آری! عرصه جان آدمی فراختر از آن است که به کلام در بیاید. گرچه پیش از این هدایت در سه قطره خون و بوف کور در این راه گام زده بود. راهی بی پایان، چنان که آن دو کتاب، و این یکی نیز. مگر برای گفتن داستان یک روح و مقامات و عیش و طیش اش راهی جز سفر به شهرهایی ناآشناست که از ملال تکرار داستان تن، که تنها داستانی مکرر و مشابه از اعمال مشابه و تقلیدی در شهرهایی آشناست، فاصله گرفته باشد؟ این است که هدایت در آن دو داستان نیز شهر دیوانگان و شهری چون شهر باستانی ری را برمیگزیند، و از آن جمله در بوف کور در شرح خوابی، به «شهری بی نشان» میرسد، که بازهم چون شهرهای کالوینو، در روح ما پرنشان است:«از شب خیلی گذشته بود که خوابم برد. ناگهان دیدم که در کوچه های شهر ناشناسی – که خانه های عجیب و غریب به اشکال هندسی، منشور، مخروطی، مکعب، با دریچه های کوتاه و تاریک داشت و به در و دیوار آنها بته ی نیلوفر پیچیده بود – آزادانه گردش میکردم و به راحتی نفس میکشیدم. ولی مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند. همه سرجای خودشان خشک شده بودند؛ دو چکه خون از دهنشان تا روی لباسشان پایین آمده بود. به هرکسی که دست میزدم، سرش کنده میشد و می افتاد…» خواب ادامه می یابد ولی ما را به شهری میبرد که راوی پیش از این وارد آن شده بود، آنجا که میگفت:«نزدیک غروب شده بود؛ بلند شدم، مثل این بود که میخواستم از خودم فرار بکنم، بدون اراده راه خانه را پیش گرفتم. هیچکس و هیچ چیز را نمیدیدم، به نظرم میآمد که از میان یک شهر مجهول و ناشناس حرکت میکردم. خانه های عجیب و غریب به اشکال هندسی، بریده بریده با دریچه های متروک سیاه اطراف من بود. مثل این بود که هرگز یک جنبنده نمیتوانست در انها مسکن داشته باشد، ولی دیواره ی سفید آنها با روشنایی ناچیزی میدرخشید و چیزی که غریب بود – چیزی که نمیتوانستم باور کنم – در مقابل هر یک از این دیوارها می ایستادم، جلو مهتاب، سایه ام بزرگ و غلیظ به دیوار می افتاد ولی بدون سر بود. سایه ام سر نداشت؛ شنیده بودم که اگر سایه ی کسی سر نداشته باشد تا سر سال میمیرد…»[۱۸]. و شاید از سر اتفاق هم نباشد که سفر هدایت و کالوینو، در آخرین رمانهایشان، با کتابهایی به پایان میرسد که در عین حال نوعی ساختارشکنی[۱۹] بوده، و تخریب همان اصولی هستند که داستان نویسی آنها بر آنها ایستاده بوده است. تو گویی برای کالوینو، رسیدن به شهرهای بی نشان، از راهی غیر از خودتخریبی امکان نداشته است.
قسمتی از مقدمه ی کتاب شهرهای بی نشان، ایتالو کالوینو، ترجمه ی دکتر فرزام پروا، نشر نگاه، چاپ چهارم
برگرفته از سایت اورفه و سایت مدرسه لکانی ایران
Www.freudtolacan.com
انتخاب از ترنگ تقوایی
#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva