✍🏿|
تـابستان خـود را چـهگونه گـذراندم؟بهنام خدا.
ما در تابستان هیچ غلطی نکردیم.
البته میخواستیم بکنیم، ولی پول نداشتیم.
قرار بود در این تابستان بتِرکانیم. همینطور هم شد. جوشها و چشمهای حسود را ترِکاندیم.
نه فسادی، نه عشقوحالی، نه سفری.
در عوض پساندازهایمان را زدیم به وبلاگی و تصمیم گرفتیم وب را هم آباد کنیم.
دهنمان سرویس شد. کاسبی نداشتیم.
قیمت خانه و کاشانه در اوج رکود بالا کشید.
اوضاع اقتصادی خیلی سخت بود.
برای تهماندهی امیدمان پاشدیم رفتیم پای صندوق.
همهش برقمان میرفت. نمیدانیم کجا و با کی.
برای کمنیاوردن جلوی خر پیغمبر، چلّهی تابستانی به ربعقرن رسیدیم.
تهِ دلمان مثل داخل جمجمهٔمان خالی شد.
۲ سال از روانی بودنمان و درمان گرفتنمان گذشت.
تا دلتان بخواهد درد و مرض لایک کردیم.
یا درگیر اسپاسم بودیم یا عمل یا مریضی.
اوّلین تابستانِ پسا تاتیتاتی شد که فوتبال بازی نکردیم.
سالگرد انقلاب زنانهٔمان شد و دوباره برای جوانان پرپرشدهٔمان غمباد گرفتیم.
بههمین مناسبت فحشهای جدید ساختیم که به مسئولینمان..
ببخشید.
گونیبهدست داشتند ما را چپچپ نگاه میکردند.
عرض میکردم.
تابستان بسیار پرباری بود. در آخر تشکّر ویژهیی دارم از تمام مسئولین گرانقدرمان که این تابستان پرطمطراق را برایم به ارمغان آوردند. سایهٔشان مستدام.
بیش باد.
#ارتجال