در باب آن رای که ندادیم
علی آردم
همه منتظر پیروزی بودند؛ برای همه بدیهی بود که این همه تلاش جواب خواهد داد و دیگر محمود را در پاستور نخواهیم دید. ولی وقتی نتایج منتشر شد، همه شوکه شدیم و نمیدانستیم با خشم خود چه کنیم. روزهای شنبه و یکشنبه اعتراضاتی جسته و گریخته شکل گرفت، ولی با دیوار سخت سرکوب مواجه شده و به سرعت یا به خشونت میگرایید و یا متفرق میشد. زمزمهای بین ما شکل گرفت "چقدر اندکیم".
شب ۲۴ خرداد خبر از یک تجمع بزرگ آمد: هرکس معترض است فردا ساعت ۱۷ خود را به خیابان آزادی برساند. با ترس و لرز راهی شدیم؛ هر آن آماده فرار بودیم ولی از دور نه خبری از صدای درگیری بود و نه بوی اشکآور. وقتی به خیابان آزادی رسیدیم، دهانمان از تعجب باز ماند؛ در موج جمعیت گم شدیم و یکی بودیم از تودهای قدرتمند. حال زمزمه ما تغییر کرده بود: "ما بیشماریم"
**
۲۵ خرداد یک تحول عمیق در شکلدهی به اندیشه معترضین بود؛ تا پیش از آن هرگز نتوانسته بودند خود را چون یک کُل ببینند. در جهانی که خبری از شبکههای اجتماعی نبود، هیچ تصویری از تعداد واقعی معترضین وجود نداشت و این پیکرهی غولپیکر اکنون به آنان این پیام را میداد که اگر از مسیر صندوق رای نتوانند به اهداف خود دست یابند، میتوانند از مسیر خیابان آن را پیگیری کنند.
در باب دلایل ناموفق بودن جنبش سبز میتوان بسیار نوشت، ولی ۲۵ خرداد تا ابد در خاطره یک نسل باقی ماند و از آن پس دیگر حکومت اجازه نداد که خیابان به تسخیر معترضین درآید و آنان نیز دیگر نفهمیدند که توان بسیجشان چقدر است و یا اصلا چه مقدار هستند، تنها یک خاطره دور از بیشمار بودن خود داشتند. از سوی دیگر، اندیشمندان علوم سیاسی نیز نتوانستند از این قدرت عظیم بهره گیرند و اندک اندک آن شور به محاق رفت.
****
پس از فروکش کردن اعتراضات ۸۸، مجددا صندوق رای مسیر پیگیری خواستههای معترضین شد و همگی به روند انتخابات بازگشتند. دو دوره ۹۲ و ۹۶ منجر به فرجام مطلوب آنان نشد که نتیجه آن مشارکت پایین در سال ۱۴۰۰ بود، ولی همچنان تقریبا نیمی از مردم خواستارِ پیگیری آرزوها و آرمانهایشان از مسیر صندوق بودند؛ همچنان اکثریتی قابل توجه برای قهر با صندوق شکل نگرفته بود.
اما نرخ پایین مشارکت در ۱۴۰۳، پیامی واضح داشت: ۶۰٪ مردم دیگر اعتقادی به صندوق ندارند. توجه داشته باشید که انتخابات در کشورهای تمام دموکراتیک با کشورهایی چون ما متفاوت است: در آن کشورها ایدهای به نام براندازی یا وجود ندارد و یا بسیار کمرنگ است، ولی در ایران این ایده وجود دارد و در شرایط سخت اجتماعی-اقتصادی (مانند اکنون)، کسانی که رای نمیدهند به فکر تغییری از مسیری غیر از صندوق هستند.
۸ تیر ۱۴۰۳ حکم ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ را داشت، آنان که به دنبال تغییر در خارج از چارچوب موجود هستند اکنون میدانند در اکثریت هستند حال آنکه تا پیش از این چنین دادهای وجود نداشت؛ روزگار جدیدی در حال خلق شدن است.
****
همانگونه که رای دادن بدون پیگیری مطالبات هیچ ارزشی ندارد، رای ندادن و برنامهریزی نکردن برای پس از آن نیز چنین حکمی دارد. این عدم رای دادن تنها یک "خلق امکان" است که تا پیش از این وجود نداشت. پس از این باید اندیشمندان علوم انسانی و فعالان سیاسی در این اندیشه باشند که این نیرو را به صورت بالفعل درآورند تا بتوان خواستههای معترضین را عملی کرد؛ راهاندازی کمپینها، ایجاد احزاب جدید با دستورالعملهای نوین و سازماندهیِ نیروهای تحولخواه باید در دستور کار قرار دارد.
هدف از رای ندادن، متنبه کردن حکومت نبود که اگر چنین بود تا کنون چنین اتفاقی رخ داده بود؛ هدف خلق یک قدرت جدید بود.
**
این وضعیت و این قدرت جدید با افزایش مشارکتِ ناشی از ترس در مرحله دوم از بین نمیرود؛ هرچند من همچنان رای نخواهم داد که دلایل آن خارج از چارچوب این متن است، ولی بر این باورم که آنچه باید از این انتخابات حاصل میشد حاصل شده است و فارغ از اینکه چه کسی بر مسند ریاست جمهوری بنشیند، باید مسیرِ تحولخواهیِ خارج از چارچوبِ کنشِ رای دادن ادامه یابد، کمااینکه اصلاحطلبان اذعان دارند که تنها هدف آنان اکنون جلوگیری از تخریب است و نه اصلاح؛ پس بار اصلاح همچنان خارج از چارچوب دولت است.
شرکت در انتخابات حق هرکس است، ولی به باور من باید چنین نکتهای را در نظر بگیرد که آیا رای دادن این مسیر را تقویت میکند یا خیر و حضور اصلاحطلبان این مسیرِ تحول را هموار میسازد و یا حضور تندورهای مذهبی.
@Naghal_bashi