بنا بر قول خود لکان، تنها کشف او در بیماران و در خود او چیست؟
از نظر لکان، فضیلت چیست؟
دانش خوش چیست؟ (Gay Savoir)
من میخواهم در این جلسه راجع به دو مطلب برایتان صحبت کنم. در واقع میشود گفت دو تا جمله که یکی از آنها متعلق به لکان و یکی متعلق به میلر است. و لکان در این جمله میخواهد بگوید که تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافتهام و همچنین در خودم چه است؟ البته در این کلمه "تنها چیز" لکان، جنبه فروتنی هم در آن وجود دارد. پس میخواهیم این را بگوییم که حواستان را کاملا به این جمله بدهید چون که جمله خیلی حساسی است و یک جور اساس کشف فروید هم همین است. تنها چیزی که لکان میگوید تا به حال در یک بیمار یافتهام و همچنین در خودم چه هست؟ این حتما خیلی چیز اساسی و مهمی است. و همینطور میخواهم راجع به فضیلت لکانی صحبت بکنم که بدانید که روانکاوی با همهی دانشهایی که ممکن است تا به حال با آنها آشنا شده باشید متفاوت است و هر وقت که حس کردید که از همان قماشی است که مثلا در مدرسه و دانشگاه یا جاهای دیگر یاد گرفتهاید، بدانید که با یک چیز اصیل سر و کار ندارید. بنابراین از یک طرف میخواهیم تنها چیزی را که لکان میگوید در یک بیمار و در خودم یافتهام را بگوییم، و از طرف دیگر اینکه فضیلت لکانی چیست؟ آیا فضیلت لکانی دانستن همه چیز یا فهمیدن همه چیز است؟ در روانکاوی خود مقوله فهم یک مقولهای است که به دیده شک به آن نگاه میشود یعنی اصولا لکان در مورد اینکه روانکاو فکر کند که همه چیز را میفهمد به او هشدار میدهد.حالا با این مقدمه میخواهم جمله لکان را بگویم.
لکان میگوید:
«تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافتهام و همچنین در خودم، سائقیست برای ندانستن». به عبارت دیگر قسمت زیادی از انرژیهای روانی ما صرف این میشود که ما ندانیم.
فکر نکنید که مثلا در حوزه روانکاوی مثل سایر حوزهها شما میروید یک سری کتاب میخوانید و بعد هم میگویید خب دیگر همین بود، فهمیدیم. آن چیزی که فکر میکنید فهمیدید میتوانید مطمئن باشید که نفهمیدید. خب مگر کشف بزرگ فروید چه بود که در همین رؤیاها بارها به این کلمه ما اشاره کردهایم؟
کشف بزرگ فروید پدیدهای است به اسم «
واپسزنی». یعنی آن چیزی را که برای آدم ناخوشایند است قبل از اینکه حتی متوجه شود که چه است آن را واپس میزند. یک سری انرژیها در وی کار میکنند که آن را متوجه نشود. یک سری انرژیهای زیادی دارند در ما کار میکنند که ما خیلی چیزها را نفهمیم، ندانیم. چون که دانستنشان اصولا دردناک است. یعنی آن حقیقتی که در روانکاوی وجود دارد یک حقیقت شسته رفتهی ساده نیست که شما فکر کنید که مثل دانشهای دیگر مینشینید راجع به آن فکر میکنید و به یک چیزهایی دست مییابید. به همین خاطر هم هست که تجربهی روانکاوی اهمیت دارد و نه آنقدر خواندهها و مطالعات.
میلر یک جا به این اشاره میکند که:
حقیقت دانش نیست. اینها را با هم اشتباه نگیرید. حقیقت آن چیزی است که دانش را دچار گرفتاری میکند. آن چیزی که میخواهید لاپوشانیاش کنید، آن چیزی که میخواهید نه خودتان بفهمید نه دیگران از آن سر دربیاورند، آن حقیقت روانکاوی است. و طبعاً رسیدن به یک چنین حقیقتی چیز سادهای نیست آنجور که ممکن است در کتابهای روانشناسی و روانپزشکی وجود داشته باشد. البته شاید بارها گفتهایم که خیلی از انواع هنر با همین حقیقت سرو کار دارند مخصوصا وقتی یک هنری برآشوبنده باشد، وقتی هنری ما را اذیت میکند باید فکر کنیم که یک حقیقتی در آن وجود دارد. خب این موضوع واپسزنی (
Repression) یعنی همان چیزی است که لکان دارد به آن اشاره میکند:
سائقی برای ندانستن.
برگرفته از بخشی از درسگفتارهای دوره آشنایی از فروید تا لکان/ دکتر #فرزام_پروا / جلسه هفتم، دوره هشتم/ مورخ ۱۴۰۰/۷/۱/ بخش اول./ انتخاب از هدا لایق
سایت مدرسه لکانی ایران
Www.Freudtolacan.com
کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva