آوازهای بند

#صدای_میرا
Channel
Music
Art and Design
Politics
Education
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel آوازهای بند
@avazhaye_bandPromote
364
subscribers
580
photos
824
videos
561
links
‎«آوازهای بند » ‎کانالی بیاد و خاطره ی شاعر انقلابی سعید سلطانپور ، در راستای ترویج و اشاعه هنر و ادبیات انقلابی . https://t.me/joinchat/AAAAAEiYUCsajGufwHvIZA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حتی برای مردم بیگانه دوستم
من جنگلم، شکوه درختان و برگ ها
جاری ست در ملالت آوازهای من
مسکون باغ خویشم و در دشت بادها
با بال بی شمار برگان و شاخه ها
تکرار می شوند
پروازهای من
آغوشم آشیانه ی سبز پرنده هاست…
بخشی از سروده « من و جنگل » از کتاب #صدای_میرا اثر #سعید_سلطانپور
#بیاد_آر

بسته در زنجیر
خفته در دهلیز
آفتاب شهر بی‌آواز ما باید
ریشه های روشن را در خلیج سرخ خودمان بلرزاند
.
ما شبی داریم
ما شبی داریم و در اعماق سرد شب تبی داریم

۲۷ فروردین ۱۳۶۰ دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی سعید سلطانپور را در مراسم عروسی اش دستگیر و تا ۳۱ خرداد که قلب اش را آماج گلوله ها کردند، شکنجه دادند.
#سعید_سلطانپور
#از_کشتارگاه
#صدای_میرا
#آوازهای_بند
#ایستگاه
#حسنک
#عباس_آقا_کارگر_ایران_ناسیونال


حتی برای مردم بیگانه دوستم
من جنگلم، شکوه درختان و برگ ها
جاری ست در ملالت آوازهای من
مسکون باغ خویشم و در دشت بادها
با بال بی شمار برگان و شاخه ها
تکرار میشوند
پروازهای من

آغوشم آشیانه ی سبز پرنده هاست
تا کهکشان سربی مه شعله ور شود
تا بال کاروان سپید کبوتران
با خون آفتاب سحرگاه، تر شود
از بام سبز خویش بر امواج آفتاب
پلک هزار پنجره را باز میکنم
پا در سکون کهنه و مرطوب خویشتن
پروازها به سوی افق های دوردست
آغاز میکنم
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#صدای_میرا
من ایستاده ام
من ایستاده ام
و تمام غروب ها
از انتهای آتش و آزار می وزند
شب معبر تمام وزش ها و بادهاست

در بادهای سرد معاصر، شب
سم می زند به صخره سرخ ستاره ها
و آسمان خیس قدیمی
با ریشه های کهنه ی خاکستر
می بارد ...

#سعید_سلطانپور
#صدای_میرا
#آوازهای_بند
Forwarded from آوازهای بند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‎گرامی باد یاد و خاطره ی شقایق های تپه های اوین
‎30 فروردین سال 1354 رژیم سرکوبگر پهلوی ، رفیق بیژن جزنی و 6 رفیق دیگر فدایی دیگر فدایی به نامهای مشعوف ( سعید ) کلانتری ، حسن ضیا ظریفی ، عباس سورکی ، محمد چوپانزاده ، احمد جلیل افشار ، عزیز سرمدی و دو مبارز مجاهد خلق به نامهای کاظم ذوالانوار و مصطفی خوشدل را با اقدامی تروریستی و ناجوانمردانه تیرباران نمود . رژیم شاه ، پس از این اقدام جنایتکارانه ادعا نمود که گویا این مبارزین در حال فرار از زندان کشته شده اند #آوازهای_بند
#سعید_سلطانپور #صدای_میرا #بیژن_جزنی #چریک_فدایی_خلق #کار_مسکن_آزادی
سنگ ها و آینه ها

شبی بود
و مادرها
غبار انتظاری را به موج اشک می شستند
و کودک ها
نوازش های دستی آشنا را خواب می دیدند
و شهر از پچ پچی مغموم می شد گرم

شبی بود و سیاهی بود
تلاش فاتحی بر شاخسار دست ها روئید
و آوار بزرگی از بلند برج و باروها شکوفا شد
و در تالارهای روشن آئینه ای صد مرد لرزیدند
و صد زن بوسه هاشان در هوا آویخت
و از کوچه صدای طبل می آمد
و با غوغای گرم طبل
بانگ مردم بیدار:
شما ای جام هاتان از طلای خون ما سرشار
شکم هاتان ز گندم های دهقان سیر
و لب هاتان ز لبخند گم فرزند ما لبریز
شب افرازان خشم انگیز
خروشان، بشکنیم آئینه ها را تا نبندد
نقش تصویر سیاه زندگی تان اندرین شفاف
و باید شب بمیرد در خلیج خونتان امشب
و صدایی از سکوت روشن تالار
- لرزان: … آی
ما در جشن مرگ بردگی تان جام می نوشیم
باید گندمی تا راهبان مرزهای روشنی باشیم
در لبخند ما طرح هزاران باغ می روید
و ما در خلوت رنگین نور و آینه خورشید می سازیم
هان
هشیار
اینجا با شکست آینه ها مرگ خورشید شما بیدار
و مردم هم نوا با هم:
بمیر ای بوم بدآهنگ
بمیر ای پاسدار خیمه ی شب
بمیر ای ننگ
ای نیرنگ
بمیر ای آفتاب ما به دهلیز تو در زنجیر

و در هر دست سنگی بود
و تالار از طنین سنگ ها و ریزش آئینه ها پر شد
و خون مردم بیدار، داغ ننگ بر دیوارهای سرد مرمر زد
و صدها چلچراغ و قالی ابریشمین در سرسراهای شگفت انگیز رنگین شد
و ما بر لاشه ی صد مرد خندیدیم
و صد زن در سرود خشم ما مردند
من همچنان گرم حکایت هاست: « من » درون من
شبی بود و…




و اکنون، شب، شب سرشار از خشم است
و مادرها
غبار انتظاری را به موج اشک می شویند
و کودک ها
نوازش های دستی آشنا را خواب می بینند
و…
دیگر هیچ

#سعید_سلطانپور از مجموعه #صدای_میرا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمتی از سروده ی « لحظه های سبز ، لحظه های سرخ » از مجموعه ی #صدای_میرا اجرا و تهیه کلیپ
@shahramhomaee121
#آوازهای_بند
#سعید_سلطانپور
https://t.center/avazhaye_band
#درخت
از کتاب #صدای_میرا
#سعید_سلطانپور #آوازهای_بند
https://t.center/avazhaye_band
وقتی که ابر‌خسته می زارید
وقتی که باران روی شهر مرده می بارید
در قلب میدان بزرگی ایستادم من
تا بید‌مجنونی شوم
افشان‌
میان شهر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‎گرامی باد یاد و خاطره ی شقایق های تپه های اوین
‎30 فروردین سال 1354 رژیم سرکوبگر پهلوی ، رفیق بیژن جزنی و 6 رفیق دیگر فدایی دیگر فدایی به نامهای مشعوف ( سعید ) کلانتری ، حسن ضیا ظریفی ، عباس سورکی ، محمد چوپانزاده ، احمد جلیل افشار ، عزیز سرمدی و دو مبارز مجاهد خلق به نامهای کاظم ذوالانوار و مصطفی خوشدل را با اقدامی تروریستی و ناجوانمردانه تیرباران نمود . رژیم شاه ، پس از این اقدام جنایتکارانه ادعا نمود که گویا این مبارزین در حال فرار از زندان کشته شده اند #آوازهای_بند
#سعید_سلطانپور #صدای_میرا #بیژن_جزنی #چریک_فدایی_خلق #کار_مسکن_آزادی
#در_ستایش_دیالکتیک
لشکر بیداد اکنون با صلابت پیش می راند
ظالمان بَهر هزاران سال دیگر نقشه می ریزند
زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند
هر صدائی جز صدای حاکمان خاموش!
بر سر بازارها می غرّد استثمار:
تازه کردم صید خود آغاز
لیک بسیاری به خیل بردگان، نومید، می گویند:
آنچه می خواهیم ما هرگز نمی آید.

هان و هان تا زندگی باقی است واژۀ هرگز نباید گفت
آنچه محکم بود دیگر نیست
آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.
حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرف محکومان شود آغاز.
پس، که را یارای آن باشد که بر زبان آرد؟ درخواست‌ها
دیرپائی ستمکاران، متکی بر کیست؟
بی گمان بر ما.

محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما.
ای فرو افتاده، برپا خیز!
ای سپر انداخته، بستیز!
کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟
پس، تودۀ مغلوب امروزین، فاتح فردا ست
وان زمان، ، بی گمان خواهد شد. درخواست‌ها

#برتولت_برشت
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#صدای_میرا
#کار_مسکن_آزادی
‎پرنده

‎هنوز ریشه ی زاینده ی بار منی
‎به باغ عشق ، گل سرخ اعتبار منی

‎فضای هجر تو را چون ستاره می نگرم
‎شکوه جذبه ی خورشید بر مدار منی
#صدای_میرا
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند