بی همگان...

#بی_تو_به_سر_نمیشود
Channel
Humor and Entertainment
Other
Persian
Logo of the Telegram channel بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavaddPromote
250
subscribers
406
photos
231
videos
29
links
درد دل نامه ی خودمانی... دردی که ز تو در دلم آرام گرفت پرداخته کی شود به صد دریا اشک... https://t.center/HarfBeManBOT?start=HBM13567709
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
#قربة_الی_الله

حرفِ آخر:
حسین جان
پشیمانی ما رو نپسند
به رقیه‌ت قسم....

#بی_تو_به_سر_نمیشود

#حسین_جان
#کربلا
#دوری
#اربعین
#دلتنگ

هجدهم صفرالخیرِ یکهزار و چهارصد و چهل و پنج

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
3gp-۰۰۰-Recovered_Avi_8.3gp
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

بی حرفِ زیاد و کم
فقط همونیکه اسماعیل گفت و نوشت،
حرفِ دل اسماعیل و....
.
اسماعیل تو بگو،
.
"(امیرحسین حاجی نصیری _ اسماعیل) :
انشاءالله عازمم. راهیان عشق
يه سربزنم، خونه ابوعباس
ذهبیه.... ببینم بچه های چیزی لازم ندارن؟
قدیروروح الله می خان برن ازبچه ها ی نجباوسایلشونوجمع کنن... اسماعیل گفت علی داری میری، اون دوربینه منم بگیرازبچه ها... ابوعباس تااین حرفوشنید،زدزیره خنده. که... بازم اسماعیل دنبال دوربینشه... آره اسماعیل هنوزم دنبال دوربینشه.
آخه فقط بااون میتونه ببینه. راه وازبیراهه تشخیص بده. فقط بااون میتونه دوباره صورت رفیقاشوببینه.
آخ که چقدرتنهاشده.... بگذریم.... برم ذهبیه بچه هامنتظرن، می خان صبحونه بزنن.
ابوعباس گفت اسی يه دست ازاین لباسای سبز می خام.
دادم بهش، چقدربهش میومد.
لباس جنگ خیلی قشنگه.
زشتی های آدم ومیپوشونه.... آهای رفیقا، آقایونه شهید، يه وقتایی، سره این سفره همه باهم می نشستیما. نون ونمک هم دیگروخوردیما، يادتون که نرفته؟
به حرمت نون ونمکی که باهم خوردیم
نذاریدحکایت ماهم بشه حکایت 30سال چشم انتظاری بعدازجنگ.
اصلاً موی سفیدبه مانمیاد،
الهی به موی سفید امام حسینت ماروهم تواین جوونی ببروبخر.
آمین يارب العالمین"
.
.
.
اصلا موی سفید به ما نمیاد...
.
.
راستی نفر آخر اسماعیل بود، جلوی اسماعیل هم عمار میرفت، صدای آخر فیلم هم صدایِ قدیرِ؛
قدیر سرلک.

آقایونه شهید،
آهااااای رفیقا!
اصلا موی سفید به ما نمیاد...
.
.
.
راستی اسماعیل،
سال علی و قدیر شد،
سالِ میثم و عمار...
.
راستی اسماعیل،
هرچی خواستی،
هرچی گرفتی،
منم شریک..... داداش

سلام منم برسون به همه شون....
.
.
اسماعیل
الیوم، کُشتیم...
.
.
.
#اسماعیل
#دوربین
#نون_و_نمک
#موی_سفید_به_ما_نمیاد
#تل_عزان
#تل_شهید
#ذهبیه
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#قدیر
#علی
#میثم
#عمار
#حاج_ابوسعید
#شیخ_مالک
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدقدیرسرلک
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#جامانده
#هنوز_شهید_نشده
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#بی_همگان_به_سر_شود
#بی_تو_به_سر_نمیشود

#bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

گفت:
حاج ابوسعید گفت دعا رو شروع نمیکنید؟
اسماعیل یه کم مکث کرد، آخه عمار هنوز نرسیده بود. ولی گفت چشم. بچه ها جمع بشید که ان شاءالله شروع کنیم.قدیر و ابو زهرا و سیدحسین ویحیی و کاظم و ابوسعید نشستند و اسماعیل شروع کرد.
گفت:
حالم یه جوری بود، خسته بودم، بلند شدم و رفتم تو اتاق کناری که اتاق عمار بود دراز کشیدم. دستم رو گذاشتم روپیشونم و چشمام رو بستم. خوابم نمیومد، یه جوری بود حالم... همه حواسم تو اتاق بود، پیِ صدای اسماعیل که داشت دعا رو میخوند و یه جاهایی گریز میزد به کربلا... نمیدونم چم بود.
گفت:
اسماعیل شروع کرد روضه خوندن... صدای گریه بلند شد...نوحه و سینه زنی... داشتم ریز ریز گریه میکردم که عمار بود. مستقیم رفت توی اتاق و شروع کرد به سینه زدن. صدای گریه اش حالم و دگرگون میکرد. دلم میخواست پاشم برم بینشون، ولی نمیتونستم.
گفت:
نشستم، صدای اسماعیل میومد، پیش خودم شروع کردم روضه ی مسلم خوندن... میخوندم و گریه میکردم ولی دلم همش تو اتاق کناری بود. دعا که تموم شد من موندم و حسرت نرفتن تو اون جمع... حسرت دیدن چهره های بچه ها وقت سینه زدن و گریه کردن، حسرت نفس زدن با اونا، حسرتِ...
گفت:
امروز... روز عرفه... اسماعیل پاشو... پاشو بخون... تو بخونی عمار میاد... اسماعیل بخون...این حسرت داره منو میکشه... آی اسماعیل...
.
میگم:
این نوحه،
تقدیم به عمار،
به قدیر،
به حاج سعید،
به اسماعیل...
.
.
.
کاش با شما بودم...
.
.
.
#عرفه
#بی_همگان_به_سر_شود
#بی_تو_به_سر_نمیشود
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء

@bi_to_be_sar_nemishavadd