◻️کل گوییهای باطل در اقتصاد ایران ✍محمدرضا یوسفی
🔹در سیوچهارمین همایش بانکداری اسلامی، بزرگی مدعی شد؛ تجربه 45 سال نشان داد که تفکرات چپ، اقتصاد ایران را بیشتر از مغول ویران کرد( انتخاب، 20 / 6 / 1403).
🔹ایشان دو ادعا کرده است:
اول اینکه پس از انقلاب، تفکر چپ تا به امروز حاکم بوده است و دیگر اینکه نتیجه آن ویرانی بوده است. در مقابل این دیدگاه، گروهی نیز در چند سال اخیر وضعیت کنونی را معلول حاکمیت لیبرالها میدانند. آنان معتقد بودند که لیبرالها اقتصاد ایران را در دست داشته، ولی همواره آنان فرار به جلو کرده و مسئولیت تصمیمات خود را نمی پذیرند. به نظر میرسد در هر دو سخن به واقع خبطهای بزرگی رخ داده است.
🔹مدتهاست به دام کلگوییهای باطل که واقعیت آن را نفی می کند، افتادهایم. سخنانی که ترسیم یک وضعیت ایدهآل از کل دوره پهلوی و یک تصویر از کل دوره پس از انقلاب ارائه داده و سپس در این مورد به قضاوت میپردازد. در حالی که اساسا حکومتها دارای فراز و فرود بوده و در دوره هایی، موفقیت داشته و در دوره هایی نیز با مشکلات و افول مواجه هستند.
🔹عملکرد دهه چهل را چگونه میتوان با عملکرد دهه 50 یکی دانست. یکی رشدهای اقتصادی بالا با تورمهای بسیار پایین و حرکت به سمت یک سرمایهداری ملی را نوید میداد و دیگری با سیاستهای غلط منجر به بیماری هلندی شده، رکود به همراه تورم و از دست رفتن منابع ارزی بسیار را نتیجه داد. امری که در کنار سایر عوامل سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب شد.
🔹همین اتفاق نیز برای دوران پس از انقلاب باید ملاحظه شود. دوران پس از انقلاب نیز یک خط ثابت دنبال نشده است و فراز و فرودهایی را تجربه کرده است. بنابراین اولین ایراد این کل گوییها، بیتوجهی به فراز و فرود دوران و نگاه سطحی به یک دوره به نسبت طولانی از تاریخ است.
🔹یکی از مشکلات کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، دولت های بزرگ بوده است. بانک جهانی و صندوق بین الملل پول، این دولتها را تشویق کرده تا سیاستهایی را برای رسیدن به توسعه، اعمال کنند. برای این امر، ایران در دهه 70 ، سیاست های تعدیل ساختاری را در همسویی با پیشنهادات این دو سازمان بینالمللی انجام داد. تلاش شد، یارانهها حذف، دولت ها کوچک و خصوصیسازی شده و نرخ ارز نیز آزاد گردد. به این ترتیب حرکت به سمت اقتصاد بازار را آغاز کردند. تفکر حاکم بر دولت آقای هاشمی به مانند نگاه خودش، تفکر اقتصاد بازار بود. همزمان با ایران، گروهی از کشورهای دیگر نیز به این توصیهها با آرمان دستیابی به اقتصاد بازار اقدام کردند.
🔹اما نتیجه چه شد؟ پس از چند سال، حجم دولت افزوده شد، کسری بودجه شدیدتر شد، بنگاههای دولتی تبدیل به بنگاه های خصولتی شد و نرخ ارز نیز بالاجبار در سال 74 در نرخ 300 تومان تثبیت شد. به علاوه اینکه کشور شاهد چند ناآرامی کوچک نیز در اعتراض به آن سیاست بود. در دولت هفتم و هشتم نیز، مقامات اقتصادی نگاه به اقتصاد بازار داشتند. دولت نهم که با شعارهای چپ گرایانه شروع کرد در ادامه در دولت دهم به سمت آزادسازیها رفت.
🔹بنابراین کل گرایی و تعبیرات 45 سال تفکر چپ یک توهم بیش نیست. این چه چپ گرایی است که نرخ ارز از حدود 7 تومان تا به امروز بیش از 8570 درصد افزایش یافته است؟
🔹بانک جهانی در ارزیابی های خود، اعمال سیاست های راست گرایانه تعدیل اقتصادی که در دهه 70 در ایران نیز دنبال شد را نادرست دانسته و بحث از زیرساختهای لازم برای تغییر ریل را مطرح کرد. از این رو در سال 1995 بحث حکمرانی خوب را مقدم بر اصلاحات یادشده دانست. در مطالعات خصوصی سازی، بسیاری از این واگذاریها غارت منابع ملی تعبیر شد. آزادسازیها بدون توجه به زیرساخت های مناسب مانند حکمرانی خوب، بهبود فضای کسب و کار، منجر به سرمایهداری رانتی غارتی خواهد شد.
🔹غفلت دیگر گوینده محترم، نادیدن شرایط تاریخی است. ایران هشت سال درگیر جنگ بود. آیا در این هشت سال امکان اعمال سیاست های اقتصاد بازار برای همه کالاها و نرخ ارز وجود داشت؟ آیا کشورهای سرمایه داری در شرایط جنگی مانند دوران صلح کشور را اداره می کردند و کنترلی بر بازار و اقتصاد نداشتند؟ همچنین اقتصاد ایران در دهه 90، با شدیدترین تحریمها مواجه شد. آزادسازی قیمت ها اعم از کالاها، نرخ ارز و دیگر متغیرها در شرایط تحریمی چه بلایی سر کشور میآورد؟
🔹نکته دیگر اینکه آیا تمامی این 45 سال، روند اقتصاد منفی و نزولی بوده است؟ کافی است روند اقتصادی حداقل 8 ساله دوره خاتمی نگاهی شود. متوسط رشد اقتصادی، روند کاهش تورم، نرخ اشتغالزایی و .. نیز دیده شود. باید با نگاهی عمیقتر تحلیل مسائل را دنبال کرد.
https://t.center/andishedinimoaser