View in Telegram
Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی
Photo
آری! عرصه جان آدمی فراختر از آن است که به کلام در بیاید. گرچه پیش از این هدایت در سه قطره خون و بوف کور در این راه گام زده بود. راهی بی­ پایان، چنان که آن دو کتاب، و این یکی نیز. مگر برای گفتن داستان یک روح و مقامات و عیش و طیش­ اش راهی جز سفر به شهرهایی ناآشناست که از ملال تکرار داستان تن، که تنها داستانی مکرر و مشابه از اعمال مشابه و تقلیدی در شهرهایی آشناست، فاصله گرفته باشد؟ این است که هدایت در آن دو داستان نیز شهر دیوانگان و شهری چون شهر باستانی ری را برمی­گزیند، و از آن جمله  در بوف کور در شرح خوابی، به «شهری بی­ نشان» می­رسد، که بازهم چون شهرهای کالوینو، در روح ما پرنشان است:«از شب خیلی گذشته بود که خوابم برد. ناگهان دیدم که در کوچه­ های شهر ناشناسی – که خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، منشور، مخروطی، مکعب، با دریچه­ های کوتاه و تاریک داشت و به در و دیوار آنها بته­ ی نیلوفر پیچیده بود – آزادانه گردش می­کردم و به راحتی نفس می­کشیدم. ولی مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند. همه سرجای خودشان خشک شده بودند؛ دو چکه خون از دهن­شان تا روی لباس­شان پایین آمده بود. به هرکسی که دست می­زدم، سرش کنده می­شد و می­ افتاد…» خواب ادامه می­ یابد ولی ما را به شهری می­برد که راوی پیش از این وارد آن شده بود، آنجا که می­گفت:«نزدیک غروب شده بود؛ بلند شدم، مثل این بود که می­خواستم از خودم فرار بکنم، بدون اراده راه خانه را پیش گرفتم. هیچ­کس و هیچ چیز را نمی­دیدم، به نظرم می­آمد که از میان یک شهر مجهول و ناشناس حرکت می­کردم. خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، بریده بریده با دریچه­ های متروک سیاه اطراف من بود. مثل این بود که هرگز یک جنبنده نمی­توانست در انها مسکن داشته باشد، ولی دیواره­ ی سفید آنها با روشنایی ناچیزی می­درخشید و چیزی که غریب بود – چیزی که نمی­توانستم باور کنم – در مقابل هر یک از این دیوارها می­ ایستادم، جلو مهتاب، سایه­ ام بزرگ و غلیظ به دیوار می­ افتاد ولی بدون سر بود. سایه­ ام سر نداشت؛ شنیده بودم که اگر سایه­ ی کسی سر نداشته باشد تا سر سال می­میرد…»[۱۸]. و شاید از سر اتفاق هم نباشد که سفر هدایت و کالوینو، در آخرین رمان­هایشان، با کتابهایی به پایان می­رسد که در عین حال نوعی ساختارشکنی[۱۹] بوده، و تخریب همان اصولی هستند که داستان نویسی آنها بر آن­ها ایستاده بوده است. تو گویی برای کالوینو، رسیدن به شهرهای بی­ نشان، از راهی غیر از خودتخریبی امکان نداشته است. قسمتی از مقدمه ی کتاب شهرهای بی نشان، ایتالو کالوینو، ترجمه ی دکتر فرزام پروا، نشر نگاه، چاپ چهارم برگرفته از سایت اورفه و سایت مدرسه لکانی ایران Www.freudtolacan.com انتخاب از ترنگ تقوایی #کانال_مدرسه_لکانی @freudtolacan_farzamparva
Telegram Center
Telegram Center
Channel