تنها به این دلیل که با تو معاصرند
آنها که دیدهاند تو را جمله شاعرند!
از آن شبی که پای تو وا شد به کوچهها
شبگردهای بیسروپا باباطاهرند!
بانو! اگر تمام جهان شاعری کنند
در وصف یک هزارم چشم تو قاصرند!
یک شهر، مست، پشت سرت راه میرود
دیوانههای پشت سرت حیّ و حاضرند!
دیگر به ورد و جمبل و جادو نیاز نیست
لبهای سرخرنگ تو از بس که ساحرند!
از بیت بعد قافیهها فرق میکنند
این شعرها بدون تو آشفته خاطرند!
من را به خلسه میبرد آهنگ خندههات
این خندهها برای من عین مخدّرند!
این مرد اگر نشسته به دامان اعتیاد
تریاک چشمهای تو بیشک مقصّرند!
در اینکه من نمیروم و دل نمیکَنم
طرز نگاههای تو خیلی مؤثّرند!
خورشید من! بتاب که تابی نمانده است
ها کن که دستهای من ِیخزده سِرَند
#فرهاد_شریفی@farhad_sharifi_official