View in Telegram
کفش‌های آهنی
مرگ غم‌انگیز یک فعال سیاسی با خودکشی در خیابان‌های تهران، میخ دیگری بود بر تابوت جنبش موسوم به زن زندگی آزادی. جنبشی که بسیار قدرتمند بر محور ایدئولوژی‌گریزی و سرشار از شور زندگی و شادی و هیجان پا به عرصه گذاشت اما خیلی خیلی زود با تزریق غم و پرخاش و خشونت…
تا دیروز هیچ آشنایی با شخصیت و طرز فکر کیانوش سنجری نداشتم و بعد خودکشی سری به صفحه توییترش زدم؛

انتظار داشتم با نوشته‌های سمی یک آدم متوهم غیرمتعادل روبرو شوم اما تعجب کردم وقتی دیدم، با چه متن‌های نرم و نجیب و موقری (فارغ از درست یا غلط بودن طرز فکرش) مواجه شدم؛
بسیار متفاوت با اکثریت اپوزوسیون،با کمترین عقده‌، نفرت‌پراکنی، گرایشات انحرافی و ضد ملی و…

بعد که چهره‌اش را دیدم انگار یک حقیقتی محکم به صورتم خورد و به خود آمدم:
یک دهه شصتی باهوش، ساده، مهربان و احتمالا خیلی بی‌آزار که در جامعه‌ای سراسر لجن‌گرفته از بالا تا پایین به چنان استیصال و ناامیدی از همگان رسیده که با تصمیم قبلی آن هم با تحمل چند روز تعلیق، بالای یک پل یا ساختمان بلند رفته و در تاریکی و هیاهوی غروب به پایین نگاه کرده و سفتی آسفالت را به جان خریده و پریده…

او قربانی نه فقط نظام ظالم که قربانی جامعه فاسد و اپوزوسیون خائن و در یک کلام دنیای بی‌رحم شد.
خدایش بیامرزد.
Telegram Center
Telegram Center
Channel