. راننده تاکسی ایرانی جلوی در هتل منتظر مسافر بود که ناگهان شاهزاده رضا پهلوی با لباس غیررسمی سررسیدند. اشک شوق در چشمانش جمع شد و با شاهزاده عکس یادگاری گرفت. بگذارید روشنفکران تباه #پنجاه_و_هفتی و #طبقه_مرفه_رانتی تا ابد نق بزنند. دلهای زحمتکشان با پهلوی است. دلهای مردمان سادهدلی که چهل سال برچسب مستضعف خوردند و به نام آنها انقلاب و مملکت را غارت کردند، با پهلوی است. در این چهل سال «مستضعفان» مستضعفتر شدند و جیبهای آقازادهها و رانتخواران پر شد ...
من دلم برای اون پاتریشیاساداتی میسوزه که الان شرمنده #راننده_تاکسی_پاکستانی شده و جوابی نداره بهش بده 😥
شلوغش نکنید الکی بابا! کامبیز جان که از طرف خودش «عمه بابایم کجاست» نمیخونه. از قول کس دیگه گفته، همونجور که #کَلَم_اهل_شَلَم هم از طرف خودش به اسراییل فحش نمیداد؛ از «یک همولایتی از زیدآباد» نقلقول میکرد 🙄
سوار تاکسی شدم. #راننده_تاکسی_پاکستانی گفت خوشا به دوران کودکی شما! گفتم کودکی ما به مشق نوشتن زیر نور شمع یا در پناهگاهها هنگام موشکباران گذشت؛ از تکههای مقوا مهره شطرنج میساختیم، چون #امام_راحل_قاتل هنوز حلالش نکرده بود. پس از پخش تصاویر حلبچه، ماهها کابوس شیمیایی شدن میدیدم