✍️ مردآرام نشسته در گوشهای، قلمی در دست، چند کتاب روی میز، جهان را زیر و رو میکرد. اسماعیل سعادت، بسیاری از زیباترین زیباییهای جهان اندیشه را به ایرانیان آموخت یا بازآموخت: از ارسطو و اسپینوزا و میکل آنژ تا مونتنی و کانت و رولان و فیشته؛ و رویکردهایی گاه آنقدر متفاوت، که در یک سویش کنتس دو سگور قرار میگرفت و در سوی دیگرش، ناتالی ساروت. همان مرد لاغر اندام، با آن صورت لاغر و چشمان بزرگ وعینکی بزرگتر و صدایی به آرامش ِ نخستین روز آفرینش.
✍️او را با هیچکس نمیتوان مقایسه کرد: باستانی پاریزی را؛ با هیچکس، نه درسیما، نه در روایت تاریخ. گویی همواره پیرمردی فرزانه و دوستداشتنی بوده، همیشه با نشاطی بیپایان و توانی فرسایشناپذیر؛ با طنزی همیشه شیرین در کلام و حرکات، اما در اوج استادی. روایتش از تاریخ را آنگونه که خود میخواست، مینوشت و برای همین کارهایش ماندنی و خواندنی ماندند. دانای ِ کهنسال و شادمانی که از دل تاریخ بیرون آمد و به همانجا بازگشت.
🔸میخواستیم هدیههای کوچکی به همراهانمان تقدیم کنیم و بگوییم سپاسگزاریم که در این وانفسای اقتصادی و اجتماعی همچنان با کار داوطلبانه چراغ #فرهنگ را روشن نگاه داشته اید... نشد!
🔹می خواستیم دوباره از نزدیک اساتیدمان در شورای عالی را ببینیم و از کلامشان بهره مند شویم و از مهر و فروتنیشان انرژی بگیریم برای یک سال دیگر جنگیدن در سنگر #علم و فرهنگ...نشد!
🌿اما میشود اینجا، از راه دور، دستهای همه شما اساتید، همراهان و مخاطبان را صمیمانه فشرد و برایتان آرزوی #سلامتی و #امید و خوش حالی کرد در سال جدید، به زودی دوباره کنار هم خواهیم بود.