✨﷽✨
✍آشنایی با مسائل زناشویی در اسلام
ویژه متاهلین و مجردین
✍️هدف ما آرامش و ثبات زن وشوهرها در زندگی مشترک و انتخاب شایسته مجردهاست😊
💑 @hamsardarry
✍نوبت مشاوره *تبلیغات
@hamsardarry
#کپی_مطالب ‼️
#سلام_قاسم_جان #جان_برادر ✍نوشتن برایت سخت نیست چون فقط باز کردن صندوقچه خاک گرفته ای است که در دل 🔖نامه های یک یک مان را سالها به ودیعت نگاه داشته برای یوم العهد.
🌾به رفتنت بی پا 🌾به بال گشودنت بی دست ◾️ به سینه ی سوخته و شرحه شرحه ات ⚠️ حسرت بر سینه مانده شهادتمان، باز تازه شد ... ❗️حسرت شهادت به دست اشقی الاشقیا را پشت سر گذاشتی و با زمزمه لبخند پر رمز و رازت همه نگفتنی ها را فریاد زدی.❗️
#قاسم_جان #شهادتت_چقدرجگرسوزشد😭و انتظار دوباره دیدنت ابدی!😭 ♻️عملیات به عملیات ♻️میدان به میدان از بیت المقدس و فتح المبین، از کربلا تا کربلا 4 و 5 و 8، خیبر تا فاو، تا قطع نامه،تا مرصاد، پای #عهدی که با پیر و قائد این راه پر حماسه داشتیم ماندی ♻️و این راه بی پایان و ابدی را تا لبنان، فلسطین، عراق ، سوریه ،یمن و افغانستان و دور و نزدیک ره سپردی
اسلام همیڹ غریزه ے جنسے را پشتوانہ ے بناے خانواده قرار داده است ؛ یعنے وسیلہ ے استحڪام خانواده قرار داده است.
💟 یعنی چه ؟!
👈🏻 یعنے وقتے زڹ و مرد عفیف اند و متدیڹ و خدا ترس اند و طبق دستور اسلام از گناه درباب غریزه ے جنسے اجتناب میڪنند ، طبعا نیاز زڹ و مرد به یڪدیگر در ایڹ مورد بیشتر خواهد شد ! وقتے بہ هم زیادتر احتیاج داشتند ، ایڹ بناے خانواده ڪہ پایہ ے اصلے اش زڹ و مرد است مستحڪم تر خواهد شد .
✅ غریزه ے جنسے یڪ پشتوانہ ے مهم براے تحڪیم خانواده است . 😌
✅ اسلام میخواهد همہ ے التذاذجویے ها در چارچوب خانواده باشہ و محیط جامعہ مخصوص ڪار و فعالیت اجتماعے . ☺️
✅ خارج شدڹ التذاذجویے از محیط خانواده هم بنیاڹ خانواده رو تضعیف میڪنہ و هم جامعہ رو . 😐
پس 👇🏻
تو خونہ براي خانم یا آقا موڹ ڪم نذاریم . 😏 بہ نیازهاے همدیگہ توجہ ڪنیم . 🙈
و در حالی که زیر لب #غرغر می کردم و از #عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با #هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با #عصبانیت و #آب و #تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... .
-تو چند ساله که داری توی این شرکت کار میکنی خانم احمدی؟ -حدود۱۰سال خانوم -از کارتون راضی اید؟ -بله خیلی -شنیدم با آقای نادی نسبت فامیلی داری؟ -ایشون شوهر دختر خاله من هستند. -جدا؟ پس از قبل از اینکه آقای نادی با دختر خالت ازدواج کنه میشناختیش. -بله، تا حدودی. -چجوری با هم آشنا شدن؟ مرضیه کمی فکر کرد و با احتیاط گفت:
فاطمه با شنیدن این سوال یک هو تمام تنش یخ کرد، سوال سهیل خیلی عجیب نبود اما طرز پرسیدنش تن فاطمه روبه لرزه انداخت، اونقدر درمونده و از ته دل پرسید که دلشوره بدی به جون فاطمه افتاد، چند لحظه ای ساکت شد، اما بعد گفت: -چند وقتیه که فهمیدم معنای دوست داشتن در ذهن من با ذهن تو فرق داره. -با هر تعریفی که خودت داری بگو دوستم داری؟ -نه برای یک لحظه قلب سهیل از تپیدن ایستاد، باورش نمیشد، اما چیزی نگفت و فقط لبخند زد، فاطمه که از سکوت سهیل فهمیده بود که چه فکری میکنه گفت: -من دوستت ندارم سهیل، می دونی چرا؟ چون با وجود تو تا به حال به هیچ فرد دیگه ای فکر نکردم، چون #تو_همسرم_هستی#بهترین_چیزها رو برای #تو_خواستم، چون #من_متعهدم_همسر_تو_باشم#تنها و #تنها#تو_رو_خواستم و #تنها و #تنها برای #تو_دیده_شدم. خیلی وقتها از چیزی که #خودم_خواستم_گذشتم_به_خاطر_تو، به خاطر #زندگیمون، وقتایی که ازم ناراحت میشی احساس میکنم دنیا تیره و تار میشه .... #سهیل_من_دوستت_ندارم، من یک بار #عهد کردم که #عاشقت_باشم ... و تا زمانی که #جون_داشته_باشم#عاشقت_میمونم ... بعد از گفتن این حرفها سرش رو پایین انداخت. چند وقتی بود که اینطوری #رک و #راست به سهیل نگفته بود که #عاشقشه، در واقع از بعد از شب تولد ریحانه. با خودش گفت: تو چقدر پوست کلفتی فاطمه، حالا با گفتن این حرفها سهیل باز هم ازت مطمئن میشه و میره دنبال هرزه بازی هاش... سهیل که سر پایین فاطمه رو دید، نفسی کشید، انگار فکر فاطمه رو خونده بود، با حالتی عصبی گفت: نمی ترسی برم دنبال هرزه بازیم؟ نمیترسی بازم از عشقت به خودم مطمئن بشم و باز هم روز از نو و روزی از نو؟ فاطمه که همچنان سرش پایین بود چند لحظه سکوت کرد، چند نفس آروم کشید و گفت: چرا میترسم .... خیلی هم میترسم... . ادامه دارد...