-
اجابتِ نام پدر
وقتی از پدر می گوییم فراتر از وضعیت شخصی و محدود به خانواده اشاره می کنیم . پدر بیش از هر چیز یک استعاره و امر سمبولیک است .
وقتی از "
پدرِ یک ملت " می گوییم از یک ایدهُ بزرگ ، به یک باور ایمانی و عمیق اشاره می کنیم . بنابر این "
پدر " معادل قدرت و تابو و خلل ناپذری است ، یک مفهوم همواره قابل احترام و اطاعت ، یک معشوق همگانی و تاریخی .
سویه های ذهنی و روانی آن نیز چنین است ، فروید و لکان این پدیده را در این آمد و شد های درونی که به قانون تخطی ناپذیر بدل شده ، واکاوی می کنند .
در اعماق زیست تاریخی این رد پا دیده می شود وقتی رئیس
قبیله صاحب همهُ
زنان قبیله است و پسرانی که بر این اختیار می شورند .
در این سیاق نام پدر تجلی حاکمیت فالیک (
ذَکر ) است و دیگران بایست کَستراسیون (
محرومیت ) را تحمل و تجربه کنند . و امیال خود را واگذارند و در دفع آن به ضمیر نااگاه خویش تلاش کنند ، اگر چنین نباشد بنا به نظر فروید در کتاب " موسی و یکتا پرستی "
پسران در قبیله اگر دست به شورش و قتل پدر می زنند ، متعاقب آن به مغاکِ گناه ابدی فرو می روند .
بنظر فروید ( در جستار دکتر موَلَلی )
گناهِ حاصل از این جنایت چنان بود که پسران را بر آن داشت تا با بر افراشتن پیکری که سمبول پدر مقتول بود ( توتم ) زنان را بر خود حرام ( تابو ) کنند و اولین پایهُ قانونِ منع زنا با محارم را برقرار سازند .
و در نظرگاه
نیچه شهادت عیسی مسیح جزای ابدی " گناه آلودگی " را بر همه مسیحیان موجب شد . گناهی که در این جهان از دامن فرزندان پاک نخواهد شد و آنها
بدهکار ابدی تاریخ باقی می مانند . و اتفاقا بنظر او سر آغاز
نیهیلیسم از این کشتن خدا شروع می شود که در روایت دوم " ایدهُ مرگ خدا " در دانش شاد به آن می پردازد، چون قاتلین به مثابه انتقام جویان، واکنشی چون خدای خود را مرتکب می شوند که منبع محرومیت و تبعیض است در فهم نیچه .
در نگاه لکان قبول ایدهُ
پدرانگی همان ورود به ساحت
امر نمادین است ،
و قرار گرفتن در چرخهُ ادیپی که با سر فرود آوردن به محرومیت خویش خود را از دسترسی به
زنای با محارم محکوم می کند ، همان میلی که جز فقدان چیز دیگری نیست البته برای لکان
اجابت نام پدر امری جسمانیک نیست و بیش از هر عملی یک نوع تجربهُ سلطهُ اعلام نشده است .
وقتی گفته می شود
پدر همان ذکر است ، این کنش را می طلبد که
بیاد آر چگونه بایست زیست جهان خود را بر قوانین عرف و اقسام
ممنوعیت ها تطبیق باید بدهی . میل ناآگاهی که باید خطا نکند از روند حاکمیتِ مذکرانه .
و هر نافرمانی بر روال تثبیت و ایدئولوژیک شدهُ ناپیدای جوامع بر هر نوع پدرسالاری از جمله در مدرنیته که همان
سرمایه است ، شورش و انقلاب محسوب خواهد شد . امیالی که برای
اسکیزوفرن یا
پارانویید معنایی دگرسان می یابند و به جای دفع و دفن شدن ، به
رانه های مطالبه و خواست بدل می شوند .
و سیر رانش هایی که میل را از فقدانش ، از آن خود می کند و تولید می کند و گام روی
تابوها و ممنوعیت ها می گذارد .
نظم نمادین ، تجلی نام پدر است ، در سطح یک رکن
نظامندِ تاریخی .
و سوژه وقتی به سایهُ آن فرو رفت فردیت، خود را به تناهی و مرگ واگذار می کند . مرگ به معنای دست کشیدن از امیال و آرزوها و پشت خط تابوها ایستادن است و به زبان لکانی
فراموشی مادر است .
علی - زاهدی
@gggggutthttps://t.center/marzockacademy