…
حتی برای مردم بیگانه دوستم
من جنگلم، شکوه درختان و برگ ها
جاری ست در ملالت
آوازهای من
مسکون باغ خویشم و در دشت بادها
با بال بی شمار برگان و شاخه ها
تکرار میشوند
پروازهای من
آغوشم آشیانه ی سبز پرنده هاست
تا کهکشان سربی مه شعله ور شود
تا بال کاروان سپید کبوتران
با خون آفتاب سحرگاه، تر شود
از بام سبز خویش بر امواج آفتاب
پلک هزار پنجره را باز میکنم
پا در سکون کهنه و مرطوب خویشتن
پروازها به سوی افق های دوردست
آغاز میکنم
#سعید_سلطانپور #آوازهای_بند #صدای_میرا