📽 مهران مدیری؛ از ساعت 5عصر تا ساعت 6صبح ✒️محمد آقاسی
🟡بخش اول
🎞 بعد از دیدن فیلم ساعت 5عصر، تقریبا همه کسانی که از
سینما بیرون میآمدند، به نوعی معترض بودند به کارگردان، آن هم چه کسی؟ مهران مدیری.
🎞 با چند آشنا فیلم را دیدیم که اصرار کردند من هم نظرم را راجع به فیلم بگویم. اول قبول نکردم چون در میان همه کسانی که به کارگردان معترض بودند، حرف زدن، کار دشواری است.
🎞 اما بعد از اصرار آنها گفتم آدم جالبی است و دیده که جامعه ایران در حال حاضر پتانسیل نهفته ناآرامی اجتماعی را دارد، همانطور که ما هم در نظرسنجیها چنین چیزی را میبینیم. او پیشبینی کرده در جامعه اعتراضهایی خواهیم داشت و یکی از کارهایی که هنر و هنرمند میتوانند انجام بدهند، ارائه درکی از آینده جامعه و تصویر آینده است.
🎞 معلوم بود حرفهایم چندان خریداری ندارد و در سکوت از
سینما خارج شدیم اما صدای نهفته در فیلم که در سال 1395 اکران شد، در دیماه 1396 بلند شد.
🎞 مهران مدیری هرچند به طنز و کمدی مشهور است اما در تمامی کارهایش جنبههای سیاسی و اجتماعی را لحاظ کرده و به طرز عجیبی به جامعه نزدیک است. البته معنای درست طنز و کمدی هم چیزی جز این نیست و نکته فراموش شده این اصل است. هرچند گاهی او هم از جامعه ایران فاصله میگیرد اما نشان داده که به خوبی میفهمد که در بطن جامعه چه میگذرد، البته نه به عنوان یک جامعهشناس بلکه به عنوان یک فیلمساز. مدیری کارگردانی مولف است و کارهای مهمی را به تصویر کشیده است. وقتی زبان طنز را کنار میگذارد باید موشکافانهتر فیلماش را بررسی کرد.
🎞 ساعت 6صبح نیز مثل فیلم قبلی درونمایه اجتماعی دارد، خواه دیده شود و خواه نادیده انگاشته شود. مرکزیت فیلم را مفهوم مهاجرت در بر دارد. امری که جامعه ایرانی به خاطر شرایط اجتماعی فعلی به شدت درگیر آن است. همچنین از جهت تاریخی نیز ایرانیان به حرکت در جهان بسیار علاقهمند بودهاند.
🎞 مدیری پیشتر نیز سکانس درخشانی را در فیلم پلچوبی در این خصوص بازی کرده که بارها و بارها در شبکههای اجتماعی اینترنتی دست به دست چرخیده و دیالوگ مشهوری دارد که میگوید: «رفتن که دلیل نمیخواد، موندن دلیل میخواد» گویی طنین این سکانس در این فیلم جریان دارد.
🎞 آنجا که جمع جوانان در مهمانی میگویند میخواهند بروند و اگر بروند هم باز میگردند. یعنی آنقدر شرایط برایشان نامهیاست که نه پای رفتن دارند و نه نای ماندن. البته قابی که او تصویر کرده برای این زمانه و این نسل نیست. دیگر نسل جوان اینگونه دور هم جمع نمیشوند و چنین مهمانیهایی نشان از آن دارد که کارگردان تغییرات جدید را تصویر نکرده است. اما از میان آن جمع چه کسی میخواهد مهاجرت بکند؟ یک دختر جوان.
🎞 دختری از خانواده فرهنگی که اگر در یک بازه زمانی خودش را به ینگه دنیا نرساند، به زبان خودش سهسال عقب میافتد و آیندهاش خراب میشود. دختری که از خانه پدری تا خانه دوستانش متوجه میشویم خواستگار یا عاشقی پر و پاقرص دارد که چند ساعت مانده به پرواز به او خبر میدهد که همراهش خواهد آمد. دختر بزرگ خانواده که فلسفه خوانده و یک برادر کوچکتر از خودش دارد.
🎞 دختری که با هجوم پلیس به خانه دوستش فریبا، ناچار در کانال کولر مخفی میشود و این تداعی کننده راه سخت مهاجرت است و این که تمام راهها را طی کرده و میکند. بارها جلوی پلیس زانو زد و گریه کرد و التماس کرد، یعنی کوچک و تحقیر شده. در نهایت این پلیس است که نمیگذارد او برود و در خانه خودش و در وطنش زندانی میشود.
🔴 بخش اول - ادامه دارد...
#سینما #مهران_مدیری#هنر #نقد_فیلم@MohammadAghasi8