📚#برشی_از_کتاب ⚡️قاعده کرامت می تواند در مقام "
اصل حاکم"، همه احکام مغایر با آن را ملغی کند
🟣صورت بندی قاعده کرامتاز آنچه تاکنون به دست آمد میتوان قاعده کرامت را به شکل زیر صورت بندی کرد:
🏷۱_کرامت ضد دنائت و پستی، به معنای شرافت، پاکیزگی و پسندیدگی می آید و
"کریم" اسم جامع برای انواع خیر، شرف و فضائل و نیز اسم جامع، برای تمامی آن چیزی است که مورد ستایش واقع میشود. از این رو میتوان آن را به صورت کلی "
دور بودن از هر پستی و فرومایگی و نائل آمدن به شرافت وبزرگواری"، تعریف کرد.
🏷۲_کرامت به دو گونه قابل تقسیم است: کرامت ذاتی و کرامت عرضی یا اکتسابی. هر چیزی که از درون و ذات خود، دارای منزلت و شرافت باشد، کریم ذاتی خوانده میشود و هر شرافت و منزلتی که به سبب داشتن صفت اختیاری به دست آید کرامت عرضی نامیده میشود لذا مقصود از کرامت ذاتی انسان آن است که انسان دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی امکانات و مزایای بیشتری دارد و از ویژگیهای زیر برخوردار است:
✔️الف)_از ضمیر و ذات شیء بر می خیزد.
✔️ب)_ از زمان آفرینش با آفریده همراه است و از آن جدانشدنی است.
✔️ج)_ غیر اختیاری و غیر اکتسابی است و استثناء پذیر نیست.
🏷۳_با فرض اثبات کرامت ذاتی انسان هر
"استعداد طبیعی" مبنای يك
"حق طبیعی" است و لذا حقوق طبیعی انسان در حوزه کرامت نیز اثبات میشود.
🏷۴_چگونگی آفرینش انسان نفخه روح الهی در او خلیفه خدا بودن مسجود فرشتگان بودن تسخیر موجودات امانت داری الهی، علم ویژه الهی، عقل اراده و اختیار عواطف و احساسات و نیز قابلیت هدایت پذیری انسان؛ از مبانی دینی کرامت ذاتی انسان است و ادله عقلی، قرآنی و روایی فراوانی نیز مؤید این است که همه انسانها با هر قوم، نژاد، رنگ و اعتقادی، دارای کرامت ذاتی هستند.
🏷۵_با توجه به اثبات کرامت ذاتی انسان در دین، فقه که متکفل استنباط احکام و قوانین الهی برای زندگی فردی و اجتماعی مردمان، از منابع دینی است. باید کرامت ذاتی را به عنوان یک داشته طبیعی مبنای اصلی استنباط های خود قرار دهد.
🏷۶_استفاده از طبع اولی اشیاء به عنوان اصل اولیه در استنباط، یک امر رایج در میان فقیهان است که
"اصل اولی اباحه" و جواز در همه امور،
«اصل برائت» و اصل عدم ولایت احدی بر احد نمونه بارز آن است و
«کرامت ذاتی» نیز می تواند یکی از آن باشد در این صورت فقیه در استنباط های فقهی خود اصل اولیه را کرامت ذاتی انسان قرار میدهد و آن را در اجتهاد خود به کار می گیرد مگر در صورتی که دلیل متقن ،شرعی حکمی را بر خلاف کرامت عرفی به اثبات برساند.
🏷۷_ذاتی و غیر قابل تغییر بودن کرامت برای انسان و نیز عقلی بودن آن نشان از آن دارد که این ویژگی برای انسان استثناء پذیر نیست و باید در همه احکام جاری باشد. این ویژگی قاعده کرامت را در مقام
"اصل حاکم" در احکام می نشاند و همه احکام مغایر با آن را ملغی اعلام میکند.
🏷۸_صورت دیگر از به کارگیری کرامت انسان در فقه در مقام حل تعارض ادله و یا تزاحم در مقام عمل است. در این صورت
"کرامت انسان" که یک اصل طبیعی در انسان است میتواند تعارض ادله یا تزاحم دو حق یا دو حکم واجب و یا حرام را به نفع کرامت انسانی حل کند و حکم شرعی موافق با کرامت انسان را بر موارد مغایر با کرامت انسان در مقام تعارض و تزاحم ترجیح دهد.
🏷۹_اصل کرامت میتواند به عنوان مقید عموم و اطلاق ادله در فقه هم عمل کند. بدین معنا که اگر عرف عقلا برخی از فروض و افراد مستفاد از عموم و اطلاق حکم را غیر کریمانه بدانند فقیه از آن موارد صرف نظر کرده، به مصادیق کرامت آمیز فتوا دهد.
🏷۱۰_حداقل کاربست کرامت در فقه آن است که فقیه
«کرامت انسانی» را در حد یک گفتمان عام بپذیرد بدین معنا که که رویکرد کلی وی در ورود به فتوی دادن در حوزه مسائل فقهی کرامت انسان باشد، نه عدم کرامت که این امر هم در برداشت وی از ادله شرعی مؤثر است و هم در فتاوای فقهی.
🏷۱۱_ از آن جا که کرامت انسانی تا کنون مبنای استنباط فقهی نبوده، دو دسته احکام اثباتی و سلبی درباره کرامت در فقه به چشم می خورد، دسته ای از احکام بر اساس ادله متقن دینی و ارتکاز فقیهان مطابق با کرامت انسان و دسته ای دیگر بر اساس ظاهر عموم و اطلاق برخی ادله مغایر با کرامت انسان است که به نظر میرسد با مبنا قرار گرفتن کرامت انسان در استنباط بسیاری از احکام مغایر قابل تغییر و تبدیل باشد.
🔸کتاب
درآمدی بر قاعده کرامت درفقه/ نویسنده: مهدی پورحسین
https://t.center/andishedinimoaser