندیشی چپ‌ها» پیوند داشت. اکنون اما با معلوم ‌شدن این‌که «دشمن دشمن ما لزوماً دوست ما نیست»، نه‌فقط آن رؤیای توهم‌آمیز («نجات‌دهنده‌ی خارجی») عمدتاً بر فنا رفته، بلکه خود شالوده‌ی نظم جهانی که موجد چنین هم‌دستی شومی با جنایت‌کاران بوده نیز تاحدی مورد پرسش قرار گرفته‌ است. در نتیجه، بزنگاه تاریخی مهمی برای تقویت و فراگیرسازیِ این آموزه فراهم شده که مردمان تحت‌ستم هیچ دوستی در میان دولت‌ها ندارند؛ بلکه تنها یاور آنان سایر ستم‌دیدگان به‌پاخاسته در سراسر جهان هستند. تکثیر و گسترش این درک می‌تواند تکیه‌گاه خوبی برای پس‌زدن انگاره‌های ناسیونالیستی و ــ در مقابل ــ برجسته‌سازیِ ضرورت هم‌بستگی‌های انترناسیونالیستی باشد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3xV


#امین_حصوری
#قیام_ژینا #زن_زندگی_آزادی
#جنبش_انقلابی #امپریالیسم #قدرت‌های_جهانی


👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ ناظران کبیر و خیزش ستم‌دیدگان در ایران
▫️ قدرت‌های جهانی در کدام سو ایستاده‌اند؟

نوشته‌ی: امین حصوری

29 اکتبر 2022

🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستم‌دیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. این‌که اکثر سیاست‌مداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی می‌شوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانه‌ی) سرکوب معترضانْ ژست‌هایی رسانه‌ای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرت‌های خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانی‌ست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عمل‌گرایانه و تاکتیکی از مبارزه‌ی سیاسی سنگر می‌گیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژه‌ای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه می‌کند، که بیان فشرده‌ی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربی‌اش قرار دارد. برآمدن قدرت‌های نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبی‌شدنِ دوباره‌ی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همان‌گونه که دولت روسیه حمایتی تمام‌قد از دولت ایران می‌کند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب می‌کند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»

🔸 این نوشتار جستاری‌ست در نقد این «محاسبه‌ی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزاره‌ي ابتدایی متن. هسته‌ی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامه‌ی نوشتار نقدی‌ست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر می‌کوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنه‌ی توسل به دولت‌های غربی را، هم‌چون ضرورتی برای به‌ثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.

🔸 این پرسش هم‌چنان به‌قوت خود باقی‌ست که چرا خواست ستم‌دیدگان ایران برای خلاصی از سلطه‌ی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرت‌های غربی برای تضعیف دولت ایران هم‌پوشانی بیابد؟‌ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانه‌های شبه‌آنتی‌امپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجسته‌سازی خطر دشمنان خارجی تغذیه می‌کنند، خواست واقعی دولت‌‌های غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیع‌سازی و سوق‌دادن آن به‌سمت اردوگاه غربی‌ست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالت‌های آن برسیم. چون در جهان درهم‌تنیده‌ی معاصر، فهم مسئله‌ی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. این‌که متأثر از رویکردهای حقوق‌بشری و لیبرالْ «مسئله‌ی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته می‌شود، نشان‌دهنده‌ی هژمونی روش‌شناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزی‌ست. خواهیم دید که این خطای روش‌شناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزه‌ی تدوین استراتژی سیاسیْ معضل‌ساز می‌شود: جایی‌که ــ بر پایه‌ی چنین درکی ــ بخشی از قدرت‌های جهانی هم‌چون متحدان بالقوه‌ی مردمان ستم‌دیده برای رسیدن به آزادی معرفی می‌گردند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3em

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
Forwarded from بيدارزنى
🟣 زنان در سراسر #خاورمیانه علاوه بر دولت‌های‌شان یک دشمن مشترک دارند به‌نام #زن_ستیزی ؛
نکبتی که از تهران و کابل تا آنکارا و ریاض ریشه دوانیده است. درهم شکستنِ این دشمن مشترک قطعا به رزمی مشترک نیاز دارد تا خواهرانِ ستم‌دیده‌ی این منطقه‌ برای همیشه از شرش رها شوند.

کسانی‌که از گزاره‌ی "مسائل اون‌ها به ما ربطی نداره" استفاده‌ می‌کنند متوجه نیستند که ساز و برگِ #امپریالیسم به میانجیِ اسلام سیاسی اجازه نخواهد داد تا یک کشور در این منطقه به تنهایی طعم آزادی رل بچشد و قید و بندهای استبداد و استثمار را از دست و پای خود بگشاید. چرا که رها شدن زنان از قید انقیاد در تهران مانند دومینو انقلاب‌های ضدِ ارتجاعی را در تمام منطقه به حرکت درمی‌آورد و تامینِ منافع بلند مدتِ قدرت‌های جهان _که در گرو عاملیت‌‌زدایی از مردمان خاورمیانه است_ را با خطر جدی مواجه خواهد کرد.
نباید فراموش کنیم که در سراسر تاریخ معاصر خاورمیانه دولت‌های امپریالیستی از هیچ تلاشی برای ممانعت از تحقق آزادی خاصه آزادی‌ زنان دریغ نکرده‌‌اند ولو آن‌که با صرف بودجه‌های عظیم برای "یواشکی" و امثالهم، گفتارهای #صنعت_حقوق_بشر و تکریمِ قربانی به جای مبارز را تقویت کنند.
نباید فراموش کنیم که تاچرها و ريگان‌ها به بهانه‌ی جلوگیری از نفوذ کمونیسیم از شکمِ مجاهدین افغانستان طالبان و بعدتر القاعده را بیرون کشیدند.
نباید فراموش کنیم که با قطعی شدن سقوط استبداد پهلوی، تخم‌مرغ‌های خود را در سبد خمینیست‌ها قرار دادند تا مانع از قدرت‌یابی نیروهای سکولار شوند.
نباید فراموش کنیم که در جریان #بهار_عربی به جای حمایت از انقلابیونِ منطقه به تقویت تکفیرهایی چون جبهه‌النصره، نورالدین زنکی یا دولت اسلامی شام و عراق پرداختند.

باید بدانیم که رهایی زنان یکی از کشورهای منطقه می‌تواند رانه‌ی آغاز انقلاب‌های آزادی‌خواهانه در سراسر منطقه شود و منافع راهبردی غرب از طریق انقیاد و عاملیت‌زدایی از مردم را به چالش بکشد.

از همین‌رو لازم است تا پیام‌های زنان منطقه از دمشق، کابل، خارطوم، استانبول، غزه، بغداد و بیروت را به فال نیک بگیریم و ستایش از آن‌ها را جایگزینِ شارلانیزمِ دولت‌هایی نظیر کانادا کنیم که جهت نمایش در افکار عمومی چند رهبر جمهوری اسلامی را تحریم کرده ولی زیر پای غارت‌گران همین کشور فرش قرمز پهن می‌کنند.

ما در این منطقه‌ی نفرین‌شده یا همگی با هم رستگار خواهیم شد یا آزادی‌های‌مان صرفا ميان‌پرده‌هایی در فاصله‌ی دو پرده استبداد خواهد بود.

#در_ستایش_همبستگی
#زن_زندگی_آزادی
#امرأة_حياة_حرية
 
#JinJiyanAzadi
#WomenLifeFreedom
#KadınYaşamÖzgürlük
#FrauLebenFreiheit
#QadınHəyatAzadlıq
#AýalDurmuşErkinlik
#MujerVidaLibertad
#femmevieliberté
#կինկյանքազատություն
#женщинажизньсвобода
#γυναίκαζωήελευθερία
#әйелөміреркіндік
#ženaživotsloboda
#FraLiewenFräiheet
#MahsaAmini
#IranProtests
#Opiran
#NikaShakarami
#اعتصابات_سراسری #کشتار_زاهدان


▪️از صفحه‌ی اینستاگرام صدای ماهی‌سیاه

@bidarzani
سرمایه‌داری نظارتی و شیوه‌ی جدید انباشت سرمایه

نویسنده: امین حصوری


فروردین ۱۴۰۱

-------------------------------

برشی از مقاله: 👇🏾

درباره‌ی شالوده‌ها و مولفه‌های نولیبرالیسم و نمودهای عینی آن دیدگاه‌های متفاوتی طرح شده‌اند که تنوعِ چشم‌گیر و تعارضات آن‌ها اغلب فهم بنیان عام نولیبرالیسم را به‌حاشیه می‌برند. پس، در اینجا می‌کوشم – به‌سهم خود– با ارجاع به خاستگاه اصلی پیدایش نولیبرالیسم، سرشت بنیانی آن را روشن سازم؛ سرشتی که بتواند هم شالوده‌ها و مولفه‌ها و نمودهای متنوع نولیبرالیسم را پوشش دهد؛ و هم ابزاری تحلیلی برای فهم بنیان‌های سرمایه‌داری نظارتی فراهم آورد. چرا که این شیوه‌ی جدید انباشت در متن تاریخی نولیبرالیسم خلق شده است. به‌نظر می‌رسد که فراگیرسازیِ تحمیلی نولیبرالیسم، دفاع واکنشی نظام سرمایه‌داری به پدیدارشدن طلیعه‌ی بحران‌های ماندگار انباشت سرمایه در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ بوده است. چرا که به نظر شماری از اندیشمندان، دایمی‌شدن بحران انباشتْ تهدیدی‌ست که از دهه‌ی ۱۹۷۰ همچون شمشیر دموکلس بر فراز سر سرمایه‌داری جای گرفته است؛ بحرانی که در تحلیل نهایی در گرایش نزولی میانگین نرخ سود تجلی می‌یابد. شیوه‌ی تهاجمیِ این دفاعْ توامان هم بازتابی‌ست از درجه‌ی جدیت خطر این بحران برای بازتولید و دوام سرمایه‌داری‌؛ و هم نشانه‌ای‌ست از ناتوانیِ سرمایه‌داریِ توسعه‌یافته در مدیریت ابعاد پیچیده‌ی تضادها و محدودیت‌هایی که از دل این توسعه‌ی ناگزیر برآمده‌اند. اما اقتصاد سرمایه‌داری بنا به سرشت بنیانی خود (منطق خودگستری سرمایه) چاره‌ای جز حرکت رو به‌ جلو، یعنی توسعه و رشد بیشتر، ندارد؛ حتی اگر نشانه‌های بن‌بست در چشم‌انداز پیشِ رو پیشاپیش نمایان باشند. بنابراین، سرمایه‌داری برای بازتحمیل خود به جهان انسانی و طبیعتْ گرایشی ضروری به مواجهاتی تهاجمی‌تر دارد: سرمایه‌داری متاخر نه‌فقط از داعیه‌ی دست نامرئی و نجات‌بخش بازار عقب نشسته است، بلکه توسل به راه‌های وحشیانه‌ی قهر و اجبار فرااقتصادی را از حاشیه به متن آورده و آن را به قاعده‌ای عام بدل ساخته است. این رهیافت که با ظهور نولیبرالیسم به‌سان ایدئولوژی و دکترین رسمی سرمایه‌داری رونمایی شد و به‌طرزی تحمیلی و خشونت‌بار تکثیر یافت، آشکارا یادآور سازوکارهای انباشت بدوی به‌مدد سلب مالکیتْ در سرآغازهای تکوین نظام سرمایه‌داری‌ست. بر این اساس، به‌باور من توسل تهاجمی(تر) به اشکال جدید و متنوع «سلب مالکیت»، مهم‌ترین بنیانِ سرشت‌نمای عصر نولیبرالی‌ست. اما این «خلاقیت» جدید که به‌طرزی پارادوکسیال بر حرکتی ارتجاعی (بازگشت به عقب) در روند «پیشرفت» تاریخی سرمایه‌داری‌ دلالت دارد، صرفا بازتابی‌ست از محدودیت‌های ساختاری فرآیند انباشت سرمایه‌دارانه. چون تداوم فرآیند انباشتْ مستلزم کالایی‌سازی فزآینده قلمروهای انسانی و طبیعی‌ست، که محدودیت‌های این دو قلمرو نیاز به سلب مالکیت قهری (بازگشت به انباشت بدوی) را به‌طور اجتناب‌ناپذیری در دستور کار سرمایه و کارپردازان انسانی آن (پیکریابی‌های انسانیِ سرمایه) قرار می‌دهد. در اینجا یک دیالکتیک فروپاشنده فعال می‌گردد. ...
...

کالایی‌سازی و تصاحب مازادهای «مصرفی» عادات و فعالیت‌های روزمره‌ی انسان‌ها توسط کلان‌کنسرن‌های دیجیتالی یا داده‌پرداز، تازه‌ترین نوع سلب مالکیت سرمایه‌دارانه است که به دلایلی چند خصلت تهاجمی آن تاکنون کمابیش پنهان مانده است. ازجمله به‌دلیل: نو بودن این پدیده، ماهیت فناورانه‌ی پیچیده‌ی آن، پنهان‌شدن در پس اسطوره‌ی دستاوردهای علمی «بشری»، وابستگی فزآینده‌ی توده‌ی مردم به استفاده‌ی روزانه‌ از این ابزارهای فناورانه، مشارکت کمابیش داوطلبانه‌ی مصرف‌کنندگان در واگذاری اطلاعات شخصی‌شان (وانهادن اختیار)، و سرانجام نرمالیزه‌شدن آن به‌سان یک عادت‌واره‌ی عمومی. درنتیجه، این شیوه‌ی جدید سلب مالکیت گسترشی فراگیر یافته و به یکی از ارکان واقعیت امروز جهان بدل شده است. پس، متناسب با سطح تاریخی پیشرفت‌های فناوری دیجیتال و نیازهای سیاسی قدرت‌های امپریالیستی، فناوری دیجیتال در قالب بیگ‌دیتا شیوه‌ی جدیدی از کالایی‌سازی–سلب مالکیت را خلق کرده است که نه‌تنها پاسخی به بحران مزمن انباشت سرمایه عرضه می‌کند، بلکه توامان قدرت نظارتی و کنترلی فراگیر دولت‌ها بر رفتار شهروندان را به‌طرز چشمگیری افزایش می‌دهد.
----------------

لینک مطلب در وبسایت کارگاه:👇🏾

https://kaargaah.net/?p=1248

دریافت متن در فرمت پی.دی.اف.👇🏾

http://pdf.kaargaah.net/149_Surveillance_Capitalism_and_Accumulation_HAmin.pdf

دریافت متن در فرمت ورد

خلاصه‌ی مفیدی از کتاب شوشانا زوبف (عصر سرمایه‌داری نظارتی) را در پادکست‌های «دموکراسی در کار» بشنوید.

-------------------------------------------

#سرمایه‌دار‌ی_نظارتی
#شوشانا_زوبف
#انباشت_سرمایه
#فروپاشی_سرمایه‌دار‌ی
#مکتب_اونو
#بحران_سرمایه‌دار‌ی
#امپریالیسم
تورم امپریالیسم و تنگنای سیاست


امین حصوری



-----------------------------------------------

برشی از متن: 👇🏾

بسیاری بر این باورند که جهان کنونی هم، به‌مانند دوره‌ی جنگ سرد، جهانی دوقطبی‌ست که کماکان با نمادهای شرق و غرب و قدرت‌های معرف آنها قابل توصیف است. در آلمان اخیرا اصطلاح «بلوک شرق بزرگ» (Mega-Ostblock) برای توصیف صف‌آرایی هماهنگ ضدغربی روسیه و چین به‌کار می‌رود. اما به‌واقع جهان کنونیْ جهانی تک‌قطبی‌ست، چون فاقد هرگونه آنتاگونیسم حداقلی‌ست؛ هر آن‌چه شباهتی فریبنده به آنتاگونیسم دارد، سهم‌خواهی قدرت‌های به‌جای‌مانده از نظم پیشینْ در روند بازآرایی مستمر حوزه‌های نفوذشان است؛ حال آن‌که این قدرت‌ها به‌رغم تفاوت‌های تاریخچه‌ای و داعیه‌ای، و اختلافات و تنش‌های واقعی، همگی در عمل از منطق واحدی پیروی می‌کنند که همانا ضرورت‌های بازتولید نظم سرمایه‌دارانه در چارچوب‌ جهانی و بهره‌مندیِ حداکثری از آن با رویکرد ملی‌ست. درست به‌همین دلیل، منافع و دغدغه‌های ابرقدرت‌های کنونی چنان در بستر بازار جهانی‌شده و تقسیم کار واحد جهانی در یکدیگر تنیده‌ شده‌اند، که ماهیت هر منازعه‌ای در وهله‌ی نخست، چانه‌زنی برای امتیازگیری موقت در بازار سیال منافع است؛ و باز به‌همین دلیل، هر منازعه‌ای میان این ابرقدرت‌ها بیش از آن‌که معطوف به استراتژی تهاجم برای پیروزی باشد، راه‌های هم‌سازی را پیش‌فرض خود دارد؛ طوری‌که در عملْ روندهای منازعه و هم‌سازی به‌موازات هم پیش می‌روند.
...

تنگنای سیاست مردمی در اثر تورم امپریالیسم، با سیطره‌ی فراگیر عصر نولیبرالی مقارن بوده است. این هم‌نشینی صرفا تصادفی تاریخی نبود؛ بلکه وابستگی و پیوند تنگاتنگی میان این دو فرآیند تاریخی وجود دارد: از یک‌سو فراگیرسازیِ تحمیلیِ نولیبرالیسم، به‌سان پاسخی عام به بحران انباشت سرمایه‌داری، نیازمند کاربست سازوکارها و سیاست‌های امپریالیستی (یا بسط امپریالیسم) بوده است. و از سوی دیگر، از آنجا که بسط «مؤثر» امپریالیسم مستلزم محدودسازی حیات سیاسی‌ست، تحقق آن در اثر «مازاد»های نولیبرالیسم ممکن گردیده است؛ چرا که نولیبرالیسم بیش از هرچیز بر فردی‌سازی حیات اجتماعی و الغای امر سیاسی (به‌منزله‌ی امر جمعی) متکی‌ست. با این همه، تورم امپریالیسم و تنگنای نولیبرالی سیاست مسلماً به‌معنای نقطه‌ی پایانی بر مقاومت ستمدیدگان نبوده و نیست؛ چرا که اِعمال ستم با بروز مقاومت همراه است. مساله بر سر تحمیل شرایط و سازوکارهای بازدارنده‌ای‌ست که سرکوب و مهار مقاومت‌های ناگزیر را ممکن ساخته و از سازمان‌یابی هدفمند مقاومت‌ها و پیوندیابی آنها با یک چشم‌انداز سیاسیِ بدیل جلوگیری می‌نمایند. 

------------------------------------------------

لینک مطلب در وبسایت کارگاه:👇🏾

https://kaargaah.net/?p=1224


دریافت متن در فرمت پی.دی.اف.👇🏾

http://pdf.kaargaah.net/146_Expansion_of_Imperialism_Strait_of_Politics_HAmin.pdf


دریافت متن در فرمت ورد

-------------------------------------------

#امپریالیسم
#سیاست_ضدامپریالیستی
#ژئوپلتیک
#چپ_آنتی_امپ
#محور_مقاومت
#مبارزات_ضدسرمایه‌داری
#سیاست_طبقاتی_رادیکال

-------------------------------------------

کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic

اول قدرت‌ها، بعد خُرده‌دولت‌ها؛
ما هیچ، …… ما در راه!



نویسنده: امین حصوری

فروردین ۱۴۰۰


دریافت متن در نسخه پی.دی.اف.


---------------------------------------------------

مقدمه:
یادداشت پیشِ رو به‌طور فشرده این پرسش را پیش می‌کشد که نقش و جایگاه کشوری مانند ایران در کشاکش‌های مستمر بلوک‌های قدرت جهانی چیست و چرا؟ ماحصل این ستیزها و رقابت‌ها چه تأثیراتی بر شکل و کارکرد دولت و مبارزات تاریخی ستمدیدگان بر جای گذاشته است؟ و سرانجام این‌که سوژه‌ها یا کنش‌گران مبارزه‌ی رهایی‌بخش چگونه می‌باید با این ستیزها و پیامدهای آن‌ها مواجه شوند؟ تأمل در این پرسش‌ها می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای بازاندیشی درباره‌ی مسیرهای برون‌رفت از بحران سیاسی–تاریخی‌ای که جامعه‌ی ایران به‌رغم مبارزات پرهزینه‌ی نسل‌های متوالی، همچنان در چنبره‌ی آن گرفتار است. برای ارائه‌ی پاسخی کلی – و غیرانضمامی – به این پرسش‌ها در متن کوتاه حاضر، کوشیده‌‌ام یک روند استدلالی کمابیش خودبسنده (تا جای ممکن، مستقل از دستگاه‌های مفهومی و نظری) را پی بگیرم تا مخاطب عام بهتر بتواند با موضوع اصلی بحث ارتباط برقرار کند. چرا که انگیزه‌ی نگارش این متن، ادای سهمی‌ست به یک پرسش قدیمی، ولی کماکان گشوده، که اینک در پی امضای معاهده‌ي ۲۵ساله‌ی ایران و چین و نیز با آغاز مذاکراتِ احیای برجام، بار دیگر (موقتا) اذهان عمومیِ جامعه را به‌خود مشغول داشته است. درعین حال، باور دارم که تدوین هر استراتژی سیاسی مؤثر برای عبور از بحران فاجعه‌بار کنونیِ ایران، پیش از هرچیز مستلزم رویارویی و تعیین‌تکلیفِ نیروهای سیاسی فعال جامعه با این پروبلماتیکِ تاریخی‌ست.


-------------------------------------------------

#دولت
#انقلاب
#امپریالیسم
#چپ_آنتی_امپ


لینک دسترسی به متن: 👇🏾

https://kaargaah.net/?p=1148

دریافت متن در فرمت پی.دی.اف. : 👇🏾

http://pdf.kaargaah.net/137_Big_Powers_First_and_We_Are_on_the_Way_HAmin.pdf

--------------------------------------------------
@kdialectic