|واژ‌ه‌بـاره: بـه‍ـنـام پـازانـی|

#اتاق_دربسته
Канал
Логотип телеграм канала |واژ‌ه‌بـاره: بـه‍ـنـام پـازانـی|
@PaazaaniibsПродвигать
153
подписчика
239
фото
32
видео
54
ссылки
جُستم، واژه‌ها را دل‌رُبا یافتم. 👨🏻‍💻: @Paazaaniib 🌐: https://pazanib.blog
🛋| #اتاق_دربسته (۵)


جامعه‌یی که احساسات را نیز دسته‌بندی کرده و چیزی جز مثبت‌نگری عوام‌فریبانه را نمی‌پذیرد، ما را از کودکی برای سرکوب بار آورده‌.

سرکوب چیزهایی که ردّپای کلیشه‌ها و تفکیک‌های جنسیتی سال‌هاست که به‌ آن‌جا نیز رسیده‌: سرکوب احساس، غریزه، عاطفه، هیجان و خودمان.

دنبال‌کردن فرآیند احساسات برای من که سال‌ها به‌زور نر بودن باید از طبعم‌‌ دور می‌ماندم، حتّا در این اتاق هم شرم‌آور بود.

امّا، تغییر همیشه با عبور از کلیشه‌های ذهنی آغاز می‌شود.
🛋| #اتاق_دربسته (۴)


شبْ طولانی‌ بود و تاریک.
در همان تاریکی ندا آمد ببین.
ببینم؟ چه‌ را ببینم؟ شاید مزاحی صورت گرفته. هان؟

ببینش.
با این فعل امری روند همه‌چیز تغییر کرد.
پس از سال‌ها کوری و طفره، حالا وقت دیدن بود. هرطور شده باید می‌دیدم.
سال‌های سال ندیده‌بودم. فقط دو چشم داشتم، امّا بلد نبودم که ببینم. گویا دیدن فقط با چشم‌ میسّر نبود. چه بدانم؟ چشم داشتم ولی دیدن را یاد نگرفته‌بودم.
دیگر بساط از این لحظه همین بود:
ببین، تجربه‌ش کن، آزادش بذار، بهش توجّه کن.

مبارزه با نفْسِ وامانده آن هم در تاریکی؟
جهاد اکبر یا چنین چیزی.
🛋| #اتاق_دربسته (۳)


فکرش مدّت‌ها هم‌چو بختک به‌جانم افتاده‌بود، تنها راه‌حلی که به‌ذهنم می‌رسید.
گمان می‌کردم که با نبود من، اوضاع برای همه بهتر خواهدشد.
همین فکر سرانجام مرا به این اتاق کشاند.
بهتر بگویم؛ قسمتی از وجودم که می‌خواست زنده بماند و زنده‌گی کند، مرا به‌ این‌جا کشاند.
پیش از این هم حضور در اتاق‌ درمان را تجربه کرده‌بودم، امّا هربار بی‌نتیجه.
این آخرین‌ بخت من بود؛ یا زنده‌گی یا ...، یا درمان یا عفونت عمیق‌تر.
مرور آن کلمه نیز آزاردهنده‌ست. امّا چه‌طور منظورم را برسانم؟¹

قسمت روشن وجودم زنده‌گی و سرزنده‌گی می‌طلبید.
برعکس، قسمت تاریک فقط به همان یک‌چیز می‌اندیشید و قدرت زیادتری هم داشت.
شب‌‌طـولـانـی‌ام تازه شروع شده‌‌بود.

▽ ▽ ▽ ▽
۱. دهم سپتامبر، روز جهانی پیشگیری از خودکشی: این روز را با هدف افزایش آگاهی عمومی نسبت به خودکشی و روش‌های پیشگیری از آن نام‌گذاری کرده‌اند.
🛋| #اتاق_دربسته (۲)

بـا گذشتِ زمان متوجّه‌شدم که نق‌زدن هم آسان نیست. در این دنیا گویا راحتی‌یی در کار نبود!
دهان باز کردم و پشیمان نشدم؛
امّا تعدّد مکانیزم‌های دفاعی فعّال‌شده و بلندشدن صدای همیشگی منتقد/سرزنش‌گر درونی، خبر از میزان سختی‌کار می‌داد.

هـمان هنگام چیزی را دریافتم؛
روان‌درمانی همچون واردشدن به مستراحی‌‌ست کثیف و متعفّنْ که نفرات قبلی هریک گَندی زده و رفته‌اند، حالْ مسئولیت نظافت آن‌جا با توست، چرا که افرادِ بعدی تو را مسئول این کثافت بی‌حدّوحصر می‌دانند!

در آغـاز کار، به دوراهی سختی رسیده‌بودم:
فرار از کثافت و بوی تعفّن یا ماندن و زدودن کثافت‌ها؟

🔗 قسمت اوّل¹

〰️〰️〰️〰️〰️
۱. قسمت‌ها به‌هم مرتبط‌اند.
🛋| #اتاق_دربسته ¹ (۱)

جلسه‌ی نخست بود. پر از عدم بودم؛ عدم امنیت، عدم قطعیت، عدم شخصیت، عدم جدّیت، عدم فردیت، عدم تربیت. [دورازجون نگید یه‌وقت!]
این‌همه سالِ آزگار، ناامنیِ درونی به‌دوش نکشیده‌بودم که در یک‌آن، همه‌اش‌ را پشت‌درِ اتاق پارک کنم و وارد شوم.
استرس و اضطراب، به وزن بدن‌م اضافه کرده‌بود. گام‌هام هم از همیشه نامطمئن‌تر.
چه می‌خواست بشود؟ نمی‌دانستم!
پیش‌فرض‌های قبلی‌ام اصرار داشتند که: «بابا اینم یکی مثل قبلیاست. وقت خودتو تلف نکن!»
دعا می‌کردم بعد از دهان‌ بازکردن، پشیمان نشوم.
نشدم. خوش‌ام آمده‌بود.
کی از نق‌‌زدن بدش می‌آمد؟!

———————————
1. اثری از پُل اُستِر با همین نام.
به‌دلیل کم‌بود خلّاقیت، خشک‌شدن‌ چشمه‌ی جوشان ایده‌ها و بی‌اعتنایی به قانون کپّی‌رایت از این نام برای روایت‌های اتاقِ درمان استفاده‌شده. -سخن مترجم.
تُرَّهاتِ این کانال، به‌شرحِ زیر می‌باشد:

✍🏼 |
#هرزه‌درایی : سخنان‌ گنده‌تر از دهان
🧂 |
#فکاهی : بیاناتِ طنز‌آمیز
✍🏿 |
#ارتجال‌، #کوتاه_عرض_می‌کنم : آزاد نویسی، بداهه‌گویی
🧠 | #روان : موضوعات روان‌شناختی
🛋 | #اتاق_دربسته : روایت‌ حضورم در اتاق‌درمان
🌀 | #با_من_خیال‌کن؛ خیال‌پردازی، داستان‌سرایی
💭 |
#من‌درآری : نظریات عجیب‌غریب
⁉️ | #پرسون_پرسون : پرسش‌‌‌های جدّی و غیرجدّی
©️ |
#مال_مردم : نقل‌قول/شعر/نوشته‌ی دیگران
💡 | #غوریدن، #فلسفیدن : فاز روشن‌فکر و فیلسوف
📖 |
#کتاب_متاب : برش‌هایی از کتاب‌ها
🖼 | #سیما : هرگونه فایلِ تصویری
🎵 | #صدا : هرگونه فایلِ صوتی
🗳 | #تو_بگو : نظرسنجی و همه‌پرسی
🚕 | #اس‌تپ : خاطراتِ اسنپ-تپسی‌سواری
🚾 | #نرینیم_به_واژگان : ستاد مبارزه با غلط‌های رایج گفتاری/نوشتاری