Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

Channel
Logo of the Telegram channel Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparvaPromote
1.42K
subscribers
کانال مدرسه لکانی(فروید تا لکان) دکتر فرزام پروا روانکاو و روانپزشک و نویسنده و مترجم Admin Email:Farzamorphe@Yahoo.com Insta:Freudtolacan.drfarzamparva
در گزارشات نظمیه دوران ناصری آمده است که مقارن آمدن آقای ژوزف کازس از سوی موسسه آلیانس در پاریس برای افتتاح مدرسه آلیانس اونیورسال برای اطفال کلیمی در محله اودلاجان تهران، ایشان یک جلد از چاپ اول کتاب "تعبیر رویاها"اثر فخیمه پروفسور فروید را همراه داشته اند، و در این سفر آن را در دسترس یکی از ساکنان شرق خیابان سیروس گذارده اند.
  رمالان و تعویذنویسان و دعانویسان محله، مطالعه کتاب را مخالف مطامع خود دیده در صدد امحای آن و حتی آتش زدن اش برآمده بودند، به همین جهت اهالی محل آن را دست به دست کرده و در سردابه یکی از خانه های محله مخفی نموده اند.
چاپارهای نظمیه خبر آوردند که  یحتمل کتاب مذکور را در خانه دو اشکوبه کوی آقا موسی مخفی کرده اند. دو نفر قراول را مامور کردیم تا از آن خانه حفاظت شود و در زمان مقتضی به دست اهلش رسانند.

بعد از تحریر: مشخص شد حدس چاپارهای نظمیه مقرون صحت بوده است. برای بر هم زدن بساط رمالان و تعویذ نویسان، امر بر این شد که مجالسی برای خواندن همین کتاب در آن محل که فی الحال موسوم به خانه اردیبهشت شده برگزار گردد. و من الله توفیق و علیه التکلان.

#کانال_مدرسه_لکانی
#Freudtolacan_farzamparva
Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
Photo
گفت لقمان سرخسی کای اله

پیرم و سرگشته و گم کرده راه  

بنده‌ای کو پیر شد شادش کنند

پس خطش بدهند و آزادش کنند  

من کنون در بندگیت ای پادشاه

همچو برفی کرده‌ام موی سیاه  

بنده‌ی بس غم کشم، شادیم بخش

پیرگشتم ، خط آزادیم بخش  

هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص

هر که او از بندگی خواهد خلاص  

محو گردد عقل و تکلیفش به هم

ترک گیر این هر دو و درنه قدم  

گفت الاهی پس ترا خواهم مدام

عقل و تکلیفم نباید والسلام  

پس ز تکلیف وز عقل آمد برون

پای کوبان دست می‌زد در جنون  

گفت اکنون من ندانم کیستم

بنده باری نیستم، پس چیستم  

بندگی شد محو، آزادی نماند

ذره‌ای در دل غم و شادی نماند  

بی‌صفت گشتم، نگشتم بی‌صفت

عارقم اما ندارم معرفت  

من ندانم تو منی یا من توی

محو گشتم در تو و گم شد دوی 

"عطار"
(انتخاب از فاطمه حبیبی)

لقمان سرخسی از عقلاء مجانینی است که در کتاب #عطار_و_عطر_جنون اهمیت بسیار دارد، گرچه حضور او در تذکره الاولیاء یک حضور جنبی است (جنب ابوسعید و ابوالفضل)، چرا که همانطور که خواهیم دید جزو پنج خورشید اصلی مثنویهای عطار و تذکره الاولیاء نیست.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
اما قسمت و سرنوشتی دیگر در انتظار
نویسنده ای است که جرأت کرده همه آن
چیزهایی را اظهار کند که پیوسته در برابر
چشم آدمی اند اما چشمان کم سو آنها را
نمی بینند... این نویسنده چون مسافری
بی خانمان که تنها در جاده راه می سپرد از
یاری و همدردی و پاسخ دیگران بی بهره می ماند....

ولادیمیر نابوکف در مورد نیکلای گوگل
(یا یک پرورت در باب یک سایکوتیک!)
درسگفتارهای ادبیات روس، انتشارات نیلوفر
صفحات ۸۶ و ۸۷

در مورد پرورژن (انحراف جنسی) ولادیمیر نابوکف مراجعه کنید به #راهنمای_کمبریج_لکان ، صفحات ۳۴۶ تا ۳۵۰
همچنین در همین منبع، مطالبی در مورد سایکوز (جنون) جیمز جویس و فرناندو پسوا وجود دارد (صفحات ۱۸۹ تا ۱۹۹)
به جنون شربر نیز در صفحات ۷۹، ۸۳، ۲۱۶، ۳۸۱ و ۴۱۵ این کتاب دایره المعارفی اشاراتی وجود دارد.

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❗️تله‌تئاتر «یادداشت‌های روزانه یک دیوانه»
▪️نوشته: نیکُلای واسیلیِویچ گوگول
▫️کارگردان: داریوش مودبیان
▪️بازیگر: علی نصیریان

@artchanel
آیا در ادبیات برای جریان غریب تغییرات روحی فرد مبتلا به سایکوز نمونه های درخشانی وجود دارد؟ شاید یکی از نمونه های عالی "یادداشت های روزانه یک دیوانه" به قلم نویسنده روسی نیکلای گوگول باشد...
#گمشده_در_آینه، صفحه 48
دکتر #فرزام_پروا

کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva
به هر حالی این مطالب را بگذاریم و بگذریم.
من می توانم بگویم اولین شعری که آموختم
همان شعری بودکه مادرم با صدایی خوش
و غم انگیز در حالیکه نتو را به آهستگی تکان
می داد بالای سرم زمزمه می کرد، وه که
زندگی چه فراز و نشیب ها دارد و فقط مرد
میدان می طلبد، بلی باید چون رشته باریک
آب شیرینی در میان این آبهای شور تا لحظه ای که زنده هستیم سربغلطیم و با ظلمات جهل و بیخردی مبارزه کنیم، بقول آن عارف بزرگوار مولانا جلال الدین رومی:
عشق ز اول جنگی و خونی بود
تا گریزد هرکه بیرونی بود
سال ها از آن تاریخ می گذرد، اما انگار هر روز این دو بیتی را در گوش من با همان لحن مادرم، آن بانوی بزرگوار خوانده اند:
خوش آن روزی که با هم می نشستیم
قلم بر دست و کاغذ می نوشتیم
قلم افتاد، مرکب رنگ آب شد
دل کافر بحال ما کباب شد
مادرم روی کلمات "قلم افتاد" مکث می کرد و سپس با آهنگی حزن آور آنرا ادامه میداد...

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
#قلم_افتاد_... (بخش چهارم و پایانی)
دکتر #مهدی_پروا
بخشی از کتاب چهره ها و مهره ها
دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی(۱) دارد

ناکسست آنکه به دراعه (۲) و دستار کسست
دزد دزدست وگر جامهٔ قاضی دارد

🌹سعدی 🌹مواعظ، قطعات

(۱)گذشته
(۲)جامه دراز که مشایخ پوشند.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
Forwarded from Hoda Layegh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه پنجم، بخش سوم: مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۳

📌اشکال دیگر جنون یا سایکوز
   (جیمز جویس و فرناندو پسوآ )

📚 [برای مطالعه بیشتر به کتاب راهنمای کمبریج لکان/فصل ۶، ناسازنماهای سمپتوم در روانکاوی/
ویراستار: ژان میشل راباته/ ترجمه: دکتر فرزام پروا/ نشر خوب/چاپ اول و دوم ۱۴۰۲] مراجعه کنید.

📌فصل مشترک انواع جنون
    درد بسیار شدید و کشنده که یک فرد می‌تواند با آن مواجه شود.
    تجربه اسرار‌آمیز (تجربیاتی که کلام برای بیان آنها کم می‌آورد).

📌متامورفوز (مسخ و نسخ) در انواع سایکوز

مسخ: تبدیل شدن یا تغییر شکل انسان به حیوان یا بخش حیوانی وجود.
نسخ: تبدیل شدن آدمی به آدمی از نوع دیگر.

📌تجربه مسخ و نسخ در متن شربر.

📌اهمیت و توضیحاتی در مورد کتاب بوف کور که با درد شروع می‌شود.
(همچون سایکوتیک است که به جلسه روانکاوی آمده).

📌مسیر روانکاوی.
درک جایگاه روانکاو.
گفتن از خود به روانکاو در جلسه آنالیز.

📌مسیر انحراف در روانکاوی.

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva
Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
Photo
آری! عرصه جان آدمی فراختر از آن است که به کلام در بیاید. گرچه پیش از این هدایت در سه قطره خون و بوف کور در این راه گام زده بود. راهی بی­ پایان، چنان که آن دو کتاب، و این یکی نیز. مگر برای گفتن داستان یک روح و مقامات و عیش و طیش­ اش راهی جز سفر به شهرهایی ناآشناست که از ملال تکرار داستان تن، که تنها داستانی مکرر و مشابه از اعمال مشابه و تقلیدی در شهرهایی آشناست، فاصله گرفته باشد؟ این است که هدایت در آن دو داستان نیز شهر دیوانگان و شهری چون شهر باستانی ری را برمی­گزیند، و از آن جمله  در بوف کور در شرح خوابی، به «شهری بی­ نشان» می­رسد، که بازهم چون شهرهای کالوینو، در روح ما پرنشان است:«از شب خیلی گذشته بود که خوابم برد. ناگهان دیدم که در کوچه­ های شهر ناشناسی – که خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، منشور، مخروطی، مکعب، با دریچه­ های کوتاه و تاریک داشت و به در و دیوار آنها بته­ ی نیلوفر پیچیده بود – آزادانه گردش می­کردم و به راحتی نفس می­کشیدم. ولی مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند. همه سرجای خودشان خشک شده بودند؛ دو چکه خون از دهن­شان تا روی لباس­شان پایین آمده بود. به هرکسی که دست می­زدم، سرش کنده می­شد و می­ افتاد…» خواب ادامه می­ یابد ولی ما را به شهری می­برد که راوی پیش از این وارد آن شده بود، آنجا که می­گفت:«نزدیک غروب شده بود؛ بلند شدم، مثل این بود که می­خواستم از خودم فرار بکنم، بدون اراده راه خانه را پیش گرفتم. هیچ­کس و هیچ چیز را نمی­دیدم، به نظرم می­آمد که از میان یک شهر مجهول و ناشناس حرکت می­کردم. خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، بریده بریده با دریچه­ های متروک سیاه اطراف من بود. مثل این بود که هرگز یک جنبنده نمی­توانست در انها مسکن داشته باشد، ولی دیواره­ ی سفید آنها با روشنایی ناچیزی می­درخشید و چیزی که غریب بود – چیزی که نمی­توانستم باور کنم – در مقابل هر یک از این دیوارها می­ ایستادم، جلو مهتاب، سایه­ ام بزرگ و غلیظ به دیوار می­ افتاد ولی بدون سر بود. سایه­ ام سر نداشت؛ شنیده بودم که اگر سایه­ ی کسی سر نداشته باشد تا سر سال می­میرد…»[۱۸]. و شاید از سر اتفاق هم نباشد که سفر هدایت و کالوینو، در آخرین رمان­هایشان، با کتابهایی به پایان می­رسد که در عین حال نوعی ساختارشکنی[۱۹] بوده، و تخریب همان اصولی هستند که داستان نویسی آنها بر آن­ها ایستاده بوده است. تو گویی برای کالوینو، رسیدن به شهرهای بی­ نشان، از راهی غیر از خودتخریبی امکان نداشته است.

قسمتی از مقدمه ی کتاب شهرهای بی نشان، ایتالو کالوینو، ترجمه ی دکتر فرزام پروا، نشر نگاه، چاپ چهارم
برگرفته از سایت اورفه و سایت مدرسه لکانی ایران
Www.freudtolacan.com
انتخاب از ترنگ تقوایی

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva
احوال دل ز دیده خونبار روشن است
حال درون خانه نمایان ز روزن است
روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
استاده است شمع و همان گرم رفتن است

در انتظام کار جهان اهتمام خلق
مشق جنون به خامه فولاد کردن است
شستن به اشک، گرد کدورت ز روی دل
آیینه را به دامن تر پاک کردن است
ظالم به مرگ سیر نگردد ز خون خلق
در خواب، کار تشنه لبان آب خوردن است

صائب تبریزی

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
Photo
کمتر نقطهٔ ارجاعی وجود دارد که برای بسط دو موضوع مورد نظر ما (ژوئیسانس و شوق) به این اندازه تعیین‌کننده باشد، چرا که در اینجا این دو اصطلاح به هم متصل شده‌اند و طوری ارائه شده‌اند که نه تنها مانعة‌الجمع، بلکه به نحو نزدیک و متداخلی با هم مرتبط‌اند: دو کلید واقعی هم برای تأملات ما و هم برای کار بالینی و اخلاق روان‌کاوی. متأسفانه پس از مرگ لکان در سال ۱۹۸۱ و با گذشت زمان، برخی کوشیده‌اند این دو اصطلاح را با فرمول‌هایی ثنوی‌انگار (۱) در مقابل هم قرار دهند و با دستور کارهای پنهانی ما را وادارند از بین دو لکان یکی را برگزینیم: لکان اول (لکان دال و شوق، لکانی به ظاهر «بدوی» یا «باستانی») و لکان دوم (لکان ژوئیسانس و ابژهٔ a کوچک، که بعدها به لکان محبوب بدل شد، غایت قصوایی که فقط لکانی‌های «پیشرفته» می‌توانند به آن برسند). بنابراین باید بر بنیان اخلاقی اینکه این دو قضیه با هم در نظر گرفته شوند، تأکید کرد: بین ژوئیسانس و شوق، دو نوع انتخاب وجود دارد: اضطراب یا عشق. هم سوژه و هم تجربهٔ روان‌کاوی باید بین این دو شکل عبور دست به انتخاب بزنند. اگر باید ژوئیسانس منع شود تا بتواند بر نردبانِ معکوس قانون شوق به دست بیاید، چیزی که باقی می‌ماند عشق است که تنها چاره‌ای است که اجازه می‌دهد «شوق در برابر ژوئیسانس تمکین کند.» [۱۶]
ترجمه از اسپانیایی، تامارا فرانسز.


(1) Manichean

[16] Néstor A. Braunstein, Goce (México: Siglo 21, 1990), p. 244.


منبع: #راهنمای_کمبریج_لکان / ویراستار: ژان میشل راباته/ ترجمه: دکتر #فرزام_پروا / انتشارات خوب / چاپ اول و دوم-۱۴۰۲ /  صفحه ۲۲۰/ انتخاب از حسین مصحفی

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com
حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم
که کشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم

جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم
یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم
جز صُراحی و کتابم نَبُوَد یار و ندیم
تا حریفانِ دَغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خَلق برآرم چون سَرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم
بس که در خرقهٔ آلوده زدم لافِ صَلاح
شرمسار از رخِ ساقی و مِیِ رنگینم
سینهٔ تَنگِ من و بارِ غمِ او، هیهات
مردِ این بارِ گران نیست دلِ مسکینم
من اگر رندِ خراباتم و گر زاهدِ شهر
این مَتاعم که همی‌بینی و کمتر زینم
بندهٔ آصفِ عهدم دلم از راه مَبَر
که اگر دَم زَنَم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم

 
#حافظ_و_رود_جادو
جلد اول از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
انتشارات نگاه، چاپ پنجم، ۱۴۰۳

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم، دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه پنجم، بخش اول: مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۳ 📌(اقبال لاهوری) از کلامش جان من بی‌تاب شد در تنم هر ذره چون سیماب شد 📌حضور و غیاب "شور و شوق" در روانکاوی و روانپزشکی. 📌نگاه…
در ایران هر جا با عناوین پر طمطراقی چون:
مبانی روانکاوی لکان
مکتب لکان

و ....
روبرو شدید، می توانید تقریبا مطمئن باشید که با یک حقه باز روبرو هستید!
یکی از مهمترین انگیزه های من برای ترجمه کتاب دایره المعارفی و مقاله محور #راهنمای_کمبریج_لکان ، و همینطور نوشتن مجموعه هفت جلدی #باستان_شناسی_ادبی ، جدا کردن دوغ از دوشاب و باز کردن مچ حقه بازها بوده است.
این ویژگی خاص دانش در هم تنیده روانکاوی است که به قول فروید، ارائه یک کتاب درسی (textbook) را از آن غیرممکن می کند!

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva
Forwarded from Hoda Layegh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه پنجم، بخش اول: مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۳

📌(اقبال لاهوری)
از کلامش جان من بی‌تاب شد
در تنم هر ذره چون سیماب شد


📌حضور و غیاب "شور و شوق" در روانکاوی و روانپزشکی.
📌نگاه روانپزشکی و روانکاوی به بیماری‌ها.

📌فضیلت لکانی و مقوله دانش و دانستن.
     (تفاوت دانش شاد و دانش ملال‌آور)

📌خورشید فرهنگ غربی و شرقی:
     سقراط و ابن سینا

📌تاکید ابن سینا در فصل شانزدهم رساله نفس بر اینکه:
این علم از دسترس افراد نااهل و جاهل و اشرار دور باشد ( لکان: روانکاوی را بایستی از حقه بازها دریغ کرد).

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva
بنا بر قول خود لکان، تنها کشف او در بیماران و در خود او چیست؟
از نظر لکان، فضیلت چیست؟
دانش خوش چیست؟ (Gay Savoir
)

من می‌خواهم در این جلسه راجع به دو مطلب برایتان صحبت کنم. در واقع می‌شود گفت دو تا جمله که یکی از آن‌ها متعلق به لکان و یکی متعلق به میلر است. و لکان در این جمله می‌خواهد بگوید که تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافته‌ام و همچنین در خودم چه است؟ البته در این کلمه "تنها چیز" لکان، جنبه فروتنی هم در آن وجود دارد. پس می‌خواهیم این را بگوییم که حواستان را کاملا به این جمله بدهید چون که جمله خیلی حساسی است و یک جور اساس کشف فروید هم همین است. تنها چیزی که لکان می‌گوید تا به حال در یک بیمار یافته‌ام و همچنین در خودم چه هست؟ این حتما خیلی چیز اساسی و مهمی است. و همین‌طور می‌خواهم راجع به فضیلت لکانی صحبت بکنم که بدانید که روانکاوی با همه‌ی دانش‌هایی که ممکن است تا به حال با آن‌ها آشنا شده باشید متفاوت است و هر وقت که حس کردید که از همان قماشی است که مثلا در مدرسه و دانشگاه یا جاهای دیگر یاد گرفته‌اید، بدانید که با یک چیز اصیل سر و کار ندارید.  بنابراین از یک طرف می‌خواهیم تنها چیزی را که لکان می‌گوید در یک بیمار و در خودم یافته‌ام را بگوییم، و از طرف دیگر این‌که فضیلت لکانی چیست؟ آیا فضیلت لکانی دانستن همه چیز یا فهمیدن همه چیز است؟ در روانکاوی خود مقوله فهم یک مقوله‌ای است که به دیده شک به آن نگاه می‌شود یعنی اصولا لکان در مورد این‌که روانکاو فکر کند که همه چیز را می‌فهمد به او هشدار می‌دهد.حالا با این مقدمه می‌خواهم جمله لکان را بگویم.
لکان می‌گوید: «تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافته‌ام و همچنین در خودم، سائقی‌ست برای ندانستن». به عبارت دیگر قسمت زیادی از انرژی‌های روانی ما صرف این می‌شود که ما ندانیم.
فکر نکنید که مثلا در حوزه روانکاوی مثل سایر حوزه‌ها شما می‌روید یک سری کتاب می‌خوانید و بعد هم می‌گویید خب دیگر همین بود، فهمیدیم. آن چیزی که فکر می‌کنید فهمیدید می‌توانید مطمئن باشید که نفهمیدید. خب مگر کشف بزرگ فروید چه بود که در همین رؤیاها بارها به این کلمه ما اشاره کرده‌ایم؟
کشف بزرگ فروید پدیده‌ای است به اسم «واپس‌زنی». یعنی آن چیزی را که برای آدم ناخوشایند است قبل از این‌که حتی متوجه شود که چه است آن را واپس می‌زند. یک سری انرژی‌ها در وی کار می‌کنند که آن را متوجه نشود. یک سری انرژی‌های زیادی دارند در ما کار می‌کنند که ما خیلی چیزها را نفهمیم، ندانیم. چون که دانستن‌شان اصولا دردناک است. یعنی آن حقیقتی که در روانکاوی وجود دارد یک حقیقت شسته رفته‌‌ی ساده نیست که شما فکر کنید که مثل دانش‌های دیگر می‌نشینید راجع به آن فکر می‌کنید و به یک چیزهایی دست می‌یابید. به همین خاطر هم هست که تجربه‌ی روانکاوی اهمیت دارد و نه آن‌قدر خوانده‌ها و مطالعات. میلر یک جا به این اشاره می‌کند که: حقیقت دانش نیست. این‌ها را با هم اشتباه نگیرید. حقیقت آن چیزی است که دانش را دچار گرفتاری می‌کند. آن چیزی که می‌خواهید لاپوشانی‌اش کنید، آن چیزی که می‌خواهید نه خودتان بفهمید نه دیگران از آن سر دربیاورند، آن حقیقت روانکاوی است. و طبعاً رسیدن به یک چنین حقیقتی چیز ساده‌ای نیست آن‌‌جور که ممکن است در کتاب‌های روانشناسی و روانپزشکی وجود داشته باشد. البته شاید بارها گفته‌ایم که خیلی از انواع هنر با همین حقیقت سرو کار دارند مخصوصا وقتی یک هنری برآشوبنده باشد، وقتی هنری ما را اذیت می‌کند باید فکر کنیم که یک حقیقتی در آن وجود دارد. خب این موضوع واپس‌زنی (Repression) یعنی همان چیزی است که لکان دارد به آن اشاره می‌کند: سائقی برای ندانستن.

برگرفته از بخشی از درسگفتارهای دوره آشنایی از فروید تا لکان/ دکتر #فرزام_پروا / جلسه هفتم، دوره هشتم/ مورخ ۱۴۰۰/۷/۱/ بخش اول./ انتخاب از هدا لایق

سایت مدرسه لکانی ایران
Www.Freudtolacan.com

کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva
Telegram Center
Telegram Center
Channel