با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
نسخهٔ اولِ «قانون اوزان و مقیاسها» در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در مجلس تصویب و اعلام شد که از آن تاریخ، مقیاسهای رسمی کشور بر طبق اصول متری خواهد بود. مثلاً در مقیاس طولی، برابریِ واحدها بهاینترتیب اعلام شد که یک میلیمتر برابرِ «مو»، یک سانتیمتر معادلِ «بهره»، یک دسیمتر مساویِ «گره»، و یک متر برابر با «گز» است. بهاینترتیب، کاربرد واحدهای بینالمللی برای مقیاسهای طولی و حجمی در زبان فارسی صورتی رسمی یافت. وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامهمأمور اجرای این قانون شد و با تشکیل «ادارهٔ اوزان و مقادیر»، بنیان «مؤسسهٔ استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران» گذاشته شد که در سالهای اخیر به «سازمان ملی استاندارد» تغییرنام یافتهاست.
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
واژهٔ الگوریتم از نام ریاضیدان، ستارهشناس و جغرافیدان بزرگ ایرانی، ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی (الخوارزمی)، گرفته شدهاست. چندین قرن پیش، در زبان #لاتین قرونوسطایی، شکلِ عربیشدهٔ این اصطلاح را al-Khwarizmi خواندند و بهصورت algorismus نوشتند. سپس واژه به فرانسهٔ باستان و بعد به انگلیسی و بسیاری زبانهای دیگر رفته و حتی به فارسی بازگشتهاست. این اصطلاح در عربی بهصورت «الخوارزمية» بهکار میرود. نمونهای ساده و ملموس از الگوریتم، شیوهٔ محاسبهٔ سادهٔ معدل است. در فارسی، دو اصطلاحِ «الگوریتمی» و «خوارزمیک»، در کنار یکدیگر، منسوب به الگوریتم و خوارزمیاند. #یک_نکتهات_بگویم
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
در فرایندهای #واژهسازی شیوههای گوناگونی به کار گرفته میشود. یکی از این شیوهها افزودن پسوند الف به صفت و تبدیل آن به اسم است، مانند «بلند» و «بلندا». صفتهای «گرم» و «سرد» نیز به «گرما» و «سرما» تبدیل شدهاند. در اینجا «گرم» فرایند طبیعی خود را طی کرده است، اما «سرد»، که در اصل باید «سردا» میشد، به قیاس با «گرما» تبدیل به «سرما» شده است. واژه «تنگنا» نیز در کنار «پهنا» به این صورت درآمده است. #ظرایف_زبانی #یک_نکتهات_بگویم https://t.center/cheshmocheragh
☄ خدا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / اگر ناخدا جامه بر تن دَرَد میگویند بعد از اینکه #سعدی بیت بالا را سرود، #فردوسی در خواب او آمد و گفت اگر من این بیت را میسرودم، اینگونه میشد: ☄ برَد کشتی آنجا که خواهد خدای / اگر جامه بر تن درد ناخدای!
#تفاوتهای_سبکی در زبانشناسی و ادبیات بهقدری حائز اهمیتاند که با شناسایی سبک گفتار و زبان، تا حد زیادی میتوان به اطلاعاتی دست یافت که در گذر زمان فراموش شدهاند. مثلاً اینکه گوینده/نویسنده در چه دورهای میزیسته، دانش زبانی او چقدر بوده و حتی در مواردی هویت واقعی او را میتوان شناخت. در نظر #محمدجعفر_محجوب، «سبک هر كس، روشی است كه برای بيان اندیشهٔ خود برمیگزيند مشروط بر اينكه اين روش را خود ابداع كرده باشد يا حداقل با روش ديگران متفاوت باشد.» در داستان اشارهشده، نویسنده بهخوبی بر تفاوتهای سبکی مسلط بوده است و آنها را بهگونهای به کار گرفته است که تفاوت سبک «حماسی» فردوسی با سبک «تغزلی» سعدی آشکار شود. #یک_نکتهات_بگویم @cheshmocheragh
«کنایه» در لغت بهمعنی پوشیدن است و به همین مناسبت آن را دربارهٔ لفظهایی بهکار میبرند که بهوسیلهٔ حقیقت، مجاز در آنها پوشیده میشود... . برای مثال: آب در هاون کوفتن. این ترکیب را بر معناهایی اطلاق میکنیم که از لفظهای «آب»، «در»، «هاون» و «کوفتن» مفهوم نیست. هرچند کلمههای مزبور بهمعنی حقیقیِ خود بهکار رفتهاند و هیچکدام معنی مجازی ندارند؛ بلکه از ملزومِ آنها معنی مجازی دیگری پس از اندیشیدن درک میکنیم که عبارت از «کارِ بیهوده کردن» است. در اینجا همهٔ لفظها معنی حقیقی خود را دارد و مجازی در کار نیست، بلکه معنی مجازی از مفهومی که از مجموع این لفظهای حقیقی بهدست میآید دریافته میشود. چه، هنگامی که چنین ترکیبی را بشنویم، پس از اندکی اندیشیدن درمییابیم که آب را در هاون نمیکوبند، و اگر کسی به چنین کاری دست یازد، عملی بینتیجه و بیهوده خواهد بود. پس این معنیِ مجازی از مفهوم کلمهها بهدست میآید، نه اینکه کلمهای را از معنی حقیقی به معنی مجازی برده باشیم.
برگرفته از: محمدِ پروین گنابادی، گزینهٔ مقالهها، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، با همکاری مؤسسهٔ انتشارات فرانکلین، چاپ اول، ۲۵۳۶ [= ۱۳۵۶]، ص ۱۷۴–۱۷۵. #یک_نکتهات_بگویم @cheshmocheragh
بر اساس اسناد تاریخی، قانون تبدیل بروج به ماههای فارسی، در شب یازدهم فروردین ۱۳۰۴ به تصویب مجلس رسید و از همان سال اجرای آن الزامی شد. بنابر این قانون، مبدأ تاریخ، سال هجرت حضرت محمد (ص) قرار داده شد و «سال شمسی حقیقی» با روز اول بهار آغاز میشود. این قانون سالشماری دوازدهحیوانی را منسوخ و فهرست نامهای ماهها و تعداد روزهای آن را نیز به این ترتیب مشخص کرد: فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، امرداد، شهریور (همه ۳۱ روز)، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن (همه ۳۰ روز)، و اسفند (۲۹ روز، در سالهای کبیسه ۳۰ روز). #یک_نکتهات_بگویم @cheshmocheragh
قدیمترین منبع برای این واژه لغت فرس اسدی است که در نسخۀ قدیم آن بهصورت چابلوس و در منابع دیگر به صورتهای چاپلوس، جابلوس و جاپَلوس، چابلوس، چپلوس، چبلوس، چالپوس، و جالوس آمدهاست. شاید این واژه ترکیبِ «چاب» و «لوس» باشد؛ اسدی لوس را بهمعنی «فروتنی و کسی را به چربزبانی فریفتن»، یعنی همان معنی امروزی، دانستهاست. شاید هم جزء اول آن از «چاپیدن یا چاویدن» بهمعنی تضرع و زاری کردن و خود را به ذلت افکندن باشد؛ چنانکه در تفسیری بر عُشْری از قرآن مجید (تصحیح جلال متینی) آمدهاست: چندین مچاپید و زاری نکنید پیش من. شاید هم چاب (یا چاو) + لوس باشد، که باید بهمعنی تذلل و زاری باشد نه متملق و چربزبان، و در آن صورت اسم مصدر بهجای اسم فاعل بهکار رفته، که در فارسی بیسابقه نیست. دهخدا آن را (احتمالاً) مرکب از چاپ بهمعنی دروغ (مانند چاپچی و چاپزن بهمعنی دروغگو و لافزن) و لوس بهمعنی تملق و فروتنی و چربزبانی دانستهاست. (برگرفته از #علی_اشرف_صادقی، مقالۀ «پژوهشهای لغوی و فرهنگ ریشهشناسی»، #محمد_حسن_دوست) #یک_نکتهات_بگویم @cheshmocheragh
«دمار» مشتق از واژهٔ ایرانیِ «دَم» است، که در زبان محلیِ شوشتری بهمعنی هوا و نفس و دود است، بهعلاوهٔ پسوندِ «ـار»، مانند چنگار و دستار. دمار، همچنین، بهمعنی چوبهای میانِ برگ است؛ مانند دمار توتون و دمار تنباکو، که از دمار ترکی به معنی «رگ» و «رگه» آمدهاست. دمار بهمعنی رگ و ریشه و پِی (عصب) گوشت نیز هست. «دمار از جان کسی برآوردن (درآوردن)» یعنی او را بسیار عذاب دادن، و کنایه از به هلاک افکندن و کشتن. «دمار از جایی برآوردن» یعنی آتش زدن و ویران کردنِ آنجا. دمار در بعضی منابع بهمعنی «آرندهٔ دَم (خون)» (دَمآر) نیز آورده شدهاست. نترسیدم از دولت شهریار برآوردم از رزمگهْشان دمار «فردوسی» (منابع: لغتنامهٔ دهخدا؛ فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی #محمد_حسندوست)
خوب است بدانیم نسخهٔ اولِ «قانون اوزان و مقیاسها» در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در مجلس تصویب و اعلام شد که از آن تاریخ، مقیاسهای رسمی کشور بر طبق اصول متری خواهد بود. مثلاً در مقیاس طولی، برابریِ واحدها بهاینترتیب اعلام شد که یک میلیمتر برابرِ «مو»، یک سانتیمتر معادلِ «بهره»، یک دسیمتر مساویِ «گره»، و یک متر برابر با «گز» است. بهاینترتیب، کاربرد واحدهای بینالمللی برای مقیاسهای طولی و حجمی در زبان فارسی صورتی رسمی یافت. وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه مأمور اجرای این قانون شد و با تشکیل «ادارهٔ اوزان و مقادیر»، بنیان «مؤسسهٔ استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران» گذاشته شد که در سالهای اخیر به «سازمان ملی استاندارد» تغییرنام یافتهاست. #یک_نکتهات_بگویم @cheshmocheragh
قاشقزنی، ملاقهزنی یا کفچِلِزی، که یکی از رسوم تقریباً فراموششدۀ روزهای آخر سال است، ایرانیان باستان معتقد بودند در پنج روز پایانیِ سال، ارواح درگذشتگان به خانههای خویشان و اقوام میروند. آنها نیز آتشی را روی پشتبام خانه برمیافروختند تا دلیل راهِ ارواح مردگان باشد. در مراسم قاشقزنی، که شب چهارشنبهسوری انجام میشود؛ قاشقزن باید مانند ارواح سکوت اختیار کند و با زبان بدن مقصود خود را منتقل کند و حاصل را در آشی به نام آش ابودَردا، که به نیت شفای بیماران پخته میشود، بریزد و کمی به اهل منزل بدهد و بقیه را به فقرا ببخشد. مراسم قاشقزنی بهمرور دستخوش تغییر شدهاست.این رسم دراصل یکی از رسوم زنانه بودهاست، ولی امروز پسران نوجوان به قاشقزنی میپردازند و در بعضی از جاها شعر میخوانند. مردم نیز دیگر به آنها مواد لازم برای پختن آش نمیدهند، بلکه انواع شیرینی و تنقلات به آنها تعارف میکنند. #یک_نکتهات_بگویم، #نوروزانه @cheshmocheragh
یکی از رسمهای کهن چهارشنبهسوری فالگوش ایستادن است. در گذشته، بعد از غروب چهارشنبهسوری، بر سر معبرها، پشت درها یا بالای بامها که مشرف بر کوی بود، بهطور ناشناس میایستادند و حرفهایی را که از سر اتفاق میان رهگذران ردوبدل میشد، با حاجت خود مطابقت میدادند و بهاینترتیب، فال میگرفتند؛ یعنی اگر اولین افرادی که از آنجا میگذشتند، در کلام خود سخن از شادی و رونق کسبوکار و ازدواج میگفتند، آنکه بهگوش ایستاده بود، فال خود را خوش و شادمانه تعبیر میکرد و اگر از اندوه و غم میگفتند، فالی ناخوشایند برای خود انتظار داشتند. امروز «فالگوش ایستادن» در معنای مجازیِ پنهانی به صحبت دیگران گوشکردن کاربرد دارد. #یک_نکتهات_بگویم، #نوروزانه @cheshmocheragh