حکمت نامتناهی

Channel
Logo of the Telegram channel حکمت نامتناهی
@hekmatenamotanahiPromote
341
subscribers
جست‌وجو و نگرانی لایزال انسان در دیالوگ با آفاق بی کران اندیشه ارائه ای ازحلقه کاوش های وجودی باشگاه اندیشه @bashgahandishe
.
گزارش تصویری
نشست صدوبیستم حکمت نامتناهی

بداهت و استعاره

گفت‌وگوی
محمدحسین قدوسی و منصور براهیمی

سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳

#کاوش‌های‌وجودی #حکمت_نامتناهی #بداهت #استعاره #باشگاه_اندیشه

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
📝 ناصر قاضی‌زاده

در پیوند با جلسه ۱۱۹ حکمت نامتناهی و چهار بندی که اقای قدوسی مطرح کردند از باب روشنگری و ایضاح بحث، چند نکته تقدیم می شود وامید وارم دوستان به مباحثات ورود کنند.
نکته اول در مورد پرسش اول ،
از سطح عقلی ،جایگاه بداهت با حرکت و سکون و هر تغییر دیگری ، نسبت عموم و خصوص من وجه دارد. از این رو بداهت وجدانیات و فطریات و اولیات هم میتواند ساکن ومتوقف و هم میتواند با تغییر و دگردیسی همراه باشد.
در مورد پرسش دوم، بداهت میتواند در جهان سراسرتحول پذیر و آشوبناک ،‌ همچنان بدیهی و روشن باشد، حتی مهمتر آنکه اصل تحول و دگردیسی، فی نفسه یک قاعده بدیهی در معرفت شناسی ادمی محسوب میشود . پس اصل تغییر خوش بدیهی است و روند تحولات ، تبیین انسان و جهان ، بودن این اصل، ناقص وابتر می ماند.

سوم ،‌ وقتی پیش فرض معرفتی و مجموعه داده ها و شواهد ما و بسیاری از انسان ها، بر مدار خلق و پویش مداوم جهان قرار دارد، امکان نوبه نو شدن بدیهیات بیشتری هم وجود دارد....
و چه بسا انسان فردا ،با حفظ ویا عبور از بدیهیات اکنون ، به بدیهیات فراتر از حس و عقل و شهود کنونی ، دست یابد .
مفهوم و موضوع بدیهی، از جهاتی برای کشف مجهولات کاربرد دارد و از جهتی دیگر، استدلال بدیهی نسبت نزدیکی با معرفت بالفعل بشری دارد و به استطاعت علم و عقل کنونی، گره خورده است .‌شاید در آینده معرفت شناسی و‌علم ، آفاقی فراتر از حس ، علم و عقل کنونی ،بر ادمی پیدا شود که امروزه تنها در تخیل و تعقل و‌جهان ذهنی ما نقش بسته است.
چهارم ، امور بدیهی سنگ بنای معرفت آدمی و ترازوی استدلال شناخت های بعدی است. برخی از نحله های معرفتی اهمیت بدیهیات را بی همتا و کتمان آنرا به منجر به تله لاادری گری میدانند. طبعا این بحث از مهمترین محورهای مناقشات نظری ، همواره گشوده و جدلی الطرفین باقی خواهد ماند. اما چالش عمده این پرسش آنست که برخی برآنند که اساسا ما مقوله ایی به بنام بدیهی نداریم و اگر داریم بر معرفت جدیدی دست نمی یابد و توتولوژیک است.

#کاوش‌های‌وجودی #حکمت_نامتناهی #بداهت #استعاره #باشگاه_اندیشه

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
.
مدرسه مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:

ضیافت قهوه و گفت‌وگو به مناسبت روز جهانی فلسفه
و سالگرد درگذشت فیلسوف معاصر علامه طباطبایی

درنگی در ماجرای فلسفه در ایران امروز؛
آنچه هست، آنچه باید، آنچه می‌شود

موضوعات و ارائه‌دهنده‌ها(به ترتیب الفبا):

آزادی و قدرت
دکتر ابراهیم آزادگان
عضو هیئت‌علمی دانشگاه صنعتی شریف


دیالکتیک فلسفه‌خوانی و فیلسوف‌پروری
از فلسفۀ سخت تا فلسفۀ پاپ

دکترمهدی اخوان
عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی


امکان فلسفهٔ جهانی
دکتر رسول رسولی‌پور
عضو هئیت‌علمی دانشگاه خوارزمی

تجارب زیسته ایرانیان ؛ غایب بزرگ در فلسفه دانشگاهی
دکتر مالک شجاعی جشوقانی
عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

امکان گفت‌وگوی روزآمد با میراث حکمی خود
محمدحسین قدوسی
پژوهشگر و محقق علوم دینی،مؤسس باشگاه اندیشه

زمان:
چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۸


خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳

حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از
صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه

#مطالعات_دیالوگ #ضیافت_قهوه #روز_جهانی_فلسفه #طباطبایی #باشگاه_اندیشه

@dialogeschool
@bashgahandishe
«بداهت»
نکاتی درباب متن نشست صد و‌نوزدهم حکمت نامتناهی

📝 منصور براهیمی

من بر حسب متن دو بخشی آقای قدوسی در «حکمت نامتناهی»، و در حد بضاعت اندک خودم، باز هم بر مسئله‌‌ی زبان تأکید می‌کنم، حتی در بحث از بداهت.
در شماره‌ی یک پرسش های بسیار مناسبی طرح می‌شود. در ادامه می‌کوشم بر این پرسش‌ها بیفزایم.
شماره‌ی ۲. با ابهام پایان می‌یابد. می‌گویند «توجه به همان حقیقتی که بداهت نام دارد و برای ذهن از قبل معلوم بوده ...» اگر از قبل معلوم بوده، پس از قبل موجود بوده، ما در نهایت به نقطه‌ی قبل از غفلت بازمی‌گردیم، که خود نوعی توقف است. البته می‌توان دعوی مرا پرسشی طرح کرد.
ش ۳. ظرف آگاهی یک استعاره است، و از جمله استعاره‌های رهزن. ظرف «حد و حدود» را به ذهن متبادر می‌کند. ریخته شدن آگاهی در ظرف هم استعاره‌ی رهزن دیگری است (حتی اگر مدعی شویم منظور ما ظرف بی‌نهایت است، که به راحتی قابل تصور نیست، چه برسد به تصدیق)، این استعاره‌ی دوم، آگاهی را امری مستقل از ظرف و بیرون از آن تصویر می‌کند.
ش۴. «بخشی» از حقیقت هم استعاره است، چون گویا حقیقت کاملی وجود دارد که ما فقط به «بخشی» از آن دست پیدا می‌کنیم. به علاوه، در این جا یک حقیقت بدیهی وجود دارد که می‌گوید همیشه جزء (بخوانید بخش) از کل کوچکتر و ناقص‌تر است. آیا در حکمت نامتناهی از این حقیقت بدیهی هم می‌توان گذر کرد؟
ش۵. وقتی می‌گوییم «آگاهی قبلی ترکیبی از زوایا و بعدهای مختلف معرفتی بوده» باز هم از استعاره بهره می‌بریم، که این هم متأسفانه رهزن است. گویی در بیرون حقیقت کاملی وجود دارد که از فرط گستردگی و بزرگی (مانند فیل مولانا) ما فقط می‌توانیم زاویه‌دیدی نسبت به آن پیدا کنیم و با تغییر زاویه‌دید ابعاد بیشتری از حقیقت بر ما آشکار می‌شود. اصرار دارم که کاربرد استعاره‌ها در همان گام اول، یعنی در بحث از بداهت، مسئله‌سازند و نمی‌توان از آن‌ها به سادگی گذشت. می‌دانم که مقصود آقای قدوسی هیچ یک از آن چه گفتم نیست، اما تأکید می‌کنم که در مباحث حکمت، زبان و استعاره‌های معرفت‌شناختی آن مانع اصلی دیالوگ و گفت‌وگوی چندجانبه است.
پرسش‌ها و نکاتی را در ادامه طرح می‌کنم که به نظرم مهم آمد. شاید بگویید جای طرح آن‌ها این جا نیست.
آیا قسمت عمده‌ی زیست روزمره‌ی ما بر حسب بدیهیات نیست؟ بیایید زیست خود را در یک روز مرور کنیم.
آیا بدیهیات در گام اول حسی و شهودی‌اند؟ به عبارت بهتر، وقتی می‌گوییم آفتاب آمد دلیل آفتاب، از بدیهی‌ترین بدیهیات سخن می‌گوییم؟
کجا تصور عین تصدیق است؟ باز هم زبان امکاناتی غیرقابل تصور را پیش روی ما قرار می‌دهد، مثلاً به ترکیباتی مثل «فوق بی‌نهایت»، «برون بی‌نهایت» یا «ترا بی‌نهایت» توجه کنید؟
مثال دیگر. اگر کیهان نامتناهی است، آیا می‌توان کیهان به علاوه‌ی یک، یا کیهان به علاوه‌ی بی‌نهایت کیهان را تصور کرد؟ این تصور، اگر امکان‌پذیر باشد، عقلانی است یا ایمانی؟ این‌ها به گمان من پرسش در سطح بدیهیات است و ممکن است به نظر برخی از دوستان بچگانه به نظر برسد.
اگر دو به علاوه‌ی دو مساوی با چهار، یک حقیقت بدیهی در ریاضیات است، می‌پذیریم که فقط ذهنی است و هیچ ما‌به‌ازای بیرونی ندارد، اما وجود و هستی دارد، به قول قدمای ما وجود ذهنی دارد. اما بدیهیات ریاضی کاربرد بیرونی (مثلاً در فیزیک) دارند. مدل یا سرمشق ریاضی در دنیای بیرونی هستی فیزیکی پیدا می‌کند. پس آیا حقایق بدیهی نوعی سیلان مدام میان درون و بیرون. میان شکل‌گیری و تحقق، و میان امر بدیهی و امور غیر بدیهی نیست؟
تصور ما از کمال چیست. آیا نامتناهی کامل با کمال یافته قابل تصور است؟
آیا وجود بی‌نهایت در ریاضیات اصلی بدیهی است؟ در این صورت، آیا اعتقاد به وجود بی‌نهایت یک انتخاب است و به راحتی می‌توان انتخابی دیگر داشت؟
آیا می‌توان گفت که نفی هر امر بدیهی نامعقول است و برای پذیرش این نفی باید عقلانیت را رد کرد؟
آیا حقایق بدیهی نوعی همان‌گویی (گزاره‌ی توتولوژیک) است(درخت، درخت است)؟

آیا امر بدیهی تصور همراه با تصدیق است یا درک بدون اثبات؟

آیا می‌توان گفت امور بدیهی با شواهد تجربی قابل رد یا اثبات نیستند؟

آیا حقایق بدیهی موجب دور باطل می‌شود؟

آیا اصل موضوع را می‌توان بدیهی فرض کرد، مانند اصل اقلیدس در هندسه‌ی اقلیدسی؟

آیا حقیقت نامتناهی خودش یک اصل بدیهی است؟ اگر پاسخ مثبت است آیا دچار دور باطل نمی‌شویم؟

آیا بدیهیات حقایقی عمومی است که نیاز به اثبات ندارند، یا صرفاً «نقاط شروع»اند که عموم بر سر بدیهی بودن آن توافق می‌کنند؟

از این که حوصله‌ی همه را سر بردم، عذرخواهی می‌کنم. این که می‌گویم بند بند پیش برویم بابت همین است که حدیث مفصل نقل نکنیم.

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
حکمت نامتناهی
. نشست صدوبیستم حکمت نامتناهی بداهت و استعاره گفت‌وگوی محمدحسین قدوسی و منصور براهیمی سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، کافه دره‌باغ حضور برای عموم آزاد و رایگان است پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه…
.
درباره‌ی نشست صدوبیستم حکمت نامتناهی

📝محمدحسین قدوسی

حکمت نامتناهی
نشست یکصد و بیستم
سه‌شنبه، ۲۲ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۶

راهی بسوی سوالات بنیادین
گفت و گوی ما در این جلسه از حکمت، برای رسیدن به سوالاتی بنیادین است که بعضی از آنها را در اینجا آورده‌ام:
۱. آیا در بحث جلسه گذشته، این که بداهت منافاتی با عدم توقف و نامتناهی‌گری ندارد برای شما معلوم شد؟

۲. آیا برای شما روشن شد و پذیرفتید که بداهت منافاتی با تغییر و جابجایی ندارد و در چهارچوب آن می‌گنجد؟

۳. آیا در نگاه شما بداهت مساوی با بی‌ارزش بودن و معلوم بودن برای هر کسی و در هر چیزی است و در مفهوم بدیهی اهمیت و ارزشی وجود ندارد؟

۴. آیا بازگشت به عقب و بازگشت به اصل و بنیاد انسانی به معنی حرکت لغو و بی‌حاصل یا حرکت دوری است؟

۵. تعریف استعاره چیست؟

۶. آیا استعاره و ارتباط معنایی و ارتباط انسانی که در آن صورت می‌گیرد نوعی "تفهیم و تفاهم انسانی" است-از آن نوع که در نشست‌های ۸۸ و ۸۸ توضیح داده شد یا چیزی مجزای از آن است؟

۷. آیا در میان شناخت‌های انسانی نوعی از شناخت وجود دارد که رهزن نباشد؟

۸. آیا شناختی وجود دارد از جنسی غیر از استعاره؟

۹. آیا استعاره‌ای وجود دارد که از نوع شناخت انسانی نباشد؟

۱۰. در ریاضیات جمع دو بی‌نهایت باز هم بینهایت می‌شود، همانطور که جمع و ضرب بینهایت در هر عدد متناهی هم بینهایت می‌شود، چگونه چنین چیزی ممکن است؟

۱۱. در هندسه اقلیدسی و نااقلیدسی دو اصل موضوعی متضاد با هم چگونه بدیهی فرض می‌شود؟ در فیزیک نیوتونی و بعد از نیتون چگونه ممکن است؟


#کاوش‌های‌وجودی #حکمت_نامتناهی #بداهت #استعاره #باشگاه_اندیشه

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
.
نشست صدوبیستم حکمت نامتناهی

بداهت و استعاره

گفت‌وگوی
محمدحسین قدوسی و منصور براهیمی

سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۶

خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، کافه دره‌باغ

حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه

درباره‌ی نشست را اینجا و اینجا بخوانید.

#کاوش‌های‌وجودی #حکمت_نامتناهی #بداهت #استعاره #باشگاه_اندیشه

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
.
قراری در همدلی و غم‌گساری
با سوگ زهرا معدن‌کن، همراهِ باشگاه اندیشه
در اندوه از دست دادن مادر عزیزشان

سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۵ تا ۱۶

خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه

@bashgahandishe
.
گزارش تصویری
نشست صدونوزدهم حکمت نامتناهی

بداهت

با ارائهٔ
محمدحسین قدوسی


سه‌شنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۳

#حکمت_نامتناهی #بداهت #محمدحسین_قدوسی #باشگاه_اندیشه

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
«بداهت»
نکاتی درباب متن نشست صد و‌نوزدهم حکمت نامتناهی

📝 منصور براهیمی

من بر حسب متن دو بخشی آقای قدوسی در «حکمت نامتناهی»، و در حد بضاعت اندک خودم، باز هم بر مسئله‌‌ی زبان تأکید می‌کنم، حتی در بحث از بداهت.
در شماره‌ی یک پرسش های بسیار مناسبی طرح می‌شود. در ادامه می‌کوشم بر این پرسش‌ها بیفزایم.
شماره‌ی ۲. با ابهام پایان می‌یابد. می‌گویند «توجه به همان حقیقتی که بداهت نام دارد و برای ذهن از قبل معلوم بوده ...» اگر از قبل معلوم بوده، پس از قبل موجود بوده، ما در نهایت به نقطه‌ی قبل از غفلت بازمی‌گردیم، که خود نوعی توقف است. البته می‌توان دعوی مرا پرسشی طرح کرد.
ش ۳. ظرف آگاهی یک استعاره است، و از جمله استعاره‌های رهزن. ظرف «حد و حدود» را به ذهن متبادر می‌کند. ریخته شدن آگاهی در ظرف هم استعاره‌ی رهزن دیگری است (حتی اگر مدعی شویم منظور ما ظرف بی‌نهایت است، که به راحتی قابل تصور نیست، چه برسد به تصدیق)، این استعاره‌ی دوم، آگاهی را امری مستقل از ظرف و بیرون از آن تصویر می‌کند.
ش۴. «بخشی» از حقیقت هم استعاره است، چون گویا حقیقت کاملی وجود دارد که ما فقط به «بخشی» از آن دست پیدا می‌کنیم. به علاوه، در این جا یک حقیقت بدیهی وجود دارد که می‌گوید همیشه جزء (بخوانید بخش) از کل کوچکتر و ناقص‌تر است. آیا در حکمت نامتناهی از این حقیقت بدیهی هم می‌توان گذر کرد؟
ش۵. وقتی می‌گوییم «آگاهی قبلی ترکیبی از زوایا و بعدهای مختلف معرفتی بوده» باز هم از استعاره بهره می‌بریم، که این هم متأسفانه رهزن است. گویی در بیرون حقیقت کاملی وجود دارد که از فرط گستردگی و بزرگی (مانند فیل مولانا) ما فقط می‌توانیم زاویه‌دیدی نسبت به آن پیدا کنیم و با تغییر زاویه‌دید ابعاد بیشتری از حقیقت بر ما آشکار می‌شود. اصرار دارم که کاربرد استعاره‌ها در همان گام اول، یعنی در بحث از بداهت، مسئله‌سازند و نمی‌توان از آن‌ها به سادگی گذشت. می‌دانم که مقصود آقای قدوسی هیچ یک از آن چه گفتم نیست، اما تأکید می‌کنم که در مباحث حکمت، زبان و استعاره‌های معرفت‌شناختی آن مانع اصلی دیالوگ و گفت‌وگوی چندجانبه است.
پرسش‌ها و نکاتی را در ادامه طرح می‌کنم که به نظرم مهم آمد. شاید بگویید جای طرح آن‌ها این جا نیست.
آیا قسمت عمده‌ی زیست روزمره‌ی ما بر حسب بدیهیات نیست؟ بیایید زیست خود را در یک روز مرور کنیم.
آیا بدیهیات در گام اول حسی و شهودی‌اند؟ به عبارت بهتر، وقتی می‌گوییم آفتاب آمد دلیل آفتاب، از بدیهی‌ترین بدیهیات سخن می‌گوییم؟
کجا تصور عین تصدیق است؟ باز هم زبان امکاناتی غیرقابل تصور را پیش روی ما قرار می‌دهد، مثلاً به ترکیباتی مثل «فوق بی‌نهایت»، «برون بی‌نهایت» یا «ترا بی‌نهایت» توجه کنید؟
مثال دیگر. اگر کیهان نامتناهی است، آیا می‌توان کیهان به علاوه‌ی یک، یا کیهان به علاوه‌ی بی‌نهایت کیهان را تصور کرد؟ این تصور، اگر امکان‌پذیر باشد، عقلانی است یا ایمانی؟ این‌ها به گمان من پرسش در سطح بدیهیات است و ممکن است به نظر برخی از دوستان بچگانه به نظر برسد.
اگر دو به علاوه‌ی دو مساوی با چهار، یک حقیقت بدیهی در ریاضیات است، می‌پذیریم که فقط ذهنی است و هیچ ما‌به‌ازای بیرونی ندارد، اما وجود و هستی دارد، به قول قدمای ما وجود ذهنی دارد. اما بدیهیات ریاضی کاربرد بیرونی (مثلاً در فیزیک) دارند. مدل یا سرمشق ریاضی در دنیای بیرونی هستی فیزیکی پیدا می‌کند. پس آیا حقایق بدیهی نوعی سیلان مدام میان درون و بیرون. میان شکل‌گیری و تحقق، و میان امر بدیهی و امور غیر بدیهی نیست؟
تصور ما از کمال چیست. آیا نامتناهی کامل با کمال یافته قابل تصور است؟
آیا وجود بی‌نهایت در ریاضیات اصلی بدیهی است؟ در این صورت، آیا اعتقاد به وجود بی‌نهایت یک انتخاب است و به راحتی می‌توان انتخابی دیگر داشت؟
آیا می‌توان گفت که نفی هر امر بدیهی نامعقول است و برای پذیرش این نفی باید عقلانیت را رد کرد؟
آیا حقایق بدیهی نوعی همان‌گویی (گزاره‌ی توتولوژیک) است(درخت، درخت است)؟

آیا امر بدیهی تصور همراه با تصدیق است یا درک بدون اثبات؟

آیا می‌توان گفت امور بدیهی با شواهد تجربی قابل رد یا اثبات نیستند؟

آیا حقایق بدیهی موجب دور باطل می‌شود؟

آیا اصل موضوع را می‌توان بدیهی فرض کرد، مانند اصل اقلیدس در هندسه‌ی اقلیدسی؟

آیا حقیقت نامتناهی خودش یک اصل بدیهی است؟ اگر پاسخ مثبت است آیا دچار دور باطل نمی‌شویم؟

آیا بدیهیات حقایقی عمومی است که نیاز به اثبات ندارند، یا صرفاً «نقاط شروع»اند که عموم بر سر بدیهی بودن آن توافق می‌کنند؟

از این که حوصله‌ی همه را سر بردم، عذرخواهی می‌کنم. این که می‌گویم بند بند پیش برویم بابت همین است که حدیث مفصل نقل نکنیم.

@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
Telegram Center
Telegram Center
Channel