قلم بیداری

#جبهه
Channel
Logo of the Telegram channel قلم بیداری
@darvishane49Promote
10.25K
subscribers
406
photos
302
videos
3.42K
links
باریکه ای بسوی مدنیت ح-درویشی
♻️کلاه‌خود نمی‌خواهم، آفتاب‌گیر بده

آیا آن همه کوه و پشته از #کلاه‌خودهای سوراخ شده‌ی بچه‌هایمان در #جبهه و شهرهای عراق کافی نبود؟

مقدمه: بی شک به‌جای کلاه‌خود بر سر جوانان رشید وطن، کلاه آفتابی بر سر مرد و زن و بچه و پیر و جوان در حال گردش در پارک و خیابان و کناردریا و رودخانه، زیباتر است.
یکم: همواره عکس کلاه‌خود با یک سوراخ، نشان پیروزی و دفع دشمن است.
دوم: همواره عکس و فیلم از ویرانه‌های یک شهر یا اهتزاز پرچم یک کشور در کشور دیگر، به علامت فروپاشی و سقوط است.
سوم: همواره نشان‌دادن صف #آوارگان و توزیع مواد غذایی و چادر و پتو بین آنها به نشانه‌ی فاجعه‌ی انسانی است.
چهارم: همواره فیلم و عکس مردم کناردریا و در حال رقص و پایکوبی، به نشانه‌ی صلح و شادی و امید است.
پنجم: در بسیاری از کشورها، این‌گونه عکس‌ها نشانه‌ی فقر فکری، فرهنگی، جسمی و فریب و پروپاگاندا و یا واقع نمایی برای نشان دادن خطر #جنگ و یا زیبایی #صلح است.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:

۱: کلاه خود سالم و مجهز را با افتخار فقط باید به نیروی رزمنده و در حال نگهبانی یا در میدان رزم داد نه اینکه کاری کنیم که مردم ساکن در شهر رو روستا نیز مجبور به استفاده از آن شوند.

۲: کلاه خود برای حفاظت است نه برای غلبه بر وحشت جنگ.
۳: ما کلاه خود سوراخ و کلاه خود با سر بدون بدن زیاد دیده‌ایم، به ما چتر برای گردش زیر باران، آفتابگیر برای قدم زدن عاشقانه در کنار ساحل بدهید.

۴: جنگ را به جنگ طلبان و جنگ افروزان در یک بیابان بی آب و علف بدهید و به مردم  شهر و آبادی صلح بدهید.
۵: به دشمن خارجی و داخلی بگویید که ما صلح طلبیم اما خدا نکند روزی برسد که همه‌ی مردم، متحد و یک پارچه، آفتابگیر را بر زمین بگذارند و کلاه خود سر بر سر بگذارند که در آن روز حتی مادرها هم یک رزمنده و مدافع مام وطن خواهند شد.


ما کلاه‌خود نمی‌خواهیم، به ما آفتاب‌گیر بدهید.
رضا رضائی ۱۴۰۳/۷/۱۳

پاینده باد ایران آزاد، آباد، متحد و شاد

https://t.center/darvishane49
♻️نه مشارکت، نه تحریم، نه سکوت، نه انفعال، نه سلطنت، نه جمهوری، نه مشروطه، نه مشروعه، نه لیبرال، نه لائیک

رضا رضائی 31 مرداد 1402

🔸برنامه ی ما برای آینده چیست؟

بعضی ها به گونه ای حرف می زنند و رفتار می کنند که انگار رهبر فکری یا اجتماعی یا سیاسی مردم هستند و مردم نه تنها صلاحیت اظهار نظر ندارند، حتی قدرت تشخیص و انتخاب هم ندارند و فقط آنها فهمیده هستند و باید برای مردم فکر کنند.
مردم نمی دانند از دست این ها که هرکدام یک بوق تبلیغاتی و چند تا آدم حامی به اسم سیاهی لشکر دارند، چه کنند. چرا که یکی می گوید انتخابات اسفند ماه را #تحریم کنیم، یکی می گوید #مشارکت کنیم، یکی می گوید هنوز در #جبهه به نتیجه نرسیدیم پس #سکوت  و #نافرمانی مدنی می کنیم، یکی می گوید من نیستم و خبر ندارم پس آنهایی که هستند و خبر دارند نظر بدهند، یکی می گوید از حالا به فکر تدوین یا #بازنگری در قانون اساسی باشیم، یکی می گوید پهلوی، یکی می گوید جمهوری، یکی می گوید مشروطه و یکی می گوید مشروعه.

👈خلاصه ایران شده مثل بازار مسگرها که هر کسی ساز خود را می زند و یکی نیست بگوید که مردم این را می گویند یا مردم این را می خواهند.
یکی نیامد بگوید که نظر سنجی کردم در بین جوانان و حرف آنها و انتخاب آنها یک نظام #دموکراتیک است یا کسی نیامد بگوید از کف خیابان و مترو تحقیق میدانی کردم و نظر مردم مبارزه با فساد از طریق کنشگری و مطالبه گری خشونت پرهیز است، یا یک نفر نیامد بگوید که با کارگران هفت تپه و کشاورزان دشت مغان و با تشنگان سیستان و با حاشیه نشین های اطراف شهر گفتگو کردم و نظر آنها خروج از انزوای سیاسی و برگرداندن ارزش پول ملی و توسعه ی همه جانبه  است.

🔸به نظر می رسد که باز هم در تله ی روشنفکر نماها، متجدد نماها، جامعه شناس نماها، تاریخ دان نما ها و سیاست پیشه نماها گرفتاریم و بازهم یا اعتراضات اقتصادی را به دوران شاه گره می زنند و یا اعتراض به حجاب اجباری را به صدر اسلام گره می زنند و یا کنشگری سیاسی را شبیه دوران مصدق می نامند و یا اعتراض به سلطه ی نظامیان در تمامی امور را به اطرافیان رژیم گذشته شبیه می دانند و یا اعتراض به عدم پاسخگویی بعضی افراد و نهاد ها را به عدم توسعه ی فکری و عدم رشد اجتماعی مردم گره می زنند. تا جاییکه حتی خواستار یک کودتای نظامی مثل رضا شاه هستند.
معلوم نیست که این جماعت مردم گریز و تخریب چی اتحاد مردم از کجا پیدا شدند که یکی نقاب روحانی منتقد و یکی نقاب قلمچی و بیانیه نویس معترض و یکی نقاب حقوقدان بی موکل و یکی نقاب زندانی سیاسی بدون مبارزه و یکی نقاب مخالف و یکی نقاب مصلح و یکی نقاب درد مند را به چهره زده است.
به نظر می رسد در این معرکه تنها نقشی که غائب است، نقش مردم است که شامل کارگر و کشاورز و بازنشسته و معلم و ایثارگر و دانشجو و زن و جوان و اهل سنت و عرب و عجم و ترک و لر و ... است و تنها دیالوگی که از این فیلمنامه سانسور شده این است که " ما حقمان را می خواهیم و ایران را پس می گیریم ".

پاینده باد ایران آزاد و آباد 

https://t.center/darvishane49
اخیرا نماهنگ هایی ( کلیپ هابی ) تهدید آمیز از سوی سعید قاسمی خطاب به احمدی نژاد وطرفدارانش و واکنش فردی دیگر به نام فیض آبادی با همان ادبیات را در فضای مجازی مشاهده کرده اید .
ذهن ناخودآگاه پلی به گذشته زد و نقش لات ها در سیاست و قدرت در تاریخ معاصر را مرور کرد .
شایسته دانستیم مقاله مسعود نقره کار با عنوان « زنگی های گود قدرت » را متناسب با جو حاکم و رجز خوانی های مجازی سرداران لات بارگذاری کنم تا هر چه بیشتر با این قشر و نقش آنها در حکومت های استبدادی آشنا شویم .
(زمان مطالعه ده دقیقه )
@darvishane49
👇👇👇👇👇👇👇👇
🔲🔲 «زنگی‌های گود قدرت»
[نقش سیاسی و اجتماعی جاهل‌ها و لات‌ها در تاریخ معاصر ایران]
✍️ دکتر #مسعود_نقره_کار
#بخش_اول: بستر فرهنگیِ مناسبِ رشد جاهلان و لات‌ها

اکثر لات‌ها و جاهلان از لایه‌های زیرین و تهیدست طبقه متوسط برخاسته و ساکن محله‌های حول و حوش بازارها و بازارچه‌ها و میادین فروش و توزیع مایحتاج عمومی بوده‌اند... در خانواده‌های مرفه نیز افرادی بوده‌اند که به این رفتار و روش و منش گرایش پیدا کرده‌اند، اما استثناء بوده‌اند. جاهل‌ها و لات‌ها نسبت به زن نگاه و دیدگاهی سنتی، مردسالارانه و پدرسالارانه با چاشنی بیشتری از مفاهیم غیرت و ناموس و "عفت و عصمت" داشته‌اند. در این نگاه و دیدگاه زن ارزش محدودی دارد و احترام به وی از زاویه ضعیف پنداشتن اوست. فرهنگ جامعه‌ی ما بستر مناسبی برای پیدائی و رشد جاهل و لات، و پرورش تمایل اینان به سوی قدرت بوده است. جامعه‌ای استبدادزده با ساختار فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی آلوده به تبعیض، زمینه‌ساز گرایش به استبداد و مستبد و شیفته‌ی قدرت شدن است. در کنار مؤلفه‌های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر "جوانمردی و پهلوانی و عیاری"، گرایش به تقدس خشونت، قهرمان‌پروری، خودخواهی، خودمداری و خودبرتربینیِ بدخیم، نظم‌ناپذیری، قلدرمآبی، فرهنگ مذکر و مردسالارانه زمینه را برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات‌منشی مهیا کرده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، بلکه در میان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی، و در کلِ مناسبات اجتماعی حضور داشته و دارد. در چنین ساختار فرهنگی خشونت‌آفرین و نابردبار، استفاده از زورِ بازو و سلاح و کاربرد انواع خشونت‌ها برای گرفتن حق، توجیه‌پذیر می‌شود و در نتیجه، پیدایش و تداوم حیات پدیده‌ی جاهل و لات امری بدیهی می‌شود.
استفاده از لات‌ها و جاهل‌ها را از زمان شاه اسماعیل صفوی تا دوران قاجار و مشروطیت و سپس در زمان سلطنت پهلوی‌ها و هم اکنون در جمهوری اسلامی می‌توان پی گرفت. در دوره‌ی محمدرضا شاه، رژیم سلطنتی و روحانیون به ظرفیت‌ها و توانائی‌های این گروه اجتماعی پی برده بودند. جاهل‌ها و لات‌ها نیز دریافته بودند برای تامین خواست‌های معنوی و مالی‌شان به این دو تکیه‌گاه نیاز دارند. جاهل‌ها و لات‌ها بارها بین دو قدرت سلطنت و روحانیت دست به دست شدند. بخشی از این گروه به دسته‌جات مذهبی و روحانیت نزدیک بودند، اما همین نزدیکی را هم بسیارانی از آن‌ها همزمان با شاه و دربار داشتند. پذیرش منش و روش جاهلان و لات‌ها در جامعه و سپردن وظیفه‌ی برقراری نظم دلخواهِ مستبدّانِ صحنه‌ی سیاست به آنان نه تنها از سوی رضاشاه و محمدرضا شاه و روحانیان، بلکه از سوی جبهه‌ی ملی و حزب و سازمان‌های سیاسی دیگر نیز انجام می‌شود. "حزب زحمتکشان" #مظفر_بقائی بزن‌بهادرهایی چون #شعبان_بی_مخ و #امیر_موبور داشته و #حزب_توده نیز با کمک لات‌ها در سال ۱۳۲۴ در انزلی به اعضاء و هواداران حزب ایران حمله می‌کند. در حزب‌های راست‌گرا و ناسیونالیست #پان_ایرانیست، آریا و #سومکا (حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران) به رهبری منشی‌زاده که نازیست بود نیز گرایش به جاهلیسم و رفتار جاهلی و لاتی بیش‌تر و چشمگیرتر بود. در پذیرفته شدن همکاری با جاهل‌ها و لات‌ها کار به جایی می‌رسد که #جبهه_ملی در خرداد ۱۳۴۲ کمترین مخالفتی را با دیدگاه‌های روحانیت نسبت به اصلاحات رژیم ابراز نمی‌کند. حسین شاه‌حسینی، مسئول سازمان‌های بازار جبهه ملی با #طیب_حاج_رضائی و #اسماعیل_حاج_رضائی رابطه‌ای نزدیک داشت.