میروم سمت غزل، کار بهم میریزد
حال و روز من و اشعار بهم میریزد
مینویسم "تو" ولی باز قلم میگیرم
کاغذ و جوهر خودکار بهم میریزد
هر چه از سردی این فاصلهها میگویم
مطلع و قافیه هر بار بهم میریزد
هر کجا از تو بگویند تنم میلرزد
فکر و هوشم همه انگار بهم میریزد
تو همان خواب پریشان و قشنگی که شبم
با حضور تو به ناچار بهم میریزد
کودک از جنبش گهوارهی خود آرام است
ولی از لرزش دیوار بهم میریزد
حال من مثل شب زلزلهی کرمانشاه
زیر انبوهی از آوار بهم میریزد...
شاعر:
#فرهاد_شریفی
@farhad_sharifi_official
دکلمه:
#مهدی_سمساری
سرپرست گویندگان:
#مهدی_سمساری
مشاور ادبی:
#جعفر_باقریان
ضبط:
#آسا_استودیو