کارگاه دیالکتیک

Channel
Education
Blogs
Psychology
Politics
Persian
Logo of the Telegram channel کارگاه دیالکتیک
@kdialecticPromote
1.2K
subscribers
516
photos
98
videos
574
links
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
To first message
Forwarded from نقد
▫️ در نقد مارکسیسم فرهادپور
▫️ نگاهی انتقادی به جوابیه‌ی مراد فرهادپور به پرویز صداقت


9 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء

🔸 آن‌چه اخیرا مراد فرهادپور در پاسخ به پرویز صداقت مطرح کرده، نه خارج از سنت فکری «مارکسیسم» است و نه «گردش‌گریِ نظری»، بلکه نمونه‌ای‌ست از «مارکسیسم طبقه‌ی متوسطی» در ایران امروز. این‌که فرهادپور و هم‌فکرانش در جریان «رخداد» اساسا اعتقادی به استراتژی «مبارزه‌ی طبقاتی» به‌مثابه‌ی سیاست‌ورزی بنیادین چپ علیه سرمایه‌داری نداشتند و ندارند، نکته‌ی تازه‌ای نیست. او در بحث اخیرش دشمن را در ایران امروز «استبداد دینی» نام‌گذاری می‌کند و این گواهی است بر آن‌که صورت‌بندی‌ او از اوضاع و احوال ایران و جستجویش حول پرسش «چه باید کرد؟» کم و بیش در پارادایم «سنت و مدرنیته»ی دهه‌ی ۱۳۷۰ باقی مانده و درجا زده است.

🔸 تعدد موارد مفهومی‌ای که فرهادپور در جواب به صداقت بیان کرده کارِ پاسخ مبسوط، مستند و مستدل به هر یک از آن‌ها را دشوار می‌کند. او در حوزه‌ی اندیشه خود را در مقام کسی می‌بیند که نیازی ندارد برای ادعاهایش، شواهدی ارائه دهد. تکیه‌ی مکرر او بر سابقه‌ی چهل ساله‌اش در فعالیت نظری گواه این مدعاست. اما ادعاهای بحث‌ برانگیز او را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1️⃣ بررسی این‌که ایران سرمایه‌داری اسلامی است یا نه یا چه حد هست، بحث فقه و مسائل شبیه آن، یا حتی مقوله انباشت اولیه‌ی سرمایه، به هر زبان و با هر نظریه‌ی اقتصادی، مسئله‌ی اصلی ما نیست. مسئله‌ی اصلی ما نشان دادن ارتباط بین استبداد دینی با هارترین شکل حاکمیت سرمایه است.

2️⃣ دولت‌های استعماری شکل عجیب و غریبی از سازماندهی خشونت و غارت هستند که ربطی به دولت بورژوایی و سرمایه‌داری ندارند، اگر می‌‌دانستیم، می‌فهمیدیم که نباید تمام مبارزات ضداستعماری را بی‌خود و بی‌جهت به سوسیالیسم وصل کنیم.

3️⃣ وجود سرمایه‌داری را نمی‌توان حتی با وجود بالقوه‌ی طبقات، چه رسد به وجود بالفعل طبقات اجتماعی در مقام سوژه‌ی کنش سیاسی مساوی گرفت. اتفاقاً طبقه مقوله‌ای است که از یک طرف به شکل ساختاری و منطقی در دل روابط سرمایه‌داری تنیده شده، ولی از طرف دیگر باید از درون دنیای اقتصاد به فضای تاریخ، دین، روابط حقوقی، قوانین و مناسک وارد شود تا بتواند تحققی انضمامی پیدا کند و بتوان گفت این طبقه‌ به خودآگاهی رسیده و به سوژه‌ی سیاسی و نیروی تاریخی تعیین‌کننده تبدیل شده است. مفهوم طبقه از دل جامعه‌ی جدید سرمایه‌داری بیرون می‌آید و نمی‌شود آن را به تمام تاریخ تعمیم داد. در سیاست به صورت عادی و بی‌میانجی با مردم طرف هستید، با جوانان، زنان، دانشجویان. این توده‌ی مردم را نمی‌شود مستقیماً به چیزی به نام طبقات وصل کرد و دینامیسم حرکت‌شان را براساس چیزی به نام پیکار طبقاتی توضیح داد. در این‌جا با آمیزه‌ای از ستم‌ها و دعواهای مختلف طرف هستید که خیلی‌های‌شان ربطی به مسئله‌ی بهره‌کشی یا حتی سودآوری سرمایه ندارد.

4️⃣ بین دو پروژه‌ی اصلی مارکس یعنی نقد اقتصاد سیاسی که بیست سال در موردش کار کرد تا به نگارش جلد اول و جلدهای بعدی سرمایه منجر شد، و پروژه‌ی دیگرش، یعنی سوسیالیسم انقلابی و سیاست رادیکال رهایی‌بخش، شکافی هست. شکاف بین دو پروژه‌ی مارکس را مفهوم طبقه می‌تواند پر کند، ولی نه از درون اندیشه و نه به این خاطر که چون سرمایه‌داری هست، پس حتماً طبقه‌ای هم هست.

در ادامه می‌کوشم به نقد و بررسی این نکات چهارگانه ــ نکاتی بعضا با استناد به برخی پژوهش‌های انجام شده و نیز در عطف به منطق درونی آن‌ها ــ بپردازم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4hm

#یاشار_دارالشفا #نقد_چپ #مارکسیسم
#مراد_فرهادپور #مبارزه_طبقاتی #نظام_اسلامی

👇🏽

🖋@naghd_com
در حاشیه‌ی چند خبر «تکراری»؛
در آستانه‌ی سالروز جنبش «ژن، ژیان، ئازادی»
در حاشیه‌ی چند خبر «تکراری»؛
در آستانه‌ی سالروز جنبش «ژن، ژیان، ئازادی»


جمهوری اسلامی یک «ماشین مرگ» است. چه آنگاه که به‌طور هدفمند، برای ارعاب جامعه در زندان‌ها اعدام می‌کند (۱) و برای حفظ اقتدارش کولبران و سوخت‌بران را کشتار می‌کند؛ (۲ و ۳) چه آنگاه که با ناکارآمدی‌ و فساد ساختاری‌اش، و در ترکیب با بی‌ارزش انگاری جان انسان‌ها، مرگ‌های اجتناب‌پذیر را بازتولید می‌کند؛ (۴) و چه آنگاه که با ایدئولوژی و قوانین ارتجاعی‌اش هولناک‌ترین جنایت‌ها را تشویق و حمایت می‌کند و سپس عاملان جنایت را در پناه حفاظت خود می‌گیرد. (۵ و ۶).

و همه‌ی این‌ها به‌میانجی دولتی‌ بازتولید می‌شود که شالوده‌ی قدرتش با قدرت نظامیان درهم‌تنیده است. تصادفی نیست که رئیس نوآمده‌ی قوه‌ی اجراییِ این دولت (پزشکیان) در دیدار با فرمانده سپاه پاسداران (سلامی) می‌گوید: «دولت ما دولت شماست» (۷)

ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی از ایستادگی در برابر عادی‌شدن و عادی‌سازی اعدام و کشتار و مرگ آغاز می‌شود. از سوی دیگر، خواست زندگی و ارج‌گذاری به انسان و زندگی مستلزم ایستادگی در برابر این «ماشین مرگ» است.

نخستین گام، همبستگی فعال با پیکارهای نابرابر و شکننده‌ای‌ست که در برابر سیادت مخوف این «ماشین مرگ» از حق بنیادی زندگی دفاع می‌کنند: از کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» از سوی زندانیان آگاه تا مقاومت پرهزینه‌ و دلیرانه‌ی خانواده‌های دادخواه و ...

پیام جنبش «زن، زندگی، آزادی» در آستانه‌ی سالروز خیزش ژینا چه می‌تواند باشد جز دعوت از ستمدیدگان برای دفاع فعال از حق زندگی، تا با همبستگی و پیکار جمعی پلی بسازیم برای آزادی زنان* و همه‌ی ستمدیدگان، انکارشدگان و محذوفان اجتماعی.

---------------------------

(۱) طی هفته‌ی گذشته دستگاه قضایی ایران دست‌کم هفت زندانی دیگر را در زندان‌های اصفهان و شیراز و نیشابور اعدام کرد.

(۲) در روز ۹ شهریور نیروهای نظامی در مرز بانه یک کولبر دیگر را به قتل رساندند.

(۳) بنا به گزارش «کمپین فعالین بلوچ»، با شلیک نیرو‌های انتظامی به خودرو دو سوخت‌بر بلوچ در میرجاوه (روز ۱۱ شهریور) یکی از سوخت‌بران در اثر واژگون‌شدن و آتش‌گرفتن خودرو جان خود را از دست داد و دیگری زخمی شد.

(۴) براساس آخرین آمارهای ارائه شده توسط سازمان پزشکی قانونی کشور، تنها در یک سال اخیر ۲۰ هزار نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست داده‌اند. یعنی روزانه حدود ۵۵ نفر در تصادف‌های رانندگی کشته شدند (و شمار زیادی نیز دچار مصدومیت و به تبع آن معلولیت شدند).

(۵) فرمانده انتظامی ایلام قتل یک زن را به دست پدرش تایید کرد و اعلام کرد که «قاتل خود را تسلیم پلیس کرده است».

(۶) دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مردی را که فرزند نوجوان کوییرش را به‌خاطر بیان جنسیتی‌اش کشته بود، پس از شش ماه حبس (در زندان تبریز) آزاد کرد.

(۷) دیدار پزشکیان با حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران.
https://tinyurl.com/2nsxd3m4

متن دریافتی:
درباره‌ی برخی دلالت‌های رشد جهانیِ مهاجرستیزی

به‌بهانه‌ی تشدید فشارها و نفرت‌پراکنی‌ها علیه مهاجران افغانستانی در ایران و آلمان


نیما صبوری
شهریور ۱۴۰۳

مهاجرت در اغلب موارد نام رسمی‌تر و به‌همین‌سان بی‌خطرتری برای نامیدن پدیده‌ی آوارگی و گریز اجباری‌ست. مهاجرتِ اجباریْ آوارگی‌ست، حتی زمانی که دلایل آن صرفا جستجوی امکان بهتر برای تامین معیشت و چشم‌انداز امن‌تر برای زندگی آینده باشد. پناهجویانْ مهاجرینی هستند که‌ راه آسان‌تری برای این گریز اجباری پیدا نکرده‌اند و به‌همین گناه، در قعر هرم مهاجران اجباری جای دارند. پناهجویان و مهاجران‌ اجباری گروهی از بی‌دفاع‌ترین انسان‌ها در جوامع میزبان هستند که در عین سودرسانی به چرخه‌ی کار ارزان (بیگاری) در جوامع‌ میزبان و تامین نسل آتی کارگران ارزان و مالیات‌دهندگان در این جوامع، در مواقع لازم ابژه‌هایی سهل‌الوصول برای دولت‌های مربوطه‌اند تا تنش‌ها و بحران‌های برآمده از سیاست داخلی‌شان را مدیریت و بازتنظیم کنند. مشخصا از این‌طریق که این‌ دولت‌ها، در مواجهه با تجمیع این تنش‌ها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی ساختاری را به نفس حضور مهاجران نسبت می‌دهند و بدین ترتیب، به‌مدد رگه‌های نژادپرستی از پیش موجود در جامعه، نارضایتی و خشم توده‌های فرودست را به سوی این گروه «بیگانه» کانالیزه می‌کنند. کانالیزه‌کردن دولتیِ نارضایتی و خشمِ عمومی به‌سوی پناهندگان و «خارجی‌ها» نه‌فقط سوپاپ اطمینانی برای تنفس حاکمان است، بلکه با دامن‌زدن به موجودیِ گرایش‌های نژادپرستانه، بازتولید ناسیونالیسم را که از ارکان ایدئولوژیک دولت‌های سرمایه‌داری‌ست تسهیل می‌کند و تراز نژادپرستی فعال را به سطوح بالاتری می‌رساند.

رشد خارجی‌ستیزی در زمانه‌ی ما پدیده‌ای حادث و موقتی نیست، و تقلیل آن به نژادپرستی هم کمک چندانی به فهم دلایل فراگیرشدن آن نمی‌کند؛ چون خود اوج‌گیریِ امروزیِ نژادپرستی هم نیازمند توضیح تاریخی‌ست. در مقابل، به‌نظر می‌رسد که رشد کنونی خارجی‌ستیزیْ ثمره‌ی ساختاری مناسبات دورانی‌ست که بحران‌ها و نابرابری‌های فزآینده ابعادی جهانی و کیفیتی مزمن یافته‌اند. دورانی که از یک‌سو رنج و دهشت آوارگی را بر بسیاری از مردمان جنوب جهانی تحمیل کرده است؛ و از سوی دیگر، همزمان، مرزهای ملی را با دیوارهای ناسیونالیستی مستحکم کرده است. دورانی که ستم و استثمار و نابرابریْ جهانی شده‌اند، اما انبوه ستمدیدگان به‌میانجی ناامن‌سازی نولیبرالیِ حیات اجتماعی، ایدئولوژی‌ها، مرزهای ملی و سازوکارهای مهندسی اجتماعی و تحکیم سلسله‌مراتب تبعیض پراکنده‌تر و گسیخته‌تر از همیشه شده‌اند. خارجی‌ستیزی دست‌مایه‌ای سهل‌الوصول برای دولت‌ها درجهت حفظ این پراکندگی‌ها و پنهان‌سازی سازوکارهای اصلی ستم و نابرابری‌ست، که هر دوی آنها تداوم سیادت دولت و مناسبات مسلط را تضمین می‌کنند. بر همین اساس، توسل دولت‌ها به خارجی‌‌ستیزی نه‌فقط امری حادث نیست، بلکه مختص انواع خاصی از دولت‌ و جغرافیای سیاسی هم نیست. هم دولت‌های قدرتمند و هم دولت‌های پیرامونی به فراخور شرایط داخلی و نیازهای‌شان به این حربه متوسل می‌شوند. اکنون می‌توان دید که چگونه نحوه‌ی مواجهه‌ی دولت‌ لیبرال-دموکرات آلمان با پناهندگان افغانستانی تفاوتی ماهوی با برخورد شووینیستی دیرین دولت خودکامه‌ی ایران با مهاجران افغانستانی (که اخیرا ابعاد موحش‌تری یافته) ندارد.

از این نظر، در عصر ما «خارجی‌»ها و خصوصا پناهندگان/پناهجویان همان نقش بلاگردانی را برای دولت‌ها ایفا می‌کنند که زمانی دراز با نام یهودیان پیوند داشت. پناهجویان و آوارگانْ یهودیان زمانه‌ی ما هستند؛ زمانه‌ای که اگرچه همچنان بر پایه‌ی استثمار بی‌امانِ انسان و طبیعت استوار است، اما هزینه‌های انسانیِ بازتولید شالوده‌هایش سنگین‌تر شده‌اند؛ ازجمله با آواره‌سازیِ نظام‌مند بخشی از انسان‌های جنوب جهانی و سپس انسانیت‌زُداییِ نژادپرستانه از آوارگان در قالب «بازندگان».

حقوق پناهندگان به‌مثابه شهروندان درجه‌ی سه یا به‌واقع «ناشهروندان» همواره از شکننده‌ترین حقوقِ قانون بورژوایی بوده است و لذا همزمان شاخصی برای تشخیص درجه‌ی فعلیت‌یابی تناقضات درونی دولت‌های بورژوایی. با این حال، در سال‌های اخیر به‌موازات تشدید بحران‌های جهان سرمایه‌داری و چرخش فراگیر به‌سوی راست‌گرایی افراطی، حقوق پناهندگان‌ بیش از هر زمانی در معرض تعدی دولت‌ها قرار گرفته است. البته دولت‌ها به‌مدد سازوکارهای مهندسی اجتماعی با دست‌کاری رویدادها و افکار عمومی و برانگیختن گرایش‌های ارتجاعی (نژادپرستی) ، چنین تعدیاتی را در پوشش خواست عمومی جامعه و منافع جامعه پیش می‌برند، یعنی در پشت ارتجاعی‌ترین نگرش‌هایی سنگر می‌گیرند که - از قضا - در اثر سیاست‌های متناقض خود دولت نزد بخشی از توده‌ها جان تازه‌ای گرفته‌اند.

#همه_ما_افغانستانی_هستیم
#همبستگی_جهانی_ستمدیدگان
Forwarded from Our Archive
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از شعر بلند فواد
شیرکو‌‌ بیکس

به یاد فواد مصطفی‌سلطانی و جهان بزرگش...

ما هم‌چنان به راه و اندیشه‌ات وفاداریم و چون چشم‌های‌مان ازش محافظت خواهیم کرد.


@Our_Archive
در_ایستگاه_قطاری_که_از_نقشه_فرو.pdf
1.4 MB
📕در ایستگاه قطاری که از نقشه فرو افتاد

غسان کنفانی، محمود درویش
🔖ترجمۀ :تراب حق شناس

#ادبیات

📓آموزگار کارگر

@amozgarkargar
@amozgarkargar
Forwarded from نقد
▫️ امپریالیسم ”جدید“؟
▫️ درباره‌ی جهانی‌‌شدن و دولت ــ ملت‌ها


25 اوت 2024

نوشته‌ی: پراسنجیت بوز
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

🔸 تناقض عمده‌ی جهانی ‌شدن در جهان‌گیر شدن الزام‌های سرمایه‌ی مالی بین‌المللی نهفته است. تفوق مالیه‌ی بین‌المللی از چند دهه‌ی گذشته رقابت بین امپریالیستی را تحت کنترل قرار داده و دولت-ملت‌های امپریالیستی با الزام‌های آن، وحدت بیش‌تری را تحت رهبری آمریکا از خود نشان داده‌اند. اما تسلط مالیه‌ی سوداگرانه و تأثیر ضدتورمی ناشی از آن، خطر تشدید رکود جهانی را به دنبال دارد. آمریکا در تلاش است تا با دنبال کردن یک سیاست نظامی تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایانه‌ی جنگی بی‌پایان، از هرگونه رقابت بالقوه در این محیط جلوگیری کند. با این حال، ظرفیت آمریکا برای حفظ چنین سطوح بالایی از هزینه‌های نظامی و «هزینه‌کرد مصرف»، با شکنندگی هژمونی دلار در پس‌زمینه‌ی بدهی فزاینده‌ی آمریکا در برابر بقیه‌ی جهان محدود شده است. ظهور مجدد شرایط رکود در آمریکا زمینه‌ساز بروز تضادهای بین امپریالیستی و نیز تضاد بین امپریالیسم و جهان سوم خواهد بود و گسست‌هایی احتمالی در نظم جهانی کنونی ایجاد خواهد کرد.

🔸 در پس‌زمینه‌ی تجاوز به افغانستان و عراق به رهبری آمریکا و خشمی که در سراسر جهان برانگیخت، انتشار یک اثر نظری درباره‌ی امپریالیسم نمی‌توانست زمان‌بندی بهتری داشته باشد. قبلاً درباره‌ی تلاقی جنبش ضدجهانی ‌شدن با جنبش جهانی ضدجنگ، که بسیج عظیمی را در خیابان‌های لندن، برلین، نیویورک و سایر نقاط در خلال جنگ ممکن کرد، مطالب زیادی نوشته شده است. اگرچه شور و شوق جنبش ضدجنگ پس از اشغال نهایی عراقْ کاهش چشم‌گیری یافت، مخالفت‌های توده‌ای علیه نظم جهانی کنونی، که به نحو تحمل‌ناپذیر و نفرت‌انگیزی تحت‌ سلطه‌ی آمریکاست، قطعاً افزایش یافته است. بنابراین، بسیار مهم است که سیاست غیردموکراتیک، اقتصاد غارت‌گرانه و ایدئولوژی ضدمردمی امپریالیسم را در کلیت آن در برابر صفوف روبه‌رشد مخالفان آشکار کنیم. «امپراتوری سرمایه» الن میکسینز وود نه تنها تلاشی در این راستاست، بلکه مطمئناً بحث‌هایی را پیرامون موضوعات مهمی برمی‌انگیزاند که از نظر تئوریک جنبش جهانی علیه امپریالیسم را غنی می‌سازد.

🔸 وود تضاد اصلی در جهانی ‌شدن را در گستره‌ی جغرافیایی رو به گسترش سرمایه‌داری و فراتر از محدوده‌ی کنترلی می‌داند که قانون دولت‌-ملت‌های سرزمینی می‌تواند در آن اجرا شود، این در حالی است که وابستگی سرمایه به دولت-ملت‌ها برای اجرای قوانین بازی ضروری است. از استدلال وود برمی‌آید که او بر یگانه ‌بودن این تضاد در سرمایه‌داری تأکید می‌کند و می‌کوشد «شکل‌های جدید نیروی فرااقتصادی» را که قدرت‌های امپریالیستی، «به‌ویژه آمریکا»، می‌پذیرند، از لحاظ افزایش «شکاف»، که حاکی از تشدید این تضاد است، توضیح دهد. اما این گزاره با معضل‌های متعددی روبه‌روست...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fS

#امپریالیسم #پراسنجیت_بوز #بهرام_صفایی
#سرمایه‌ی_مالی #جهانی_شدن #الن_میکسینز_وود
#امپراتوری_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ شالوده‌‌های اقتصادی امپریالیسم معاصر

28 ژوئن 2024

نوشته‌ی: فرانسوا شنه
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 در این مقاله استدلال می‌شود که امپریالیسم امروزی قویاً با سلطه‌ی شکل معینی از سرمایه یعنی سرمایه‌ی پولی به‌‌شدت متراکمِ بهره‌دار‌ و سود سهام‌دار مرتبط است که در بازارهای مالی عمل می‌کند، بت‌واره‌پرستی فراگیر و امروزی پول را ایجاد می‌کند، اما کاملاً به ارزش اضافی و تولید متکی است. دو سازوکارْ تصاحب و/یا تولید مازاد محصول و تمرکز آن را در مرکز‌های مالی نظام جهانی تضمین می‌کنند. بدهی خارجی در دهه‌ی 1980 غالب بود. تولید خارجی و بازگرداندن سود توسط شرکت‌های فراملی اکنون کانال اصلی را نشان می‌دهد. موضوع موردنظر آمریکا در روابطش با بقیه‌ی جهانْ پس از انتقال بخشی از تولیداتش به خارج از کشور توسط شرکت‌های فراملی آمریکایی، تجاری‌سازی مازاد از طریق صادرات نیست، بلکه وابستگی به واردات و مهم‌تر از آن، به جریان‌های عظیم سرمایه‌ی پولی برای حمایت از بازار سهام، خرید اوراق بهاداری خزانه‌داری (T-bonds) و تامین مالی مجدد برای وثیقه‌گذاری است. این وابستگی جدید به توضیح «تناقضی» کمک می‌کند که امپریالیسم آمریکا را به‌طور فزاینده‌ای مجبور می‌‌کند تا با قهر فرااقتصادی و حتی نظامی در جایی که می‌تواند این وضعیت را متعادل کند.

🔸 الن میک‌سینز وود در امپراتوری سرمایه دو هدف را دنبال می‌کند. یکی کمک به پر کردن شکاف نظری یعنی فقدان «نظریه‌ای نظام‌یافته‌ی امپریالیسم که برای جهانی طراحی شده که در آن همه‌ی مناسبات بین‌المللی سرمایه‌دارانه است و الزامات سرمایه‌داری آن را تنظیم می‌کنند.» هدف دوم، مرتبط با هدف اول اما مشخص‌تر، ارائه‌ی تفسیری از اصل «جنگ بی‌پایان»، «عامدانه یا سر بزنگاه»، است که آمریکا از همان آغاز به کار دولت جرج دبلیو. بوش اعلام کرد و در پی حملات 11 سپتامبر به بوته‌ی عمل گذاشت. وود در این‌جا استدلال می‌کند که ایدئولوژی جدید «جنگ بی‌پایان» به نیازهای خاص آن‌چه او «امپریالیسم جدید» می‌نامد پاسخ می‌دهد.

🔸 من از وود برای سهمی که در هر دو موضوع دارد سپاس‌گزارم. بخش‌هایی از کتابش که به مناسبات بین امپریالیسم و نظریه‌ی مالکیت سرمایه‌داری (لاک) و مناسبات بین‌الملل (گروتیوس) اختصاص یافته، هم برای پژوهش‌های فکری و هم برای روشن شدن موضوع‌ها و هدف‌های سیاسی مهم و برانگیزاننده است. به‌ویژه با نظر او در خصوص به‌رسمیت شناختن نقش قدرت دولتی در سلطه‌ی امپریالیستی و توصیه‌ی اکید او به جنبش ضد جهانی ‌شدن برای مبارزه با نهادهایی که تعیین‌کننده‌اند، موافقم.

🔸 نکته‌هایی که در ادامه‌ی بحث مطرح می‌شوند، عمدتاً موضوع‌هایی را در برمی‌گیرند که به شالوده‌های امپریالیسم معاصر و نیازهای اقتصادی‌ای مرتبطند که این امپریالیسم به آن‌ها پاسخ می‌دهد. این موضوع‌ها به‌طور کلی ناظر به مواردی‌اند که آن‌ها را شکاف‌ها و/یا ابهام‌های نظری می‌دانم، شکاف‌ها و ابهام‌هایی که استدلال را بی‌جهت تضعیف می‌کنند و به راحتی می‌‌شود اصلاح‌شان کرد. در موارد دیگر، همانند توسل وود به مفهوم «امپریالیسم مازاد»، نکته‌های مدنظرم انتقادی‌ترند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4d0

#امپریالیسم
#فرانسوا_شنه #حسن_مرتضوی
#سرمایه‌_پولی
#الن_میک‌سینز_وود

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from Radio Zamaneh
سه زندانی سیاسی نسبت به «قتل سیستماتیک» و «کشتار سفید» زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضایی اعتراض کردند

«دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بوده‌ایم، در روندی غیرقانونی و با «امنیتی‌سازی پروسه درمان زندانیان» که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و ده‌ها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیات‌شان مواجه هستند‌.»

https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/832168/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ دومین نامه‌ی وریشه مرادی از زندان اوین: «به افکار عمومی، به نام زندگی، به نام انسانیت، به نام زیبایی»، جهت انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است. متن کامل نامه به شرح زیر است:


از متن: «من وریشه مرادی، زندانی سیاسی که در مرداد ۱۴۰۲ در مسیر کرمانشاه-سنندج توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شده و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج و بند ۲۰۹ زندان اوین تهران، دوره‌ای از بازداشت و شکنجه را گذراندم، در روز ۵ دی‌ ۱۴۰۳ به بند زنان زندان اوین تهران منتقل شدم. من به‌عنوان زنی که خود درد زن بودن در جامعه‌ای ناعادلانه را چشیده و آشنا به محنت‌های زنان دیگر نیز بودم، در طول زندانی بودن در میان زنان، با افراد بسیاری هم‌بند گشتم و هم‌بند هستم که سرگذشت هر یک از آنان روایت محنتی است که زنان در نظامی زن‌ستیز دارند. نظامی که شاخه‌های اجتماعی، سنتی، تاریخی دارد. نظامی که «بهشت زیر پای مادران» را به گونه‌ای متفاوت و دل‌بخواهی ترسیم و تعریف کرده و تنها در چارچوب خدمتگزاری زنان به این چرخه‌ی مردسالارانه اجازه‌ی استفاده از «بهشت»شان را می‌دهند! با زنان هم‌بند هستم و هر لحظه را با کسانی می‌زیم که هرکدام به نوعی قربانی این نظام مردسالارانه هستند. و ما نیز آنانی هستیم که در مقابل این ستم سر بلند کرده و چشم در چشم موضع قدرت، علم مخالفت با زن‌ستیزی و زن‌کشی را برافراشته‌ایم. 
زندگی ما در اینجا یکی است. پیر فرزانه‌مان گفته که «زنان اولین ملت مستعمره شده هستند» و ما افراد این ملت مستعمره‌گشته، فارغ از زبان و تعلق ملیتی و اعتقادی خویش همچون یک روح در چندین جسم هستیم…»

▪️متن کامل نامه را در لینک زیر بخوانید:


https://shorturl.at/xdUsa



#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ مارش اربعین آن‌ها و راه انقلابی ما
▫️ درباره‌ی دلالت‌های فربه‌سازیِ دولتی شیعه‌گری


15 نوامبر 2023

نوشته‌ی: امین حصوری

🔸 برساختن و رواج دولتیِ «فرهنگ اربعین» در سال‌های اخیر، به‌مدد هزینه‌های هنگفت دولتی و با جادوی تکرار و تبلیغ، با تورمی فزاینده هم‌راه بوده است؛ طوری‌که هر ساله انبوه کثیری از مردم در پیاده‌روی اربعین مشارکت می‌کنند. از آن‌جا که دولت اسلامی حاکم می‌کوشد با تدارک مشارکت میلیونی در پیاده‌روی اربعین، این مناسک را به‌سان یک مولفه‌ی فرهنگیِ نوپدید نرمالیزه‌ کند، نگاهی دقیق‌تر به روند تکوین و رشد این پدیده، و دلالت‌های چندوجهیِ آن، مجالی‌ست برای آشکارسازی ماهیت سیاسی فرهنگ. در این متن نشان داده می‌شود که پیدایش و بسط ناگهانی مناسک دولتی پیاده‌روی اربعین زاییده‌ی نیازمندهای تاریخ‌مند رژیم ایران برای بازتولید و بسط ارکان سلطه‌‌اش بوده است. با عزیمت از این واقعیت که بسط «فرهنگی»-سیاسیِ شیعه‌گری در ایران متأخر در شالوده‌ی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ریشه دارد، به دلالت‌ها و پیامدهای اقتصادی-سیاسی، فرهنگی و ژئوپولتیکی خاصی که خلق کرده است می‌پردازیم. و مشخصاً نشان می‌دهیم که تدارک دولتی گسترده و پرهزینه‌ی کارناوال پیاده‌روی اربعین و بازنمایی سیاسی و رسانه‌ای پرهیاهوی آن، چگونه به مدیریت فرهنگی-سیاسیِ جامعه خدمت می‌کند؛ و این‌که این تمهید دولتی چگونه هم راه‌برد ژئوپولتیکی معینی را تغذیه می‌کند و هم نوعی صف‌آرایی دفاعی (با آرایشی تهاجمی) در برابر رشد خیزش‌های توده‌ای را تدارک می‌بیند. این نوشتار برای فهم چرایی و چگونگی پیدایش این پدیده‌ی ظاهراً «فرهنگی» و رشد آن تا ابعاد کنونی، بین خاستگاه پیدایش دولتی این پدیده، محرک‌های پویش و گسترش بعدی آن، و کارکردهای امروزی‌اش برای حاکمان نظام اسلامی ایران تمایز قایل می‌شود. در دو بخش‌ انتهایی، به دلالت‌های این پدیده از منظر نقد فرهنگ مسلط بازمی‌گردیم؛ راه انقلابی گشوده‌شده توسط ستم‌دیدگان (خصوصاً به‌واسطه‌ی قیام ژینا) را در برابر سنگ‌فرشِ فریبی که حاکمان از تهران تا کربلا گشوده‌اند قرار می‌دهیم؛ و بر بافتار فضای کنونی، چشم‌انداز و امکانات رویارویی با چنین سازوکارهایی را مرور می‌کنیم.

🔸 نمونه‌ی تاریخی گسترش دولتی آیین‌های شیعه‌گری در ایران نشان می‌دهد که پیدایش مولفه‌های ظاهراً فرهنگی در فضای یک جامعه و حتی مولفه‌هایی که به‌تدریج به بخشی از فرهنگ عمومی بدل می‌شوند، در کنار سایر عوامل تاریخی، پیوند وثیقی با نظام سیاسی حاکم بر جامعه و سازوکارهای هژمونی/سرکوبِ دولتی دارد. به‌طور کلی، تلاش‌های دولت برای «فرهنگ‌سازی» متأثر از ساختار و ملزومات کلان‌تری‌ست که دولت در آن محاط است و در چارچوب آن عمل (function) می‌کند. از همین منظر، برای مثال، می‌توان درک و داعیه‌ای را به چالش کشید که از منظر خودپوییِ فرهنگ، حجاب زنان را صرفاً هم‌چون مولفه‌ای فرهنگی بازنمایی می‌کند. حال آن‌که تحمیل دولتی حجاب بر زنان (حجاب اجباری) از سوی حاکمان جمهوری اسلامی یکی از اصلی‌ترین ارکان «لازم» برای بنا کردن حکومت شیعی بوده است: حجاب زنان در همان حال که بازنمایی شیعه‌گری به‌سان ایدئولوژی حاکم را در ساحت‌های داخلی و فرامرزی تسهیل می‌کند، سلطه‌ی شیعه‌گری بر حیات عمومی جامعه را نرمالیزه می‌کند.

🔸 در کنار مجموعه‌ای از اقدامات دولتی برای تقویت زیرساختیِ آیین‌ها و نمادهای شیعه‌گری در ام‌القرای اسلامی، «گفتمان امنیت ملی» به‌عنوان بازوی مکمل ره‌یافت فوق تکوین یافت. اما مصالح نهاییِ این گفتمان از تلفیق شیعه‌گری و ناسیونالیسم ایران‌گرا فراهم شد؛ دو رویکرد ظاهراً ناسازگاری که اینک به‌میانجی امر ژئوپولتیکی به‌سادگی در مقوله‌ی عظمت‌طلبی ملی پیوند می‌یافتند. بدین‌سان، ایدئولوژی ظاهراً دین‌بنیاد جمهوری اسلامی ــ در چرخشی آشکار ــ به درون‌مایه‌ی تلویحی خود یعنی «ناسیونالیسم فارس-شیعی» رسمیت بخشید و میدان وسیع‌تری در اختیار آن نهاد. در امتداد این چرخش راه‌بردی، گفتمان هویتیِ قدرت‌مندی حول ناسیونالیسم فارس-شیعی شکل گرفت که بسیاری از مولفه‌های ناسیونالیستی و ایران‌پرستانه‌ را در شیعه‌گریِ دولتی ادغام می‌کرد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3M3

#شیعه‌گری #چشم‌انداز_انقلابی #عوامل_تاریخی
#امین_حصوری
👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from کلکتیو ۹۸
یونس حیدری_روزهای سربی.pdf
3.2 MB
روزهای سربی

خاطرات اردوگاه سفیدسنگ

نوشته یونس حیدری

نشر آسو
@collective98
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 روزهای سربی؛ خاطرات اردوگاه سفیدسنگ

یونس حیدری


پیشگفتار از زهرا پورعزیزی:

روزهای سربی خاطرات یونس حیدری است، یکی از جان‌به‌دربردگان اردوگاه مهاجران آواره‌ی افغانستانی در اواخر دههی ۱۳۷۰ در ایران: «اردوگاه سفیدسنگ»، اردوگاهی که هنوز در شهرستان فریمان دایر است و گذرگاهی است برای اخراج افغانستانیهای ساکن ایران و راندن آنان به افغانستان.

روزهای سربی داستان اردوگاه سفیدسنگ است، اردوگاهی به وسعت زندان، بسته با درهای برقی گریزناپذیر و تهی از هوایی برای تنفس. زندگی در این اردوگاه سرشار از شکنجه و مرگ و تحقیر و گرسنگی است، بدون بهره‌مندی از حقوق حداقلیِ انسانی. نداشتن کارت اقامت موقت، شناسنامه یا گذرنامه، مُهرِ حکم نیستشدن و طردشد ن انسانهایی است که از حکومت طالبان و جنگهای داخلی طولانی‌مدت گریخته‌اند و به کشور همسایه و همزبان خود، ایران، پناه آورده اند؛ همان‌ها که از شهرهای مختلف، از خیابان، از سر کار بنّایی یا گچکاری یا نقاشی ساختمان، یا از صف کارگران روزمزد دستگیر می‌شوند و با اتوبوس به سفیدسنگ، آخرین ایستگاه اقامتگاه‌شان، برده می‌شوند. اما ایران هیچگاه مأمن و پناه نبوده است. پذیرش پناهجو در دیگری منطق استبدادیِ جمهوری اسلامی بی‌معناست. در این منطق خطرناک و محکوم به نبودن است.

روزهای سربی روزنوشتی است که یونس حیدری، از زمان ورودش به قرنطینه‌ی اردوگاه سفیدسنگ، نوشتن آن ر ا روی برگه‌های پاکت سیگار آغاز کرد ؛ بعد از انتقال به کمپ ۲ و خریدن دفترچه‌ای چهل‌برگ آن را بازنویسی کرد؛ و تا زمان خروجش از اردوگاه به نوشتن آ ن ادامه داد. این برگهای سیاه بعدها تایپ شد و در ۱۳۷۹ ، لابلای کتابهای کهنه و دست‌دوم در گوشه‌ای از خیابانی در قم، در قالبی جزوه‌مانند به دست رهگذرانی رسید که تا آن روز حتی نام سفیدسنگ را هم نشنیده بودند. واقعیت چنان سخت و سرد و به طرزی غریب آشناست که نیازی به بازیه‌ای ادبی برای ایجاد تأثیرگذاری نیست. روزهای سربی یادآور تمام ستم‌های رفته بر مهاجران، بی‌کاغذان و نادیده‌گرفته‌شدگان افغانستانیاست که سالها نیروی کاری ارزان و استثمارشده بوده‌اند و هستند و در چشم برهمزدنی از حق حیات در این خاک محروم شده‌اند و می‌شوند.
کتاب از بیگاری ، نبود امکانات بهداشتی، توهین و تحقیر و شکنجه و ناامنی، سرمازدگی، بیماری، مرگ و ناپدیدشدگی جانه‌ای بیجان زندانیان اردوگاه می‌گوید. در اینجا آزادی را فقط تبعیض طبقاتی تضمین میکند. بعضی با پول و پارتی قادر به فرار میشوند، اما برخی از بیماری و تنهایی جان به در نمی‌برند. در طول سالها هزاران آواره‌ی افغانستانی نه فقط به سفیدسنگ بلکه به اردوگاه ورامین، اردوگاه خانوادگی محمد رسولالله، نیاتکِ زابل و تل سیاه زاهدان انتقال داده شده‌اند و از سرنوشت مرگ و زندگی بسیاری از آنان دیگر خبری در دست نیست.

مهاجران افغانستانی دهشت سفیدسنگ را به قیمت جان زیسته‌اند و هنوز می‌زیند. اما روایت آنان هنوز، چنانکه باید، به بیرون رخنه نکرده است. درد را تنها با نوشتن می‌توان به نسلهای بعد شهادت داد. بیست واندی سال از نوشتن این خاطرات می‌گذرد و اتفاقی ناگهان مرا در زمان و مکانی دور به این کتاب پیوند می‌دهد. با نویسنده تماس می‌گیرم و قبول می‌کند که کتاب منتشر شود. برایم می‌نویسد: «مهم این است که تصاویر پر از رنج برای نسل‌های بعدی ماندگار شود و آ نها به آنچه ما کشیدیم آشنا باشند؛ نسلی که هیچ وطنی ندارد و هنوز هم نداریم».

خواندن روزهای سربی برای فارسی‌زبانان ایرانی‌تبار نه وظیف‌های اخلاقی و انسانی بلکه وظیفه‌ای سیاسی و اجتماعی است، چراکه نه زندگان بلکه مردگان ما هم در امان نبوده و نیستند.

پی دی اف کتاب را می‌توانید در پست بعدی رایگان دانلود کنید 👇🏿

@collective98
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ ۳۰ هفته مقاومت علیه اعدام؛ تداوم کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در ۱۸ زندان کشور


متن: «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام که اکنون با پیوستن صدها زندانی در ۱۸ زندان سراسر کشور همراه شده، بنا بر بیانیه‌ها و مواضع کنشگران زندانی همراه با آن، از ابتدا مخالفت و اعتراض به نفس اعدام به عنوان یک مجازات غیرانسانی و بدون بازگشت را مستقل از نوع اتهام و یا انگیزه و اعتقادات محکومانِ به اعدام، و لغو این مجازات غیرانسانی را هدف خود قرار داده است.

تداوم و گسترش مداوم این کارزار در حالی است که مقامات قضائی و امنیتی "جمهوری اسلامی" از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون بیش از ۳۱۰ نفر را به دار آویخته و اعدام کرده‌اند، در میان این تعداد قربانی اعدام در چند ماه اخیر، ۱۶ نفر از زنان زندانی نیز اعدام شده‌اند و حکومت با سرعت بخشیدن به ماشین اعدام خود در هفته‌های اخیر، ۱۱۸ نفر را فقط در مردادماه اعدام کرده است.

گستردگی استفاده حاکمیت استبداد دینی در چند وقت اخیر از مجازات اعدام، به گونه‌ای بوده است که گویی کارگزاران استبداد به شکل سیستماتیک راه‌حل همه بحران‌ها را در پای چوبه طناب دار یافته و به تعبیری "انتقام سخت" خود را با "اعدام" از فرزندان این آب و خاک می‌گیرند.

در این بین جامعه زنان که می‌تواند نیروی محرکه تغییرات بنیادین در ایران باشد، هدف سرکوب بیشتر در خیابان و در زندان توسط حکومت بوده است؛ آمار ۱۶ اعدام زنان زندانی در ۵ ماه اخیر، دستگیری‌ها و خشونت علیه زنان در جامعه به بهانه "حکومت ساخته" حجاب، که در مواردی به مرگ یا نقض حق سلامت دختران و زنان این سرزمین نیز انجامیده، مصداق بارزی از این رویارویی خشونت‌بار حاکمیت با زنان به عنوان نیروی پیشرو در تغیرات بنیادین به حساب می‌آید.

روشن است که "جمهوری اسلامی" در این اعدام‌ها مجموعه‌ای ۱۰۰ یا ۱۲۰ نفره را اعدام نمی‌کند، بلکه ۱۲۰ "تک نفر" را در تنهایی خودشان اعدام می‌کند و همه دیگرانی که شامل هزاران زندانی هستند هم کماکان تنها و بی‌پناه در انتظار آخرین روز زندگی و اجرای حکم اعدام‌شان باقی می‌مانند؛ به همین دلیل  چنان‌که زندانیان زندان اوین و لاکان رشت به درستی اشاره کرده بودند؛ مقابله و متوقف کردن این ماشین کشتار و اعدام در اقدامات و اعتراضات دسته جمعی و سراسری ممکن خواهد بود، یعنی مستقل از انگیزه‌ها، اعتقادات و...از آنجا که اعدام مقوله‌ای اجتماعی است و توسط حکومت اجرا می‌شود، مقابله با آن نیز یک امر اجتماعی بوده که تنها به صورت دسته‌جمعی و با اتحاد امکان‌پذیر خواهد شد.

همین ضرورت اتحاد و همدلی برای مقابله با اعدام را زندانیان کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" بارها مطرح کرده و برای مقابله و جلوگیری از تداوم اعدام‌ها از همگان خواسته‌اند که به هر شکل ممکن بپا خیزند و  زندانیان را برای این مقابله و مقاومتی که از درون زندان شروع شده یاری دهند.

بنا بر اطلاع منابع موثق که به دست ما رسیده، زندانیان اعتصابی "کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام" امروز نیز برای سی امین هفته پیاپی در زندان‌های مختلف کشور از جمله زندان‌ اوین (بندزنان، بند۴، بند ۶ و بند ۸)، زندان قزاحصار ( واحد۳ و واحد۴)، زندان مرکزی کرج، زندان خرم آباد، زندان نظام شیراز، زندان مشهد، زندان قائم‌شهر، زندان لاکان رشت (بندزنان و بند مردان)، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان خوی، زندان نقده، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران در اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام دست به اعتصاب غذا زده‌اند؛ و از همه هم‌وطنان، بویژه زندانیان زندانهای دیگر خواستار پیوستن به این کارزار و حمایت از آن شده‌اند. و از گزارشگر ویژه حقوق بشر خانم مای ساتو، خواستار توجه ویژه به اقدامات ضدانسانی بویژه اعدام در ایران و تلاش بی‌قفه در راستای توقف اعدام‌ها و پایان پذیرفتن این وضعیت غیرانسانی در ایران شده‌اند.

#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

۳۰مرداد۱۴۰۳»


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from Radio Zamaneh
سالروز ۲۸ مرداد ۵۸: «جهاد» خمینی علیه کردستان

مرتضی سامان‌پور در سال‌روز جنگ جمهوری اسلامی علیه کردستان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به مرور این رخداد تاریخی می‌پردازد. جهاد خمینی معطوف به دو هدف مشخص ضد‌انقلابی بود: سرکوب مازاد‌های انقلابی که در کردستان آزاد شده بود و تداوم و تعمیق مناسبات مرکز-حاشیه.

https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/830984/&rhash=0ceb6994783a68

https://www.radiozamaneh.com/830984/

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و فرمان جهاد خمینی علیه کردستان

۲۸ مرداد ۱۳۵۸ یادرآور روزی است که خمینی در حکمی که به فرمان «جهاد» مشهور شد از همه نیروهای مسلح خواست به بهانه حفظ امنیت و مقابله با «اشرار» به کردستان حمله کنند. نیروهای ارتش، سپاه و بسیج از هر سوی به این فرمان لبیک گفتند. در این فرمان آمده است: «به رییس کل ستاد ارتش و رییس کل ژاندارمری اسلامی و رییس پاسداران اکیدا دستور می‌دهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند، تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم و تمام مرزهای منطقه را سریع‌تر ببندید که اشرار به خارج نگریزند و اکیدا دستور می‌دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر، تخلف از وظیفه و مورد مواخذه شدید خواهد شد.»

اما چنین فرمانی در کدام بستر سیاسی و اجتماعی آن دوره صادر شد؟

در سالگرد ۲۸ مرداد تلاش کردیم به چنین پرسشی پاسخ دهیم و دربارۀ اهمیت و فعلیت این واقعه برای اکنون تاریخی تأمل کنیم.

ادامۀ متن را دراینجا بخوانید:https://bit.ly/37Q8cME


@collective98
[email protected]
More