نخبگان تباه
در چند گروه از بچههای دانشگاه شریف (آریامهر) و سمپاد و اینها عضو هستم، از همینهایی که خودشان را نخبه و تخمه و تیزگوش و غیره میخوانند.
جو غالبشان هنوز اصلاحطلبیست و امید کود هویتشان است، کمابیش شبیه یک سال و نیم پیش.
آنهایشان که خارج از کشور هستند، عمدتا دیدگاههای «نایاکی-منشانه» دارند، و آنها که داخل کشورند در ردههای میانی متمایل به بالا (مشاغلی همچون پزشکی، مهندسی، مدیریت پروژه...) به صورت غیرمستقیم (بیآنکه لزوما آگاه باشند) به ریزهخواری از گوشهها و حاشیههای
#سفره_انقلاب سرگرمند.
سبک زندگی شخصیشان اغلب با ایدئولوژی ج.ا سازگار نیست. مشروب میخورند و بیحجاب و گاه در میهمانیهای خصوصی مینی-ژوپ-پوش هستند. برای همین به طنز
#عرقخوران_ولایی نام نهادمشان
😁 نام شستهرفتهتر برایشان شاید
#طبقه_مرفه_رانتی باشد.
این تکنوکراتهای وابسته یا
#طبقه_مرفه_رانتی یا همان
#عرقخوران_ولایی با ج.ا به توافقی نانوشته رسیدهاند که تا زمانی نظام خیلی مزاحم سبک زندگی نیمه-غربیشان نشود و با ارزان نگه داشتن دلار امکان سالی یکی دو سفر تفریحی به تایلند و کجا و کجا را برایشان فراهم آورد، حافظ نظام باشند.
در این سه هفته گذشته، دهها و صدها کامنت و خبر و تحلیل درباره قتل جمال خاشقجی در آن گروههای تیزگوشان و تخمگان به اشتراک گذاشته شده. چنانکه به گمانم حتی پسر آن مرحوم مغفور نیز درباره جزییات قتل پدرش این همه حرف نزده باشد.
اما دریغ از نیم خط کامنت درباره قتل فجیع هموطنشان دکتر
#فرشید_هکی . در حباب این
#طبقه_مرفه_رانتی گویی اصلا چنین شخصی وجود نداشته!
از همینجا به این همکلاسیهای سابقم سلام عرض میکنم: سلام ای سر در برف فرو برده، سلام ای که نیم ساعت پیش از غرق تایتانیک شامپاین مینوشی، سلام تباه!