⚡️انقلاب مشروطه، لائیک، سکولار و تئوکراتیک نبود.
⚡️حقوق ملت قابل واگذاری و اسقاط نیست #داود_فیرحی 🔻🟢علما در انقلاب مشروطه اینطور تبیین میکردند که انقلاب مشروطه و دولت مدرن، خلاف دیانت نیست، بلکه در راستای دیانت است، چون در برخی کشورهای جهان این موضوع کاملاً بالعکس بود، یعنی دیانت در مقابل دموکراسی قرار میگرفت.
🟢محور اصلی در تبیین انقلاب مشروطه به عهده مذهب بود. انقلاب مشروطه در ایران ملهم از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه است. در انقلاب فرانسه، اصول سهگانه آزادی، برابری و برادری مورد توجه بود. در انقلاب مشروطه به این سه اصل توجه میشد. انقلاب مشروطه، انقلاب لائیک و سکولار نبود، این انقلاب در نوع خود، مدرن و مذهبی بود، اما سنتی و به تعبیری تئوکراتیک نبود.
🟢انقلاب مشروطه عرصه پیوند مذهب، دموکراسی و تجدد است که از دل آن قانون اساسی بیرون آمد. مدرنیته در دنیا همیشه دموکراتیک نیست. بسیاری از تجددها دموکراتیک نیستند، مثلاً حکومتهای کمونیستی و سوسیالیستی مدرن بودند، اما دموکراتیک قلمداد نمیشوند. انقلاب مشروطه ایران، نزدیکترین تجربه به انقلاب مشروطه انگلستان است.
🟢قدیمیها «حق» را به معنای «درست» و «شایسته» تعریف میکردند و حق در مقابل باطل قرار میگرفت. اما شیخ انصاری، نوعی تعریف حقوقی از حق ارائه داد. در اندیشه او، حق در مقابل وظیفه و تکلیف قرار گرفت و گفت حق چیزی است که فرمانش دست خود فرد است، یعنی انسان خودش میتواند هر طور که خواست آن را اعمال کند، ولی نباید خلاف شریعت باشد. حق در این تعریف، مساوی با آزادی است.
🟢این تعریف جدید از حق، وقتی در متن مشروطه جای گرفت، غوغا کرد و مبنایی شد برای نوشتن قانون اساسی. سپس آیتالله نائینی تا جایی پیش رفت که به صراحت گفت: «قانون اساسی بهترین جایگزین حکومت معصوم در دوره غیبت است».
🟢مجتهدان مشروطه آن را بسط دادند، اما تکیهشان بر متدولوژی حقوقی ـ فقهی شیخ انصاری بود و حتی فراتر از آن رفتند و توانستند حقوق شخصی و خصوصی را به گونهای توضیح دهند که بتواند منتهی به حقوق عمومی و حقوق ملت شود.
🟢 در این دوره گفته شد: «مفهوم ملت یا پدیده ملت هرچند که از اراده افراد ناشی میشود، ولی افراد میرا هستند، اما ملت نامیرا هستند»، یعنی تشکیلدهندگان ملت میمیرند، ولی «ملت» هرگز نمیمیرد. قانون اساسی حافظ دائمی ملت است، یعنی هیچگاه قانون اساسی نمیتواند ملغی و یا حذف شود.
🟢با وقوع انقلاب مشروطه در ایران، انسانشناسی قبل تغییر پیدا کرد و نوعی عدول از انسانشناسی کلاسیک و سنتی رقم خورد. انسانشناسی کلاسیک دو ویژگی عمده داشت. اول اینکه، انسانها ناخودبسنده هستند، یعنی به راهنمایی غیر از خودشان احتیاج دارند. دوم اینکه، جبرگرا و تقدیرگرا بودند.
🟢در انقلاب مشروطه، مفهوم ملت درست فهمیده شد. اما بعداً این تعریف دچار انحراف شد. اول اینکه مفهوم ملت را به باستانگرایی کشاندند و نوعی تحلیل باستانشناسانه از آن ارائه دادند که این نوع تحلیل با شرایط وقت جامعه هماهنگ نبود، این نوع تحلیل در جشنهای ۲۵۰۰ ساله نمود پیدا کرد و بعد هم یکی از نمادهای اعتراض به رژیم پهلوی شد.
🟢سرنوشت یک ملت در دو حالت غصب میشود، مثلاً خارجیها میآیند و از طریق جنگ سرنوشت یک ملت را تغییر میدهند، اما در یک حالت دیگر، کسی از داخل ملت پیدا میشود و حقوق ملت را غصب میکند، این هم یک نوع جنگ داخلی به شمار میآید، اگر جنگ یک غصب خارجی است، استبداد هم یک نوع غصب داخلی محسوب میشود.
🟢آزادی عین حقوق و حقوق عین آزادی است، برهمین اساس متفکران مشروطه میگفتند پیش شرط حقوق، آزادی است.
🟢آدمها درباره حقوق خصوصی آزاد هستند که درباره آن تصمیم بگیرند، ولی حقوق ملی را ملت باید تعین کند. هر کسی میتواند از حقوق شخصی خود گذشت کند، اما هیچ کس حق ندارد، نسبت به حقوق ملی بیاعتنا باشد. حقوق ملت، امانت ملی است.
🟢در حقوق ملی، کسی نمیتواند از این حقوق به کسی ببخشد، چون حقوق ملت، امانت ملی است. داراییهای ملی، دارایی نسلها هست و ما حق نداریم آن را هر طور که خواستیم مصرف کنیم، زیرا این داراییها متعلق به آیندگان است. حقوق ملت، قابل واگذاری و اسقاط نیست.
🟢حق از لحاظ سلبی عبارت از عدم اختیار در مداخله کار دیگران. وقتی من میگویم حقی دارم، یعنی به جان و مال خود سلطه دارم، دیگران هم این تکلیف را دارند که به جان و مال من مداخله نکنند. در نظریههای قدیم، اصل بر تکلیف بود و اگر حقی پیدا میشد، از تکلیف ناشی میشد، اما در نظریههای مشروطه، اصل بر حقوق است و اگر تکلیفی ظاهر میشود، ناشی از حق است، چون من حق دارم، دیگری تکلیف دارد و چون دیگری حق دارد، من تکلیف دارم. از همین جا بود که قانون اساسی متولد شد.
🔸ادامه مطلب در
👇👇👇http://isfahan.iqna.ir/fa/news/3832843@andishedinimoaser