من کاملاً موافق قضاوتم... فکر میکنم بدون #قضاوت نمیشود زنده ماند... ما قضاوت میکنیم کدام غذا نیاز بدن مان را تأمین میکند... قضاوت میکنیم کدام اعمال نیازهایمان را برآورده خواهد کرد... منتهی من فرق میگذارم بین قضاوتهای در #خدمت_زندگی که مقصودش برآوردن نیازهای ماست... با قضاوتهای #اخلاقی که حکم به خطاکاری یا درستکاری دیگران میدهد...
#ایگو یا «خود» اولین بار توسط فروید در نظریات روانشناسی استفاده شد. ایگو، سازگاری فرد با محیط را تسهیل میکند. این روز برای کمک به افرادی است که نمیتوانند بین خود و دنیای پیرامونشان #ارتباط_درستی برقرار کنند. .....
🌿🍂 🔵«بلوتوس(بلوتوث)/Bluetooth» و «وایفای/Wifi» بازَرنام(نام تجاری) استند و میتوان آنها را همانگونه به کار برد. 🌿🍂 🔴چم واژگان ناپارسی را تنها در گسترهی چَمیک(حوزهی معنایی) رایانه و تارکده در نِگر گرفتهام. ⤵️🌿🍂 🔴بیشتر واژگان آورده شده در بالا از واژهنامههای پارسی و از برساختههای استادان #محمد_حیدری_ملایری و فریدون_جنیدی، فرهنگستان، پارسی #انجمن و دیگر دوستان و سروران آموزانگر پارسی پاک (مجید دُرّی، ارشک امیری توسلی، و.مُهسِنی و...) استند. همچنین واژههای ستارهدار(★) پیشنهادهای من استند، زین روی آنها را در واژهنامهها نتوانید یافت.
من کاملاً موافق قضاوتم... فکر میکنم بدون #قضاوت نمیشود زنده ماند... ما قضاوت میکنیم کدام غذا نیاز بدن مان را تأمین میکند... قضاوت میکنیم کدام اعمال نیازهایمان را برآورده خواهد کرد... منتهی من فرق میگذارم بین قضاوتهای در #خدمت_زندگی که مقصودش برآوردن نیازهای ماست... با قضاوتهای #اخلاقی که حکم به خطاکاری یا درستکاری دیگران میدهد...
واقعی ترین و پرترین نوع ارتباط با یک موسیقی زمانی است که انسان معنی کلمات را نمی فهمد. تو وقتی مثلاً یک آواز ایرانی را گوش می کنی، بیش از آنچه گوش و ذهن و حواست در صدا باشد، در معنا و تعبیر کلماتی است که می شنوی.
و هرگونه تعبیر و معنا در حیطهٔ دانسته های قبلی ذهن است. در این صورت وضع چنان است که انگار تو داری دانسته های قبلی خود را می شنوی، چنان است که دانسته های قبلی یکبار دیگر در ذهنت نشخوار و تکرار می شوند.
بنابراین آنچه را می شنوی حکم تفاله را دارد؛ فاقد نوئیت و طراوت و تازگی است. به عبارت دیگر تو تعبیرهای مرده و کهنهٔ ذهن خودت را می شنوی، نه یک صدای نو و زنده را. شخصی دارد فرضاً غزلی از حافظ را می خواند. با شنیدن هر کلمه و هر زیر و بم و تحریر صدا، تو به یاد یکی از خاطرات گذشته ات میافتی و ذهنت به جای ارتباط با صدا، در ارتباط با آن خاطره ها قرار میگیرد.
سال 1974 دختری 14 ساله در شهرستانی به #قتل می رسد، تحقیقات پلیس، غم و اندوه خانواده، #ترس و #وحشت جاری در شهر کوچک همگی المان هایی تکراری هستند، اما چیزی که «استخوان های دوست داشتنی» را به اثری متمایز بدل می کند، روایت شدن آن از نقطه دید مقتول است. لحن این رمان به دلیل حضور مقتول در مکانی بهشت آسا، آرام و گرم به نظر می رسد، اما این چیزی از تلخی رمان کم نمی کند. آنچه در این رمان خواننده را غافلگیر می کند بخش هایی است که مقتول زندگی قاتلش را روایت می کند. 🌿🍂 #اطلس_ابر #دیوید_میچل
این رمان از #شش داستان تودرتو، اما مستقل تشکیل شده که در شش مقطع زمانی مختلف روایت می شود و هر کدام لحن و سبک خاص خود را دارند. می شود هر داستان را به طور مستقل خواند، اما چیزی که «اطلس ابر» را به اثری متفاوت بدل می کند #ارتباط_درونی این شش داستان است که در قرن های مختلفی رخ می دهند و هرچند شخصیت ها با هم تفاوت دارند، اما انگار همگی #شبیه هم هستند. 🌿🍂 دختران درخشنده #لارن بو کس
این رمان عجیب ماجرای یک قاتل زنجیره ای است که وقتی دختران جوان هستند سراغ آن ها می رود و بعد دوباره در زمان سفر می کند و یک بار دیگر همان دختر را در بزرگسالی به قتل می رساند. همین خط داستانی متفاوت برای غافلگیر کردن خواننده کافی است، اما از این مهم تر این است که با وجود آشنایی خواننده با چنین خط های داستانی، باز هم «دختران درخشنده» موفق می شود در لحظات مختلف خواننده را میخکوب کند. این رمان درباره لحظه های گذرایی در زندگی است که تمامی سرنوشت فرد را تغییر می دهند.
این رمان داستان زوجی اهل نیویورک است که به روستایی در میزوری نقل مکان می کنند. هر دو شغلشان را از دست داده اند و ازدواجشان در آستانه فروپاشی است و در همین بین زن ناپدید می شود. رمان بطور متناوب از زاویه دید مرد و زن روایت می شود و چیزی که رمان را جذاب می کند تفاوت حرف های این دو درباره اتفاقی است که رخ داده است. چیزی که باعث می شود «دختر ازدست رفته» تکان دهنده باشد این است که هر بار با یکی از راوی ها (زن یا مرد) همراه می شویم، تمام حق را به او می دهیم اما واقعا حق با کدامشان است؟ 🌿🍂
شاید «باشگاه مشت زنی» دیوانه وارترین رمان چند سال اخیر باشد. داستانی پر از حقه و پیچ داستانی که بیش از خواننده شخصیت اصلی رمان را به بازی می گیرد. «باشگاه مشت زنی» داستان مردی است که از زندگی ساده و بدون هیجان خود خسته شده و در این بین با مردی مرموز آشنا می شود که زندگی اش را تغییر می دهد. «باشگاه مشت زنی» تکان دهنده است، چون مرد مرموز همان مرد ساده ابتدای داستان است و رمان با ظرافت نشان می دهد در دل هر انسانی چه هیولایی نهفته است.
🌿🍂 🔵«بلوتوس(بلوتوث)/Bluetooth» و «وایفای/Wifi» بازَرنام(نام تجاری) استند و میتوان آنها را همانگونه به کار برد. 🌿🍂 🔴چم واژگان ناپارسی را تنها در گسترهی چَمیک(حوزهی معنایی) رایانه و تارکده در نِگر گرفتهام. ⤵️🌿🍂 🔴بیشتر واژگان آورده شده در بالا از واژهنامههای پارسی و از برساختههای استادان #محمد_حیدری_ملایری و فریدون_جنیدی، فرهنگستان، پارسی #انجمن و دیگر دوستان و سروران آموزانگر پارسی پاک (مجید دُرّی، ارشک امیری توسلی، و.مُهسِنی و...) استند. همچنین واژههای ستارهدار(★) پیشنهادهای من استند، زین روی آنها را در واژهنامهها نتوانید یافت.
#نخستین#گزارش#تاریخی از #ارتباط#ایران و #اعراب _______________________________ در تاریخ ایران نخستین ارتباط و همکاری بین ایرانیان و اعراب را در هنگام #لشکر_کشی#کمبوجیه فرزند کوروش بزرگ به #مصر می بینیم. هنگامی که کمبوجیه قصد لشکرکشی به مصر را نمود برای عبور سپاهیانش از #صحرای_سینا به همکاری با #اعراب_بادیه_نشین این منطقه ،نیاز داشت. #هرودوت مورخ یونانی نوشته است که کمبوجیه سفرایی را به دیدار بزرگان عرب منطقه فرستاد و #قراردادی را با آنها امضا نمود. اعراب این منطقه در راستای تعهد خود، #مشک_هایی از #پوست_شتر ساختند و آنها را پر از آب نمودند. سپس این مشک ها را بر شتر بار کرده و به کویر رفتند و منتظر سپاه کمبوجیه ماندند تا #آب این سپاه را #تامین_نمایند . هرودوت در همین مورد خبر دیگری را نیز نوشته است که بیشتر به افسانه می ماند. وی نوشته که در #عربستان ، رود بزرگیست که به #دریای#اریتره می ریزد. #پادشاه_عربستان امر کرد که از #پوست_گاو و پوستهای دیگر #لوله_هایی بسازند. آنگاه آب رود مزبور را با این لوله ها به #آب_انبارهایی که در کویر ساخته بودند، انتقال داد و ذخیره نمود تا در اختیار سپاه کمبوجیه قرار داده شود! این نخستین گزارش تاریخی از ارتباط و همکاری ایران با اعراب است. ____________________________________ گردآوری و نگارش: علی آریایی بن مایه : تواریخ هرودوت....کتاب سوم تاریخ ایران باستان پیرنیا،ج ۱،ص ۴۱۹-۴۱۷